
خب دوستان رسیدیم پارت پنجم امیدوارم خوب باشید و خوشحال شید به درخواست دوستان من بیشتر براتون مینویسم ۱۲ تایی هست
آنچه گذشت : مرینت و آدرین به جلسه عکاسی رفتند (دوستان در پارت قبل عکسی را که گذاشتم در آتلیه بودند) گفتم که بدونید😊😇😅 خب بریم سراغ داستان ..... از زبان مرینت : دیدم که عکاس عکس هارو گرفت و گفت چند روز دیگه آمادشون میکنه ما هم تشکر کردیم و رفتیم بیرون . آدرین:مرینت به نظرت یک دوری بزنیم ؟😃 مرینت: آره خیلی خوبه😄 آدرین: پس بریم از آندره بستنی بگیریم 😋 مرینت: باشه ، برای همینه میگم که کوامی تو مثل خودت شکمو به هم بردین 🤣😂🤣😂🤣😉 آدرین: خب ما پسریم باید سوخت زیادی مصرف کنیم شما دخترا کم مصر فف هستید تازه الان کارت سوختت رو بهم قرض میدی😅🤩😍😇😊 مرینت: نه خودم لازمش دارم ( دوستان اگه ناراحت شدید معذرت میخوام چون این داستان هستش و واقعی نیست ببخشید فقط برای خنده نوشتم )
بعد از ۵ دقیقه: مرینت: خب بالاخره رسیدیم 😄 آدرین: آخ جون بدو بیا 😋😃 مرینت: آدرین چرا اینقدر ذوق زده شدی ما که همیشه میایم 😉 آدرین: هیچ بستنی به پای بستنی آندره نمیرسه 😋😊 مرینت: خب چه کنم🤷♀️ آدرین: باشه راهی برام نزاشتی الان میام کولت میکنم تا تو هم ذوق زده بشی مرینت: نه ممنون خودم میام 😜
آندره: یک عشق بسیار بزرگی را حس میکنم به بزرگی جهان هستی و نابود نشدنی از عشقتون محافظت کنید 😇😊 مرینت: ممنون آندره خیلی لطف داری😊😄 آندره : شما پدر و مادراتون هم عشق بزرگی داشتند خانواده دوپن چنگ و آگرست، ببخشید بستنی یادم رفت 😅 آبی به رنگ موهای مرینت ، سبز برنگ چشم های آدرین ، و سیاه و قرمز به رنگ موجودات کوچولوتون اما من نمیدونم اونا چی هستن 😔😪 مرینت: ممنون آندره ما فقط گربه داریم 😁 آدرین: مرینت به نظرت اون فهمید که ما کوامی داریم ؟🤔
مرینت: فکر نکنم چون خودش هم نمیدونست که اونا چی هستن و من گفتم گربه است 😄 آدرین: آها پس مشکلی نیست 😁بیا بستنیمونو بخوریم 🤩😋 مرینت: باشه 😋 بعد از ۵ دقیقه : آدرین: میرم جا هارو پس بدم مرینت: منتظرت هستم آدرین: جاهای بستنی را پس دادم و اومدم که به مرنت خیره شدم داشت به رود سن نگاه میکرد و موهاش هم باز شده بود خیلی زیبا شد داشتم بال در می اوردم 🤩🤩🤩🤩🤩😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍 (یکی بیاد انگشتم رو بگیره )
مرینت: آدرین چرا جواب نمیدی کجایی 🤔🤔🤔 آدرین: چی چیشده ، داشتم تو رو تماشا میکردم که غرق زیبایی تو شدم 😍🤩 مرینت: ممنونم عشقم 😘 آدرین: بریم توی یک کوچه ای تبدیل بشیم و گشت و گذار کنیم؟ مرینت: فکر خوبیه 😃 پس بدو بریم و رفتیم توی یک کوچه ی و تبدیل شدیم پلگ کلوز اوت🐾🐾 ، تیکی اسپاس آن🐞🐞
از دید مرینت: رفتیم بالای برج ایفل که نادیا رو دیدیم نادیا : دختر کفشدوزکی و گربه ی سیاه شما چرا اینجا هستید ؟🤔 لیدی باگ : نادیا میخوایمیکپیام را به مردم برسونیم دوربینتو روشن کن تا بگیم نادیا : چشم حتما بفرمایید روشن شد ۱.۲.۳ بگید لیدی باگ: مردمان پاریس یک خبر خوب ، هاک ماث شکست خورده و معجزه گرش با منه 😁😃این لطف خود هاک ماث بود
از دید پاریسی ها: 🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳 آلیا: حیف شد وبلاگ من دیگه سوژه خبری نداره 😔😪 نینو: ناراحت نباش عزیزم شاید یک شروری اومد 😇
آلیا : انشاالله 🤲 نینو: بزار به آدرین زنگ بزنم ببینم در چه حالیه 😁📞 📞 📞 الو آدرین سلام خوبی رفیق کجایی ؟ آدرین: داخل خونه ام چطور مگه ؟ نینو: گفتم شاید با مرینت باشی ؟ آدرین: خب اون خونمونه 😁😁 نینو : میتونید بیاید پارک؟ آدرین: باشه الان میایم بای قطع مکالمه
آدرین: نینو زنگ زد مرینت: آها چی گفت ؟ آدرین: گفت که بریم پارک مرینت: خوبه پس بیا بریم بعد از ۱۰ دقیقه به پارک رسیدیم و در یک کوچه تغییر شکل دادیم و به پلگ و تیکی گفتیم که برن خونه مرینت و یک چیزایی بخورن مرینت: پلگ وتیکی برید خونه ما هرچی خواستین بخورین پدر و مادر من خونه نیستن پس راحت باشید تیکی: ممنون مرینت پلگ بدو بیا پلگ: چشم حبه ی قندم تیکی : دیگه به من نگو حبه قند 😉 پلگ : باشه عزیز دلم خوبه؟؟؟ تیکی : عالیه ، بزار ببینم چی توی یخچال هست؟ پلگ : من کمی گشنمه ولی بزار ببینم بانوی من چی درست میکنه 😋😅😄
تیکی : بفرما برای پلگ خوشتیپم کممبر و ماکارون با شکلات پلگ: عالی شد نون هم بیار تا بزنیم به رگ 😋😋😋😋😋😋😋 تیکی: باشه ، آب میوه هم بیارم چون مرینت لیوان برای ما خریده پلگ: آدرین هم با لیوان های کوچیکی که خریده بهم آب میده
تیکی : نوش جان 😁 پلگ: نوش عزیز دلم (از زبان راوی: برای خودشون چه پذیرایی میکنن ) پلگ: راوی بیا کممبر بزن به رگ با آب میوه راوی: نه ممنون پلگ تو خودت بزن به رگ
پلگ : هرجور که راحتی خب تیکی از خودت بگو چخبرا تیکی: والا هیچ خبر تمام روز پیش تو بودم پلگ : راست میگی ها ولی دوست داری امشب و پیش من باشی 😉😃 تیکی : نقشه ات چیه شیطون بلا پلگ: کمی شیطونی که بد نیست ........پایان ......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خوب بود 🙂🙂🙂
ممنونم ، لطف داری
دوستان پارت های ۶ و ۷ را نیز نوشته ام منتظر ام تا منتشر شوند
عــــالــــی بود👍👏
ممنونم دیانا جان دستت درد نکنه🙏
خواهش میکنم
سلام توروخدااااااااااااااااااااا پارت های بعد هم بزار راستی عالی بود😚😚😚😚😜😜😜😜😘😘😘😍😍😍💚💛💜💙❤💕
سلام ، ممنون حتما پیزارم ولی الان در تعطیلات هستم انشاالله پارت بعدی رو مینویسم
سلام اینم پارت پنجم