خب دوستان رسیدیم پارت پنجم امیدوارم خوب باشید و خوشحال شید به درخواست دوستان من بیشتر براتون مینویسم ۱۲ تایی هست
آنچه گذشت : مرینت و آدرین به جلسه عکاسی رفتند (دوستان در پارت قبل عکسی را که گذاشتم در آتلیه بودند)
گفتم که بدونید😊😇😅
خب بریم سراغ داستان .....
از زبان مرینت : دیدم که عکاس عکس هارو گرفت و گفت چند روز دیگه آمادشون میکنه ما هم تشکر کردیم و رفتیم بیرون .
آدرین:مرینت به نظرت یک دوری بزنیم ؟😃 مرینت: آره خیلی خوبه😄
آدرین: پس بریم از آندره بستنی بگیریم 😋 مرینت: باشه ، برای همینه میگم که کوامی تو مثل خودت شکمو به هم بردین 🤣😂🤣😂🤣😉
آدرین: خب ما پسریم باید سوخت زیادی مصرف کنیم شما دخترا کم مصر فف هستید تازه الان کارت سوختت رو بهم قرض میدی😅🤩😍😇😊
مرینت: نه خودم لازمش دارم
( دوستان اگه ناراحت شدید معذرت میخوام چون این داستان هستش و واقعی نیست ببخشید فقط برای خنده نوشتم )
12 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
خیلی خوب بود 🙂🙂🙂
ممنونم ، لطف داری
دوستان پارت های ۶ و ۷ را نیز نوشته ام منتظر ام تا منتشر شوند
عــــالــــی بود👍👏
ممنونم دیانا جان دستت درد نکنه🙏
خواهش میکنم
سلام توروخدااااااااااااااااااااا پارت های بعد هم بزار راستی عالی بود😚😚😚😚😜😜😜😜😘😘😘😍😍😍💚💛💜💙❤💕
سلام ، ممنون حتما پیزارم ولی الان در تعطیلات هستم انشاالله پارت بعدی رو مینویسم
سلام اینم پارت پنجم