7 اسلاید صحیح/غلط توسط: Miracoler انتشار: 2 سال پیش 84 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
بچه هاااااااhttps://testchi.ir/tests/911477 این رمانه رو حتما بخونین و حمایت کنین خعلییی خوبه خودمم منتظر پارت جدیدم این رو هم خعل وقت پیش گذاشتم ولی رد شد
اول از همه بالا رو بخونین و بفهمین من بد قول نیستم......
حالا بیا پایین دیگ......بچه ها میخواستم یه چیزی بگم......
عامممم.....خب....ببینین من دو ماه پیش تست ساختم......همون که"چشکلی میراکولر شدم؟"بعد الان تو پروفایل برا شما ها رو نمیدونم ولی برا خودم زده ۱ ماه پیش عضو شدم......کسی میتونه کمکم کنه؟😭 حتییی....من قبل از اینکه مدارس باز شه اومدم اینجا و الان دو ماه میگذره و زده یک ماه پیش.....چیکار کنم؟😐😭
عشقی که فک میکنن هوسه ۳
مرینت_نه بابا چی میخواد بشه بیا بریم تو کلاس الاناس استاد بره سر کلاس...
فیلیکس شرس رو تکون میدهد و همراه خواهرش به کلاس خود راهی میشوند (الان فیلیگس و مری تو یه کلاس نیسن🥺🙈)
از زبان مرینت/تو کلاس منتظر استاد بودم بچه ها پچ پچ میکردن الیا اومد کنارم نشست کیفش کوک بود الیا_وای مریییییی....حدس بزن چی شده.مرینت_بگو بابا عصاب ندارم.الیا_تو که هیچ وقت عصاب نداری وای قراره استاد جدید بیاد یکی از دانش اموز ها تو کلاس استادو ض.ای.ع کرده اقای طاهری(معلم پارسالم😁😂)هم استفا داده.مرینت_بهتر......حالا چرا عین خ*ی که کارخونه تیتاپ سازی به نامش زدن ذوق کردی؟😒.الیا_به نظرت استاد جدید چشکلیه؟.مرینت_نمد چقد غر میزنی😒.همون لحظه یه پسر جوون وارد کلاس شد بهش میخورد ۲۵_۲۸ سال داشته باشه پسرک روی سکویی که کافی بود یه پله رو بالا بری وروش وایستی،ایستاد و همون طور که دستش رو تو هم قفل کرده بود شروع کرد به حرف زدن.پسر_سلام بچه ها.....من استاد جدیدتونم......الیاس آروتی میتونین الیاس صدام کنین حالا که من خودمو معرفی کردم شما هم تک و تک خودتون رو معرفی کنین. همه بچه ها اسمشون رو گفتن که به من رسید همونجور که خودکار تو دستمو میچرخوندم بلند شدم و گفتم:مرینت دوپن چنگ و بعد نشستم و خیلی بیحوصله زل زدم بهشون بعد از یه ربع بیست دقیقه شروع کرد به درس دادن چقد خوب توضیح میداد ادم با اشتیاق زل میزد بهش ولی من حسشو نداشتم و با صورت بیروحم زل زده بودم بهش و توضیحاتش همه دخترا پچ پچ میکردن
_وای خدا.....نگاه کن چه جذابههههه.
_وای خدا ستو.نننننن.(😂)
_اره بخدا س.تو.ن جذا.ب.یت.تتتت😍(😂خودمم روش ک.ر.ا.ش.م😂🖇)چشمام رو تو حدقه چوخوندم .در اخر از چند تا بچه ها که حواسشون نبود و داشتن درمورد جذاب.یتش پچ پچ میکردن از اونا کنفرانس این درسی که الان داد رو خواست دخترا هم مات نگاش کردن الیاس هم تاک ابرویی بالا انداخت:پس به درس گوش کنین بعدا در مورد ک.ر.ا.ش هاتون و یا ر*هاتون صحبت کنین.در تمام مدت لبخندی داشت(لبخندی مانند😊این اموجی که بیشتریت معنیش رو میدونیم نه؟😂)خندم گرفته بود
الیاس_خانوم دوپن میشه مختصری از درس رو توضیح بدین؟.
سرمو تکون دادم و با صورت بی روحم توضیح درسرو دادم و رفتم نشستم و ال باقی درسرو توضیح داد دخترا هم تا اخر کلاس ساکت بودن کلاس کم کم تموم شد خواستم لز زیر نیمکت دفتر طراحیمو در بیارم که ذیدم نیست چشمام درشت شد شاید تو بوفه چا گذاشتم همه رو جمعکردم گذاشتم تو گیفم و خواشتم با دو از گلاس برم بیرون که صدای الیاس مانع بر بیرون رفتم شد:خانوم دوپن میتونم چند لحظه وقتتون رو بگیرم......
حرصی برگشتم و رفتم سکتش کلاس تقریبا خالی بود فقط دو تا پسر بودن با یه دختر.....که الیاس فرستادنشون بیرون به سمت میزش رفت و ازکشوی میز دفتر طراحی ای بیرون اورد و سمتم گرفت اون برای من بود خواستم بگیرمش که عقب کشید و گفت:اگر یه چی بگم عصبی میشی؟
مرینت_بستگی داره.....🤨
تو گلویی خندید و گفت:اینو کنار میزتون پیداش کردم و خب.....داخلشو دیدم و واقعا طرح های فوقالعاده ای دارین و میکشین😍......میخوام ازتون یه درخواستی بکنم.
بی توجه به قسمتی که گفت "داخلشو دیدم" گفتم:چه درخواستی؟
الیاس_خب پدرم یه شرکت توی امریکا_نیویورک(درسته دیگه😂😰😱😁؟)داره و به یه طراح نیاز دارم میخواستم بگم که اگر مایل باشین به اونجا برین....البته اگر دوست دارین.....این فقط یه درخواسته.
مرینت_اما درسم چی میشه؟
الیاس_میتونین اونجا ادامه تحصیل بدین......تازه شما تا چایی که نیاز داشته باشین مدارک و تحصیلات دارین.
مرینت_درموردش فکر میکنم.
لبخند زد و دفتر طراحیم رو سمتم گرفت گرفتمش و به سمت بیرون رفتم......
افکار الیاس/حتی به خودش زحمت نداد لبخند بزنه(قیافش پوکر)از زبان مرینت/رفتم خونه واقعا دوست داشتم تجربه داشته باشم و کار کنم
در اصل میخواستم به خانوادم نشون بدم که من میتونم رو پای خودم وایستم به کمکشون نیاز ندارم ولی میدونستم فیلیکس نمیزاره حتما باید یه چوری راضیشون کنم یکم به استاد فک کردم چشمای طوسی با موژه های بلند و پر پشت که گربه ای و ج.ذ.ا.ب بود پوستش سبزه بود ته ریش زبری داشت.......موهاش قهوه ای روشن داشت که لخت بود و خوش فرم پوست صافی داشت قدی رشید و بلند ع.ض.ل.ه های وزرشکاری بینی قلمی و ل.ب.ا.ی قلوه ای و صورتی.همون لحظه با کسی برخورد کردم با اخم سرمو بلند کردم هر چی بلدم بارش کنم که دیدم لوکاعه با شوق پریدم ب.غ.ل.ش که فیلیکس رو دیدم که تاک ابرویی بالا انداخت لبخند دندون نمایی زدم که خندید لوکا رو ول کردم و با هم رفتیم خونه عمو و خاله هم اومده بودن این اواخر ر.ا.بط.ش.و.ن بهتر شده بود و برگشتن پیش هم اخه قبلا ط.ل.ا.ق گرفته بودن و این باعث شد جولیکا درونگرا بشه و لوکا پسری ساکت اروم و کم حرف لوکا و.جو لیکا پسر و دختر خانوم و اقای کافینن و اونا دوستای صمیمی،منو فیلیکس و جولیکا و لوکا با هم بزرگ شدیم ولی یک ماه پیش لوکا رفته بود خارج برای کنسرتش جولیکا همراهش رفته بود و خاله و عمو هم بعضی وقتا سر میزدن تازه یادم اومد میخواستم با خانوادم صحبت کنم......
رفتم گنارشون نشستم و باهاشون یکم حرف زدم ناهار خوردیم انقد خوش گذشت که نگم براتون حتی متوجع گذر زمان نشده بودیم به ساعت نگاه کردم ۷ شب بود لوکا اینا رفتن هر چی گفتیم برا شام بمونن نموندن(سر سفره شام)با دیدن سیب زمینی های طلایی سرخ شده چشمام برق زد یه عالمه برا خودم ریختم که فیلیکس و بابا و مامان زدن زیر خنده لبخند دندون نمایی زدم و شروع کردم مقدمه چینی_خب برادر عزیزم و مادر و پدر گلم میخواستم بگم میدونین من خیلی دوستون دارم دیگهه؟(سرشونو تکون میدن)و نمیتونم ازتون جدا شم؟(بازم سر تکون دادن)خب شما هم یادتونه همیشه بهترین ها رو برام میخواین؟(سر تکون دادن)و اینکه در اخر میزارن برا ایندم خودم تصمیم بگیرم؟(مامان و بابا سر تکون میدن)فیلیکس_مقدمه چینی بسته مرینت.....حرفتو بزن.😒😐👌.
مرینت_خب من میخوام رو پای خودم وایستم.مامان_خب دخترم ببین.....بابا_دخترم خب چطور بگم.....فیلیکس_نه.همه به فیلیکس که قاطع و محکم گفت نه زل زدن.فیلیکس_مرینت نکنه دیوونه شدی؟اره؟تو هنوز نمیتونی حتی توی جامعه قدم بزازی هیچ تجربه ای نداری......میدونی اون بیرون چقد گرگ به کمین نشسته هست؟؟تازه اصن واسه دختر که تازه دوره اول دانشگاهه و تجربه ای نداره کار نمیدن.......مثل خودش بلند شدم رو میز خم شدم اخم کردم و گفتم_من کار پیدا کردم.با لحن تمسخر امیزی گفت_اونوقت کجا؟.پوزخند زدم_امریکا_نیویورک.چشماش درشت شد_بینم نکنه تو دیوونه شدی یا تب داری؟؟؟من میگم تو همین کشور خودمون اینجوریه و نمیتونیم مراقبت باشیم بعد تو.میگی خارج از کشور.
بابا_بسعههههه.همه به بابا که عربده مانند گفت بسه زل زدیم بابا_فیلیکس تو نمیتونی واسه خواهرت تصمیم بگیره خودش انقد بزرگ شده که بدونه داره چی کار میکنه (تن صداش کمی میاد وایین و رو به مرینت میگنه)و تو میتونی بری اونجا وسلام نامه تمام.....
فیلیکس_پدر شما متوجهین چی میگین....؟
بابا_اره فیلیکس خودم میتونم برای دخترم تصمیم بگیرم نیاز تو توی مسائل خانوادگی ما دخالت کنی.
برای اولین بار بغض رو توی گلوی فیلیکس دیدم و قطره اشک نااشنایی از چشماش ریخت پوزخند زد.
فیلیکس_باشه.
و رفت طبقه بالا
مرینت_بابا.....فیلیکس هم جزوی از خانوادس منظورت چیه....؟
بابا_نخیرم نیست.......
فیلیکس که داشت از پله ها بالا میرفت با شنیدن این جمله پوزخندش عمق گرفت هنگ کرده بودم یعنی چی؟؟رفتم پیش فیلیکس.
از زبان فیلیکس/
بعد از این همه سال احساس اضافه کردن کردم احساسی که همیشه باید تو وجودم نقش داشته باشه یادمه تو پرورشگاه همه ی بچه ها همش اذیتم میکردن یه بار تو اتیش انداخته بودنم یه بار دیگه منو انداختن تو استخر و.......
انچه خواهید خواند......
_ترسیده بودم........
_خودمو انداختم رو تخت......
_لباسامو به یه دست لباس لباس راحتی ست عوض کردم.....
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالی بود
میسی خوشملم
ولی الان من میبینم پروفایلت زده ۲ ماه
عه😃😃مرسی کیوتم:)
خواهش
سلام تستت عالی بود ممنون میشم تو مسابقه آخرم شرکت کنید:)