
رفته بودم به مهمونی که تئو گرفته بود.نگاه دوروبرم کردم متیو رو دیدم که کنار دریکو بود.روی صندلی که کنار میز پراز نوشیدنی بود نشسته بودم.که هیلی(یکی از دوست های ا/ت)اومدوبهم گفت هی دختر چرا تنها نشستی.ا/ت:میدونی که همین الانم فقط برای تو اومدم پس دیگه غرغر نکن.هیلی:باشه ولی بیا بریم یکم برقصیم تا حالت جا بیاد.نه من نمیام.هیلی:یامیای یا خودت میدونی و من.از زبان ا/ت بعدش دستامو گرفت ومنو کشوند توی جمع بچه ها که باموزیکی که پلی بود داشتن میرقصیدن.

با دیدن هیلی که روبه روم بود و داشت میرقصید خودمو یکم تکون دادم.دیدم بدم نیست. بعد چند مین دیدم داره بهم خوشمیگذره.هیلی:کی بودمیگفت نه من نمیام حالا باید بزور ببریش تا بشینه.ا/ت:هردومون بعد گفتن این حرف خندمون گرفت.یهو یاد متیو افتادم نگاهش کردم که دیدم داشت نگاهم میکرد همین که منو دید سرشو انداخت پایین.با هیلی رفتیم سمت میز که متیو رو دیدم داره میاد سمتمون.متیو:هیلی میشه تنهامون بزاری.از زبان ا/ت:نگاه هیلی کردم که دیدم با یه لبخند گفت باشه و ازما دور شد.روبه متیو کردم و گفتم چی چیشده مت.
متیو:عام فقط میخواستم بگم که تو امشب خیلی خوشگل شدی واینکه. از زبان ا/ت:یکم خجالت کشیدم که صدای تئو از دور اومد.تئو:هی بچه ها نظرتون راجب جرات حقیقت چیه.بهترین بهونه ای بود برای فرار از دست مت.ا/ت:هی مت من میخوام برم اگه حرفت مهم نیس بعدا بهم میگی.متیو:نه زیادمهم نیس تو برو منم الان میام.اززبان ا/ت:رفتم کنار بچها ها نشستم رو زمین بطری رو تئو دور داد که افتاد روبه روی متیو.تئو:جرات یاحقیقت.متیو:عام جرات.تئو:پاشو بروکسی که واقعا شتسود(برعکس بخون)داری رو.سوبب(بازم برعکس).ا/ت:متیو یه نگاه تعجب امیزی به تئو انداخت.از زبان متیو:نمیدونستم دارم چه غلتی میکنم از جام پاشدم رفتم سمت ا/ت اون واقعا منو دیوونه ی خودش کرده بود

تازه اون لباس واقعا قشنگ ترش میکرد(عکس لباس ا/ت)نشسنم رو به روش وخودمو شکیدزن(برعکس بخون)کردم وlipsهامو گذاشتم روlipsهاش.خیلی زود خودشو ازم جداکرد.همه ی بچه ها با تعجب نگامون میکردن ا/ت که لپ هاش سرخ شده بود.میتونستم بفهمم که خجالت زده شده بود از اونجا پاشد ورفت.از زبان ا/ت بعد این کار مت از اونجا پاشدم رفتم سمت برج نجوم تنها جایی که که بهم ارامش میداد.صدای مت و شنیدم که اسممو صدامیکرد.متیو:ا/ت خواهش میکنم وایسا.همین که رسیدم به بالای برج وایسادم.متیو:ا/ت i love youونمیتونم بدون تو به این زندگی ادامه بدم.ا/ت:اشکام داشتن از روی گونه های سر میخوردن رفتم سمتش وhugش کردم.ا/ت:میدونی چند وقته که منمyour loverشدم.بعد چندمین ازhugش اومدم بیرون.رو به اسمون پر از ستاره کردم وایب دارکی داشت که باستاره های درخشان خیلی اون فضا رو قشنگ تر میکرد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میشه از متیو بیشتر بزاری
باشه گلم میزارم3>
تنکت♡
خواهش میکنم گلم3>
سیس میشی:)؟
اره گلم:)
تنکت آنیتا ۱۴:)
سحر13:)
:*)ذوق مرگ
چراگلم:)
آخه پیجتو خیلی میدوست
وای عزیزم مرسی3>
اوکی منو یاد یکی میندازی که اسمش هیلداعه:)
نه عزیزم من هیلدا نیستم
سلام ♡♡ میشه به داستانم سر بزنی ؟ اسم داستانم لبخند زخمی هس درباره یه دختر به اسم رائون هس که به عنوان میکاپ آرتیست تو یه کمپانی کار میکنه ولی نمیدونه چی پشت اون کمپانی مرموز هس و ...
میشه حمایت ام کنی اگه ناراحت شدی کامنت ام رو پاک کن ولی با حمایت ات خوش حال میشم ♡
عالیییی
مرسی عزیزم:)))
اوکی ولی این خیلی خوب بود ... 😍💫
مرسی عزیزم😍