
ناظر چرا جدیدا تستامو دیر منتشر میکنی؟

مینسو:اون وو تو اینجا چیکار میکنی اون وو:تو هم اینجا چیکار میکنی؟ مینسو:حوصلم سر رفته بود گفتم صبحونه آماده کنم اون وو:مگه امروز نباید بری سرکار؟ مینسو:امروز نه چون بیمارستان تعطیله امروز چون همه جا تعطیله اخبارو ندیدی مگه؟ او فراموش کردم که دیشب وسط اخبار خوابت برد اون وو:چی ؟؟؟ من ؟ مینسو:فقط تنها کسی که وسط تلویزیون دیدن خوابش میبره شب تویی راستی ام استایل مینسو
پدر مینسو و اون وو:صبح بخیر دخترا اون وو:صبح بخیر پدر مینسو و اون وو:دخترم من خیلی پدر بدی بودم مینسو:پدر منظورتون چیه؟پدر مینسو و اون وو:من با آرمی بودن اون وو مخالف بودم و به سلیقه اش احترام نذاشتم فکر کردم دارم کار خوبی میکنم مادر اون وو و مینسو: خبریه؟ صبح بخیر اون وو:هیچ خبری نیست پدر اون وو و مینسو:به هر حال متاسفم اون وو:اون موضوع دیگه ازش گذشته ولش کن این موضوع رو

اون وو:صدای در زدن میاد یعنی کی میتونه باشه ؟ الکسا:اون وو اون وو:تو اینجا چرا اومدی الکسا:راستش امروز شنیده ام از آیسوک که پسرا امروز ساعت ۱۲ کنسرت دارن اون وو:چی پسرا امروز؟ الکسا:درست شنیدی فقط میخواستم بهت خبر بدم مینسو:کی بود اون وو:الکسا بود امروز پسرا ساعت ۱۲ کنسرت دارن مینسو:منظورت بی تی اسه؟ اون وو:من باید برم واقعا از خود آیسوک بپرسم ام راستی آره آیسوک:اون وو چه خبره؟ اون وو:بدو خودتو برای کنسرت آماده کن اگه واقعی باشه از الکسا شنیدم که گفتی بیاد بهم بگه آیسوک:معلومه که واقعیه ساعت ۱۲ شد و داشتن آرمیا برای کنسرت آماده کوک :دیروز نتونستیم کنسرت اجرا کنیم ولی امروز قراره اجرا کنیم در حال آماده سازی صحنه بودن کارکنان استایل آیسوک

اون وو:نزدیک بود که کنسرت شروع بشه سری رفتیم نشتیم پدر مینسو و اون وو :اون وو کجاس مینسو :رفته کنسرت پسرا آیسوک:بیا دیگه اون وو داری به چی نگاه میکنی ؟ اون وو : چی انگار یه کسیو دیدم که شبیه شین دونگ بود آیسوک:اون تو کنسرت پسرا امکان نداره شین دونگ: من همیشه وقتم آزاد نبود و هیچوقت کنسرت نمیتونستم بیام ولی امروز بلاخره تونستم بیام اون وو:اون جلو رو ببین مطمئنم که اون خود شین دونگه من میرم ببینم شین دونگ؟ شین دونگ:اون وو؟ اون وو:تو اینجا چیکار میکنی؟ شین دونگ:نمیدونستی منم آرمیم؟ استایل اون وو من هیچوقت وقت کنسرت اومدن نداشتم ولی الان دارم آیسوک:اون وو اون شین دونگ بود؟ اون وو:آره خودش بود اونم آرمیه

شین دونگ:راستی امروز تولد منه میخوام دعوتتون کنم به مهمونی تولدم ساعت ۴ عصره اون وو: حتما میایم کنسرت تموم شد و خیلی خوش گذشت بهمون در حال برگشت به خونه بودیم که شین دونگ گفت من خودم تنهایی میرم خونه نمیخوام مزاحمتون بشم آیسوک:تو مزاحم نیستی یه دوست ما هستی شین دونگ:چیییی اون وو: سلام پدر پدر اون وو و مینسو:چرا یهویی رفتی به کنسرت اشکال نداره آیسوک:الو اون وو میای بریم برای تولد شین دونگ کادو و لباس بخریم اون وو:بله میام آیسوک:ساعت ۲ میبینمت اون وو : واقعا تعجب کرده بودم که شین دونگ نگفته بود آرمیه مادر شین دونگ:دخترم حالت خوبه؟ شین دونگ:رفتم به سمت اتاق خواهرم تا باهاش حرف بزنم خواهر شین دونگ :کیه که داره در میزنه وسط درس خوندن من شین دونگ: متاسفم که الان اومدم ولی به کمکت نیاز دارم فکر میکنم که کسی دوسم نداره خواهر شین دونگ:این طور نیست تو داری اشتباه فکر میکنی نزار این فکرا تویه ذهنت نیاد استایل شین دونگ راستی این پارت هم تموم شد اگه میخواین پارت ۴ رو هم بزارم حمایت کنید البته شاید نزارم زود بخاطر این که حالم خوب نیست
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی