💫💫💫 خب اینم پارت ۴
بعد یه مدت برگشتیم کره یه شب جیاونن خیلی کار داشت منم با دوستام پاشدم رفدم مهمونیـــ♥️ـــ جان چه ناز شد😂 از زبان جیاونن:رفتم خونه تقریبا ساعت یک بود انتظار داشتم نوشیکا خواب باشه ولی خونه نبود خیلی عصبانی شدم حتما مهمونی عه (خودتون میدونین کدوم مهمونی رومیگم) ساعت سه شد به جهنم مهمونیعه چیزیش نشده باشه سه و نیم شد که بالاخره اومد با سر و وضعش فهمیدم اصن حال خوشی نداره ولی از اونجا که خیلی عصبانی بودم
پاشدم و یکی زدم تو صورتش یه نگاه حسرت آمیز بهم انداخت و یه پوزخند زد
نوشیکا:واقعا که من مست نبودم تو حتی حاضر نشدی بپرسی کجا بودم بهت گفته بودم بد باشی جدا میشم😏 جیاونن:نه من فقط عصبانی بودم دستمو محکم مشت کرده بودم بلافاصله از خونه زدم بیرون🥺جونگکوکی تو کجایی🥺من خیلی بهت نیاز دارم 🥺ببخش منو میدونم بد کردم
از زبان کوک:بعد اینکه نتونستم به نوشیکا اعتراف کنم هر شب تو خیابون ها راه میرفتم و آهنگ گوش میکردم ولی به بقیه هیچی نگفتم امشب فرق داشت امشب میخوام بهش بگم عاشقشم داشتم سمت خونش میرفتم که ..
یه دختر از پشت خورد بهم با عجله داشت میرفت افتاد زمین کوک:چیزی شده؟کمک نمیخوای؟ دختر:نه نه دوستم حالش بد شده کوک: خب نمیشه که دوتا دختر تنها نصف شبی منم باهات میام از زبان کوک:قرار نیست من و نوشیکا باهم باشیم اونا هم گناه داشت خوب دختر:خیلی ممنونم بعد باهم سریع دویدیم و رفتیم وقتی رسیدیم تا چشمم به دختره افتاد نا خواسته یه قطره اشک از چشمم افتاد و زانو زدم خودش بود🥺
نوشیکا بی هوش افتاده بود رو زمین گریهم بیشتر و بیشتر میشد تا جایی که دوستش به جای اون اومد بالاسر من زنگ زد بیمارستان گریهم شده بود هق هق بغلش کردم و دویدم سمت بیمارستان فقط رفتم تا اینکه به یه نفر خوردم..
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اقا من نفهمیدم توی پارت قبلی با جی اون ازدواج کرد بعد اومد کره کی وقت کرده با جانکوک دوست بشه؟😶
ازدواج نکرد نامزد شد بعد بهم زد
خب حالا کی با جانکوک اشنا شد ؟
کوک شب تو خیابون که بود به دوست نوشیکا خورد رف پیشش دیگه ولی دوباره بخونش
6 بار خوندم
عالی ادامه بده اجی میشی از اول دنبالت میکردم ولی تازه وارد تستچی شدم
عااااالی بود💕
خیلی خوب بود عالی نوشته بودی
عاللللیییییی بود
همینجوری قشنگ ادامش بده خواهش میکنم تو بیمارستان کسیو نکش، خب؟؟؟