رفته بودم به مهمونی که تئو گرفته بود.نگاه دوروبرم کردم متیو رو دیدم که کنار دریکو بود.روی صندلی که کنار میز پراز نوشیدنی بود نشسته بودم.که هیلی(یکی از دوست های ا/ت)اومدوبهم گفت هی دختر چرا تنها نشستی.ا/ت:میدونی که همین الانم فقط برای تو اومدم پس دیگه غرغر نکن.هیلی:باشه ولی بیا بریم یکم برقصیم تا حالت جا بیاد.نه من نمیام.هیلی:یامیای یا خودت میدونی و من.از زبان ا/ت بعدش دستامو گرفت ومنو کشوند توی جمع بچه ها که باموزیکی که پلی بود داشتن میرقصیدن.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
29 لایک
میشه از متیو بیشتر بزاری
باشه گلم میزارم3>
تنکت♡
خواهش میکنم گلم3>
سیس میشی:)؟
اره گلم:)
تنکت آنیتا ۱۴:)
سحر13:)
:*)ذوق مرگ
چراگلم:)
آخه پیجتو خیلی میدوست
وای عزیزم مرسی3>
اوکی منو یاد یکی میندازی که اسمش هیلداعه:)
نه عزیزم من هیلدا نیستم
سلام ♡♡ میشه به داستانم سر بزنی ؟ اسم داستانم لبخند زخمی هس درباره یه دختر به اسم رائون هس که به عنوان میکاپ آرتیست تو یه کمپانی کار میکنه ولی نمیدونه چی پشت اون کمپانی مرموز هس و ...
میشه حمایت ام کنی اگه ناراحت شدی کامنت ام رو پاک کن ولی با حمایت ات خوش حال میشم ♡
عالیییی
مرسی عزیزم:)))
اوکی ولی این خیلی خوب بود ... 😍💫
مرسی عزیزم😍