
ناظر لطف منتشرش کن 💕🌸

آیسوک:اون وو صبر کن با این جور لباسی نمیتونیم بریم کنسرت بیا بریم لباس برای خودمون بخریم اون وو:موافقم یه دختر ارمی:چرا اون دوتا دختر دارن بر میگردن بیرون؟ آیسوک:یه پاساژ اونجاس بیا بریم از اونجا لباس بخریم استایل آیسوک و اون وو تو پاساژ خوب بیا بریم خونه خودمونو آرایش کنیم مینسو:چرا انقدر زود برگشتی اون وو :نمیتونم توضیح بدم باید برم مینسو:صبر کنن آیسوک:الو اون وو بیا این جایی که میگم***** اون وو:اومدم بابا خوب بیا بریم کنسرت چی چرا درش بستس نهههه یکی توضیح بده نگهبان :متاسفم امروز کنسرت ندارن پسرا چون یه کسی اینجا حالش بد شده پسرا اعلام میکنن که کنسرت بعدیشون کی هست اون وو:باورت میشه بهترین لحظه عمرمو از دست دادم نههه
اون وو:من از این موضوع خیلی ناراحت بودم آیسوک هم وقتی که داشتیم بر میگشتیم خونه یک دختر جذابو دیدیم که شبیه یه همکلاسی ما شین دونگ بود شین دونگ دختر جذاب مدرسه مون بود همه میگن اون خیلی مهربونه جلو تر تا ببینیم اون شین دونگه یا نه آیسوک:اون.... واقعا خود شین دونگ بود اینجا چیکار میکرد اون وو:فریاد زدم شین دونگ شین دونگ:کیه که منو صدا زد چی شماها چیکار باهام دارین اون وو:تو این جا چیکار میکنی شین دونگ :متاسفانه نمیتونم بهتون بگم روز بعد اون وو:آیسوک چرا دیر کرده برای مدرسه معلم:کسی میدونه چرا پارک آیسوک نیومده یه دانش آموز کلاس:نه هیچکس نمیدونه چرا نیومده اون وو زیر لبش: آیسوک کجایی دختر همون زمان آیسوک:تق تق معلم :چی پارک آیسوک بلاخره اومدی ما خیلیه که درسو شروع کردیم چرا دیر اومدی آیسوک:متاسفم معلم:اون وو برات میگه که تا کجا درس دادم الان و کمکت میکنه اون وو :چشم معلم: اگه باز دیر بیای ازت نمره کم میشه الکسا:آیسوک چرا انقدر دیر اومدی نگرانت بودیم دختر چی اون شین هه اس چه خوشگل شده ولی لباسای همیشگیش رو نپوشیده اون وو:الکسا😐 چند دقیقه بعد آیسوک:مدرسه تموم شد و میخواستیم بریم خونه
الکسا:شین هه درسته دختر خوشگلیه و همه جذبش میشن ولی از اون مغرورا نیست خیلی مهربون و درس خونه اون خانواده پولداری داره ولی با این وجود خیلی به همه کمک میکنه اون بهترین دانش آموز مدرسه ماس این لقبو مدیر مدرسمون بهش داده ماهم خیلی کمک میکنیم ولی اون وو:انقدر داشتیم حرف میزدیم که نفهمیدیم از راه خونه هامون رد شدیم آیسوک:ما کجاییم خونه هامون کجاس او نه ما راه خونه هامونو رد کردیم

مینسو:اون وو قراره امشب مامان بابا بعد چند مدت برگردن اون وو:چی دارن بر میگردن کره بعد چند مدت مینسو :من میرم خرید کنم اون وو:باورم نمیشه که پدر مادرمون دارن بر میگردن از خوشحالی داشتم غش میکردم ولی بعد چند مدت دارن بر میگردن بخاطر چی انقدر دیر برگشتن قرار بود فقط تا خوب شدن خالمون بر گردن نامه هم بهمون دادن که حالش بهتره ولی بر نگشتن زود در حال تماشا کردن تلوزیون بودم که صدای در اومد اون کس شین هه بود شین هه:اون وو تو از من دل خوری؟ آخه چند روزه میخوام باهات حرف بزنم ولی سری میری من متاسفم که فقط باعث میشم زحمت های شما دیده نشه همه اش کار های من فقط دیده میشه ولی من واقعا متاسفم اون وو:من فقط عجله دارم هی

پدر مادر اون وو و مینسو:چطوری توضیح بدیم که چرا دیر برگشتیم پدر اون وو:ما مجبور بودیم مطمئنم که درک میکنن شین هه:من دیگه باید برم اون وو اون وو:من ازت دل خور نبودم هیچوقت شین هه تو بهترین دوست منو دوستام هستی چند ساعت بعد تق تق اون وو:مینسو تویی چی با پدر مادر برگشتی پدر مادر اون وو و مینسو:دخترا داستان دیر نیومدنمون خیلی طولانیه لطف ازمون دل خور نباشین اون وو:ما نیستیم روز بعد وقتی که بیدار شدم مینسو رو دیدم که در حال صبحونه درست کردن بود منم صورتمو شستم و خودمو مرتب کردم و رفتم پیشش استایل اون وو پارت بعدو هم سری میزارم فقط به حمایت نیاز هست لطف حمایت کنید💕💕
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نایس☁️🌻
خوندم
پرفکت