منو گناهبار نکن5

بهش توجه نکردم و فقط دویدم و رفتم دردی توی کمرم حس‌کردم و از هوش رفتم وقتی به هوش اومدم توی بیمارستان بودم خواستم پاشم که یه نفر رو شونم زد جین هیونگ بود جین:دوسش داشتی؟ کوک:نه فقط دوستشو دیدم گف حالش... جیمین:دوسش داری!! کوک:گفتم نهههه آر ام:به خاطرش داشتی میمردی:/ کوک:چییی؟؟ یونگی:وقتی داشتی میاوردیش یه پسر عااااا در اصل رقیب عشقیت بهت شلیک کرده و تو سه روز‌عه توی بیمارستان بستری هستی اون دختر بیچاره هم به خاطر تو الان .... کوک:چی شدهههه؟؟؟حالش خوبه؟؟؟کجاسس؟؟؟مرخص شده؟؟؟

مای کراپ مای کراپپپ🤫😂

هوپی:مگه چه عیبی داره که عاشقش باشی؟؟اون خوبه نگران‌توعه کوک:گفتم من عاشقش نیستممم وی:خوببببب:)باشه بابا کوک: یونگی هیونگ گفتی رقیب.......عشقی؟؟؟ یونگی:آهاااااا پس عاشقشی که رقیب عشقی داری🤪🤪 کوک:الان میخوایین چی از زیر زبون من بکشین؟؟ همه باهم مث جغد نگام کردن و به تخت بغلی اشاره کردن وی:بریو بهش اعتراف کنییییی کوک:باشه ولی لاغر کمک کنین جین:حالا خوب‌عه خوب‌عه بشین بینیم خونت نیوفته گردنمون🙄😒

آر ام:تو واقعا عجیبی یه سال ساکت موندی و نگفتی دوسش داری؟؟ کوک:😓 جین:بسه بچمو اذیت نکن یونگی کمکش کن بلند بشه بعدش همه رفتن و یونگی با لبخندی که خیلی بهم کمک میکرد منو بلند کرد و رفتیم بالاسر نوشیکا خواب بود یه نفس راحت کشیدم و توی بغل یونگی هیونگ سیر دل گریه کردم که دیدم نوشیکا هم داره بیدار میشه

تماممم🤪🤪

لایک و کامنت یادتون نره بای 🤪