پارت 9 فصل دوم ناظر پلیز منتشر 🌌💖
( 3 سال بعد ) سلام رز خوبی.... امیدوارم خوب باشی....دلم واست تنگ شده....هر وقت می خوام دستاتو بگیرم فقط به سنگ قبرت می تونم دست بزنم💔....رز.. آخه لعنتی سه ساله کجایی... جیمز همش میگه تقصیر منه...می دونم... میدونم تو ام فکر میکنی تقصیر منه خب...حق داری..ولی رز خیلی بی رحمی که رفتی...هیچ فکر منو نکردی...چقدر بدون تو داغون می شم.... رز دلم می خواد ببینمت....می دونم غیر ممکنه...ولی فقط یه بار....فقط یه بار دیگه می خوام اون چشمای قشنگتو ببینم... اگه بدونی چند بار از زمان برگردان استفاده کردم...اما همش همین اتفاق میوفتاد.... رز همه به خاطرت داغون شدن....نمی دونم..چطور فقط دلم می خواد برگردی....گل رز قرمزی که دستم بود و گذاشتم رو سنگ و اشکامو پاک کردم و برگشتم هاگوارتز..... رون : هرماینی عزیزم... نمی خوای یه کلمه حرف بزنی؟...ها از وقتی رز رفته حتی یه کلمه هم حرف نزدی... خواهش میکنم فقط یه کلمه....می دونم سخته...منم درست حس تو رو دارم...منم دارم داغون می شم...ولی...اگه همینطور ادامه بدی هوگو ماجرا رو می فهمه.... هوگو : بابا چرا رز نمیاد خونه؟... دلم واسش تنگ شده....رون : عزیزم رز رفته مسافرت....برمی گرده فقط نمی دونم کِی...ولی قول می دم عزیزم هوگو : آخه جیمز میگه رز بر نمی گرده... رون : جیمز شوخی می کنه....جدی نگیر حالا برو یکم بازی کن....رون : آخه تا کِی به هوگو بگم بر میگرده ها؟ هرماینی : از هاگوارتز نفرت دارم.... متنفرم از اونجا... اونجا دخترمو ازم گرفت رز منو ازم گرفت.... رون : هرماینی بالاخره حرف زدی.... می دونم چه حسی داری منم از اون جنگل نفرت دارم.... صدای زنگ در اومد... در و باز کردم دراکو : سلام خوبی ؟ رون : چطور خوب باشم؟.... دراکو : هرماینی چطوره؟ رون : روز به روز داره داغون تر میشه... نمیدونم تا کِی باید به هوگو بگم بر میگرده... دراکو : ببین هوگو الان 6 سالشه... باید بفهمه بهش دروغ نگو...رون : واقعا نمی دونم... بیا داخل.... دراکو : سلام هرماینی....آرامیس گفت یه سر نمیای پیشم؟ هرماینی : نمی خوام حوصله ندارم....من فقط رز و می خوام....فقط رز...رون : با حرفاشون بغض خیلی بدی گلومو فشار میداد و اشکامو سرازیر شد... دراکو : رون یکم به خودت بیا.... تو دیگه گریه نکن..رون : ولم کن... تا کی باید زندگیم اینطوری باشه....واقعا حالم بده...تا کی باید حرف دلمو فقط تو دلم نگه دارم....خب منم آدمم...می فهمی رز... دخترم رفته.... هیچوقتم بر نمی گرده💔.... جای من بودی چکار می کردی ؟.... دراکو : من درکت می کنم...رون : نه تو نمی فهمی تو درکم... نمی کنی... تو زندگیت مثل من نیست.. دست از سرم بردار هرماینی : می خوام برم... می خوام برم پیشش..
رون : باشه... باشه آروم باش بیا بریم..هاگوارتز دراکو : منم میام... رون : سوار شید اشکام جلوی دیدمو می گرفت و نمی تونستم خوب رانندگی کنم... دراکو : رون می خوای من رانندگی کنم؟... آخه حالت خوب نیست...بالاخره رسیدیم هاگوارتز...هرماینی : دستمو رو سنگ کشیدم... رز عزیزم..این.. این پایین از تاریکی نمی ترسی؟...آخه همیشه از تاریکی می ترسیدی....دراکو : من..من یه سر میرم اسکور و ببینم...وارد شدم و رفتم سالن غذاخوری اسکور سلام خوبی ؟ اسکورپیوس : نه.. چطور حالم خوب باشه ها؟ کسی که دوسش داشتم... رفته... رفته به یه سفر بدون بازگشت....چطور انتظار داری خوب باشم💔...همه میگن تقصیر منه... میگن تقصیر منه رز رفته اون جنگل... با این حرفاشون قلب شکستمو بد تر خورد می کنن... دراکو : بغلش کردم ... اسکور هیچکدوم از این اتفاقا تقصیر تو نیست.... انقد خودتو اذیت نکن... تو کاری نکردی... تو فقط می خواستی ببینیش باشه؟ حالام با گریه کردن چیزی درست نمیشه.... با گریه اون بر نمی گرده.... اسکورپیوس : می خوام برم جنگل... خدافظ پدر دراکو : مراقب خودت باش... اسکورپیوس : رسیدم جنگل فقط راه می رفتم و به رز فکر می کردم به خندیدن هاش... به گریه هاش... به لجبازی هاش...چرا رفتی.... رسیدم کنار دریاچه سیاه... یه دختر نشسته بود از پشت موهاش خیلی شبیه... رز بود.... امکان نداره... باورم نمیشه رفتم جلو تر... با چیزی که دیدم اشکی از روی گونم سر خورد و روی زمین افتاد....
اون... اون رز بود... رز... رز : سلام شما منو می شناسید؟ اسکورپیوس : رز چی داری میگی دیوونه شدی؟ رز : اسم من رز نیست... من کلارا هستم... اشتباه گرفتی. اسکورپیوس : یعنی چی که رز نیستی تو رز هستی... رز ویزلی... رز : می گم من اونی که شما میگی نیستم... نمیدونم رز کیه من کلارا ام از فرانسه اومدم.... اسکورپیوس : فرانسه؟... فکر کنم... فکر کنم حافظش و از دست داده نه... امکان نداره...باشه کلارا فقط همین جا وایسا الان بر میگردم... با بیشترین سرعت می دویدم.... و رسیدم کنار هاگوارتز خاله... خاله هرماینی رز...رز زندس هرماینی : چ..چی داری میگی... داری دروغ میگی رون : رز... رز من زندس؟.. از کجا می دونی؟... اسکورپیوس : تو جنگله.... دنبال من بیاید همین الان دیدمش... بالاخره رسیدیم...کنار دریاچه سیاه... هرماینی : رز... دارم خواب می بینم؟ .... رز تو زنده ای؟.... رون : نه... خواب نیست... رز اینجاست... رز : من گفتم رز نیستم... نمیدونم چرا اینطوری با من حرف می زنید... من شما رو نمی شناسم....هرماینی : چی داری میگی رز... منم... منم مامانت... دیوونه شدی؟ رز : نه... من کلارام از فرانسه اومدم اینجا پدر و مادرم هر دو مردن.... به من دروغ نگید... اسکورپیوس : فکر کنم حافظشو... حافظشو از دست داده..... رون : ولی امکان نداره... نمیتونم باور کنم.... رز....بیا بریم هاگوارتز.. رز : باشه....اسکورپیوس : رسیدیم هاگوارتز.... جیمز : چیزی که دیدم باورش... واقعا واسم سخت بود...رز ... رز و دیدم سریع رفتم سمتش و بغلش کردم... رز تو زنده ای؟ رز : من شما رو نمی شناسم.... بس کنید من رز نیستم.... جیمز : چه بلایی سرت اومده ؟
اسکورپیوس : حافظشو از دست داده.... حالا برو کنار باید بریم درمانگاه....سلام خانم پامفری.... پامفری : سلام... رز ؟... رز زندس؟ اسکورپیوس : زندس ولی... ولی حافظشو از دست داده... پامفری : متاسفم اما... کاری از دست من بر نمیاد....معجونی نیست که حافظه رو برگردونه....
ناظر لطفا لطفا منتشر کن لایک و کامنت فراموش نشه 💙🌌
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود دمت بخاری😍👌😭
(اشکانم سرازیر شد)
مرسیییی💚🎵
گریه نکن💔🌌☺ساری
💙💚💚💚💚
عالی بود پارت بعدددددددددددددد
ممنوووونم😊💙🌙
شاید بزارم🍏
ساری اسم واقعیمو نمیگم💚🌌
لونا 14 سالمه☺💙🌙
منتظر پارتتتتتت بعددددددددددددددد
مرسیییی
شاید بزارم 💚🌌
آرع..
تستچی منو راه نمیاد
فک کنم با فیلتر شکن بیاره..
نه ازم عبارت خواسته بود درحالی که عکس عبارت رو نداده بود ولی خدا رو شکر حل شد
میتونم یه سوال بپرسم
اسمت چیه و چند سالته؟
وای بچه ها بزور دوباره اومدم تو تستچی
وای منم همینطور بزور اومدم
عه پس عادی بوددد