قلب زخمی من p1

داستان از زبان شوگا امروز روز اول دانشگاه و با سرعت به سمت دانشگاه رفتم چون مثل همیشه خواب موندم داشتم به سمت کلاس می دویدم چون دیرم شده بود یهو

خوردم به یه دختره و چون تو دست دختره قهوه بود ریخت رو لباسش و هیچی دیگه از اونجایی که جفتمون دیرمون شده بود بخیال موضوع شدیم و با سرعت به سمت کلاس رفتیم که دیدیم هم کلاسیم خدایا شکر هنوز استاد نیومده بود

باسرعت رفتیم فقط یه میز دو نفره موند بود که ما رفتیم اونجا نشستیم کلاس شروع شد و استاد شروع به معرفی کردن خودش کرد و ماهم تک تک خودمونو معرفی کردیم بعد نوبت اون دختره شود که بلند شو گفت سلام من کیم ا/ت هستم همان لحظه در ذهن یونگی پس اسمش ا/ت باید بعد کلاس از عذر خواهی کنم

خوب پایان پارت یک پارت دوم هم نوشتم تو برسیه امید وارم خوشتون بیاد ناظر لطفاً قبولی کن دوسه ره دارم تست میزان رد میکنم