
هری : اممممم . ولی بلدم . پانسی : خب مالفوی . میشنوم. دریکو: من کاریت نداشتم . یهو گوش رونو گرفتم و سرشو محکم هول دادم پایین . پانسی : پس چرا این نوچه های بی مغزت مدام دور و بر من میچرخن . دریکو : اها . میخواستم بهت بگم الان دیگه چهار نفریم . پانسی (با داد ): خب به من چه که با اون دختره ی مارمولک دوس شدی ؟؟؟ دریکو یهو جلوی دهنمو گرفت . فهمیدم صدام تو کل هاگواتز پیچید. فکر کنم همه صدامو شنیدن.
دریکو : آرومم دخترررر. چرا جیغ میزنی ؟ . پانسی : اوفففففففففففففففففف . دریکو : مرض . بیاید بریم . رفتیم تو اتاق دریکو . لیا روی میز دریکو نشسته بود. با خودش فکر میکرد ملکه الیزابتی کسیه . نزدیک بود بهش حمله کنم و بگیرم به قصد کشت بزنمش . هری دستشو گذاشت رو شونم و آروم دم گوشم گفت : آروم باش . دریکو دوید سمت لیا و دستاشو گرفت . دریکو : لی لی. سوپرایزم کردی . لیا سرشو برد جلو و آروم گونه ی دریکو رو ب..و...س..ی..د . دریکو با ذوق تمام تو چشاش زل زده بود . آروم دم گوش هری گفتم : دلم میخواد همین چشارو از حدقه در بیارم تا دریکو از این به بعد به دیوار زل بزنه .هری آروم خندید .
پانسی : رون برو .رون: کجا ؟ پانسی : بشین دیگه. رون : اهاااااااااا. اوکی . رفتیم نشستیم . دریکو رفت روی یه میز کنار لیا نشست . دریکو: امروز دوباره با یه ویزلی دعوام شد . میدونی اونا اصیل زادن ولی انگار ماگل زادن . درست مثل بعضی ها . پانسی : الان این بعضی ها منظورت کی بود ؟ دریکو : من اشاره به شخص خاصی نکردم . پانسی (زیر لب ) : آره جون عمت . نگاهم افتاد به رون که داشت حرص میخورد . دریکو: کرب چیزی شده ؟ رون : دلم درد میکنه . لیا : آره دیگه انقدر که میخوری هیچکی نگات نمیکنه . پانسی : کرب هر چیزی که باشه سر و تهش معلومه . نه مثل بعضی ها که اصلا معلوم نیست دخترن یا پسر ( گرفتید دیگه 😐) .
دریکو : مشکلت چیه ؟ پانسی : میخوام فوضولامو بهتر بشناسم . هری : مالفوی پدرت نگفته کی در تالار اسرار باز میشه ؟ دریکو : نه . دیروز بهت گفتم . یادت رفته ؟ چند بار باید بهت بگم ؟ اما پدرم گفته اگه تالار باز بشه یه گند زاده م.ی.م.ی.ر.ه . اگه از من بپرسی دلم میخواد گرنجر ب.م.ی.ر.ه . دیگه جوش آوردم . پانسی (خیلی خشن و با جیغ و داد) : خ.ف.ه شو مالفوی . اگه یه اصیل زاده ب.م.ی.ر.ه که مثل لیاعه خیلی بهتره از اینکه دختری مثل هرمیون ب.م.ی.ر.ه . چون ادمایی مثل لیا نه تو هاگواتز و نه هیچ جای دیگه ای بدرد هیچ کس نمیخورن . واسه همینه که از اسلایترین متنفرم . چون تو ، لیا و امثال شما دوتا فقط میوفتن تو اسلایترین . لیا یه سیلی زد بهم . لیا : واسه من حرفای بزرگونه نزن . تو هنوز خیلی بچه تر از اینایی که بخوای برای من آرزوی م.ر.گ کنی
از این که بهم سیلی زده ناراحت نبودم . از این ناراحت بودم که من دیگه هیچ ارزشی برای دریکو نداشتم و دریکو اصلا جلوی لیا رو نمیگرفت . منم محکم تر زدمش و موهاشو کشیدم . دریکو بلا فاصله منو هول داد و لیا رو به.غ.ل کرد . دریکو : چیزی که نشده اوکی ای ؟ لیا : وقتی اینو گفتی بهتر شدم . دریکو و لیا درگیر یه جعبه ی کوچیک که نمیدونست واسه کیه بودن .
همون لحظه اثر معجون داشت میرفت . به هری و رون گفتم سه تایی دویدیم بیرون . دریکو هم افتاد دنبالمون . یهو کرب و گویل واقعی بهوش اومدم و اومدن بیرون . دریکو اونا رو دید و ما رو ول کرد . رفتیم سمت دستشویی طبقه پنجم . هری : هرمیون. هرمیون : ولم کنین . میرتل: اون افتضاح شده . هری در رو باز کرد . صورت هرمیون شبیه گربم شده بود. پانسی : صد بار بهت گفتم . گفتم این موی گربمه . هرمیون: فهمیدید تالار کی باز میشه . پانسی : نه هیچی دسگیرمون نشد . فقط حرص خوردیم .
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
قشنگهههه :)))
مرسییییی
تر خدا سر جدت جون هر کی که دوست داری پارت بعد یکم امید بخش باشه و پانسی و دریکو یکم مومنت های خفن داشته باشن
نمیتونم زیادی حفنش کنم چون هنوز سال دومن😂
پارت بعدییییییییی
بیاین بزنیم لیا رو بکشیم راحت شیم نظرتون؟ 💃
موافقم 😂 علت رو مخ بودنش تو بیوش هست
اع نبوت ک😔🤝
ریتا استیکرز عضو خانوادشه
عالی
شمشیر دچیتا عه من کو بزنم لیا رو از وسط نصف کنم ها؟
پارت بعد رو بذاررررررررررررررر
عالی بود 💚🖤
پاارت بعد