رفتیم سوار هواپیما شخصی شدیم و وقتی رفتم داخل 4 تا پسر ژاذاااب دیدم.. سونگ هو:سللاام بروبچچچچ 4 تا پسر ژاذاابمون:سلاااام..اهم اهم میبینم دوس دختر یافتی..وای چ جیگریم هس خواهر نداره..Xd می چا:دختر خالشم اتفاقا خیلیم ع هم بدمون میاد خواهرم کجا بود و اینکه میدونم خلی جیگرم😂🗿سونگ هو:هعییی خانومه اعتماد ب کهشان.. می چا:خفه شوو😐4 تا پسر ژاذابمون:xD میشع خدمونو معرفی کنیم؟🗿😂می چا:اوم ارع.. کیم هی یونگ:هاااای من کیم هی یونگم 19 سالمه🦩🗿 لی جونگ سوک:سلااام من لی جونگ سوکم18 سالمه🦩🗿 پارک سوهو:هعععی سلاام من پارک سوهوام19سالمع🦩🗿 کیم سوهیون:هااییی من کیم سو هیونم 20 سالمه🗿🙂 می چا:خوووشوقتمممم🗿 و منم می چا هستم 17 سالمه🗿همه باهم:خوشوقت ترمممم🗿✨سونگ هو:تموم شددد حالا میشع سکوتو رعایت کنین مخام بخابمممم خوابم میاد😐💔💔همه باهم:بگیر بخواب تا ساعت 7 رسیدیم..می چا:واهای شماها همون اکیپ تیکتاکر معروفه این ک دخترا واستون میمیرن؟سوهو:اووووم اره میشناسیمون؟xD می چا:یسسسسس روتونم کراش دااارم کجای کاااریننن🤣پسرای ژاذابمون:اوم پ دلت میخاد ماله یکی از ما بشی؟😂😂می چا: ژاذااابای زبون دراز زیادی تند نرینا😐سونگ هو ی نگاه چپ ب هممون کرد ک هر لحظه بود جامونو خیس کنیم😐..سونگ هو:یااااا بی معرفتا غلت نکنینا تا من دوس دختر یافت نکردم شماهام باید سینگل بمووونین😐کیم هی یونگ:باشه حالاااا پدصگ😂..
سونگ هو: افرین.. پرش زمان*بلخره رسیدیم توکیو..از هواپیما پیاده شدیم و سونگ هو ی عمارت گرفته بود ک رفتیم داخل..نمیدونم چرا حس خوبی ب این پسرا نداشتم..سونگ هو:خو برین تو اتاقاتون بکپین ک عصر میخایم بریم بیرون🗿می چا:ی سوال فقط شماهای ک معروفین چجوری میخاین بیاین بیرون؟ سونگ هو:معلومه خانوم زرنگ با ماسک و کلاه😐می چا:٠_٠مدونستم..لی جونگ سوک: وای خلی کیوته مگ ن بچه ها.؟می چا:تو دلم گفتم بزارین ی کیوتیییی نشونتون بدممم ک مرغای اسمون ب حالتون گریه کنن.. سونگ هو:تا وقتی باهاش زندگی نکنی نمیفهمی چ دختره قلدرو گنگیه..می چا:بل بل بلل..چمدوناموبرداشتم و رفتم توی اتاقم و خوابیدم..
ساعت 1 ظهر*سونگ هو:ی مرد هس ک میگن شرابای برنجش خلی خووبن و چون مننننن معتاده شراب و ودکااام بش گفتم تااا واسمون بیاره..همون مرده:بیاا پسر جون فق یادت باشع یکیش شیره یکیش شراب برنجججج اشتباه نگیریاا🗿😂سونگ هو:اککک مرررسییی.. می چا:ساعت 5 عصر بود ک ع خواب پاشدم..اومدم برم بیرون ک یهو همزمان دره اتاقم با درع اتاق سونگ هو باز شد..یهو ی جور بدی نگام کرد و اومد سمتم..
سونگ هو:هوی دکمه های بالای بیژامت بازشدن..دکمه های بیژاممو بست و رفت پایین..سونگ هو:اگ من نبووودم چی میشدددد😎🥃می چا:خفع شو..رفتم پایین و اون 4 تا کراشه زبون درازو دیدم ک دارن گیم میزنن..می چا:خوش میگذره پدصگا؟همه باهم:عه وا از خواب ی خرس قطبی خششن کییوووت..😂می چا:زر نزنین..سونگ هو:عیییییش..می چا:من میرم حمامممم..5 تا پسر ژاذابمون:بروو..می چا:اومدم لباسامو در بیارمو برم توی وان بشینم یهو پام پیچ خورد و افتادم با کله توی وان..ی جیغ بلند زدم و بیهوش شدم..سونگ هو:صدای می چا بووود؟؟؟4 تا پسر کراشمون:یا خداااا بدو بریم ببینیم چیشددده..سونگ هو:بدو بدو رفتیم بالا و درو باز کردیم ک با تصویر بیهوشه خانوم روبه رو شدیم..ترسدیم فک کردم ی لحظه دنیا رو سرم خراب شد..
سریع رفتم بغلش کردمو با پسرا سوار ماشین شدیم تا بریم بیمارستان..رسیدیم بیمارستان و دکتر گفت ک حالش خوبه فقط از ترس بیهوش شده میتونین ببرینش خونه😂..5 تا پسر ژاذابمون:اه خدا لعنتت کنه می چااا فک کردیم ضربه مغزی شدیییی پدصگ..هوم رفتیم سوار ماشین شدیمو خانوم هنوز بیهوش بود..فک کن با بیژامه بردیمش بیمارستان..بفهمه پارمون میکنه با پ دسته دار..xDرفتم گذاشتمش روی تخت و نشسته بودیم تا ب هوش بیاد خانوم..می چا:ب هوش اومدمو با فیصای پوکر اون کراشای بی مصرف مواجه شدم..می چا:چیشده؟؟؟😐سونگ هو و ایم جه بوم:هیچی خانوم افتادی زمین و ع ترس بیهوش شدی دوساعت بردیمت بیمارستان و دکتره ازمون خندید چون از ترس بیهوش شدیو تا اومدیم خونه شب شدو همین😐می چا:فدای سرم..ی لحظه فک کردم ازرائیل میخاد جونمو بگیره ع ترس بیهوش شدم.. 😂🗿همه باهم:خاک توسرت کنن ک فقط بلدی ادمو سکته بدی..
می چا:خدایی ولمون کنین نزاشتین برم حمام..می چا:رفتم حمام و این دفعه مث ادم رفتم توی وان نشستم..بعد دوساعت اومدم بیرون و رفتم لباسمو پوشیدم..سونگ هو:به به اصن میخاستی همونجا بمونی راحت باش..می چا:ولم کن فانوصن..رفتم توی یخچال تا شیر بقولم..شیررو برداشتم و خوردم..نمیدونم چرا همچین مزه عجیب غریبی میداد😐..پارک سوهو:نشسته بودیم روی مبل و داشتیم بدودیوانع نگا میکردیم ک یهو می چا با سرگیجه ع جلومون رد شد..وای نمدونم چرا انگار این مستا بودد😐✋🏻.. داشت میرفت توی اتاقش ک یهو..(برو نتیجه چالشه..🗿)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
واسا .. اونا بدون لباس دیدنش؟😐
بزابببینمچینوشتم😂
جررر😹💕
اولین دنبال کنندش و ناظر اولین پارتش منممممممم
داستانه برا منهههههه
و مث خرررررررر بقیشو میخاممممممممم
حس میکنم دارم کیدراما میبینممممم>>>>>
من مث آدم بقیشو میخام😂🌝
یاااااع تو برسیه
راحت باش بخواه😂🗿
یاااااع ایول
یااااع ایول
واااااااااااااییییی پارت بعدو میخاممممممممممممممم
همین امروز مینویسیسشششششش
راستی
هنوز زندم ✌🗿😂
ددارررم مینویسم خدا کنه این دفعههه رد نشههه:/وسط سانسورامم نوشتم الگوی من حضرت مریمه اگ ردش کننن نامووصن مرض دارن:/
جرررر😂😂😔
هعععععی گشنمه..)
هعییی منم
جر
اره خداکنه رد نشه
ههههععععععععی
منم گشنمهههه
بایییید اینو ادامهههه بدیییییی💖🗿
چون من از پارت اول مث چی دارم دنبالش میکنم🗿✌😂
جوووونززز🙂😂✨
😔😂✌
مث کوک قیافشو یادمه ولی متاسفانه اسمشو یادم نیس😂😭
واییییییی اون چیز برنجو خورده بوده..
جعرررررررمممم..ن باااو سانسور کردم درحد گاااد صگم نمیفهمید چی نوشتتتمم..😂🤣🗿🥃
😂😂
ااچککک..-
هعععهععععی تو برسیههع خدا کنه رد نشه بااز🙂💔😂..)-
وای حاجی دیشب دوووساعت نشستم نوشتمش صبح اومدم دیدم رد شده پارت 7بدون هیچ دلیلی😐😐😐...
وای الهیییییی عزیزمممم
غصه نخور ناظرا بعضیا مشکل دارن کلا...م.ر.ضن
اچکککک..-)
من اون ناظرو پیدا کنم فق...
پیدا کردی. منم بگووو
عاشقشمممممم پارت بعدیییی
ووای حاجی گذاشتمتش اومدم دیدم رد شده هیچیم نداااشتت😐...
چی؟خیلی الکی رد میکنند
ینی دیوانگی هم عالمی دارد🗿
دیقا.. D
عالی 😇
تنکصصصص..:)
من چرا بجای پیژامه نوشتم بیژامه؟😐✋🏻
نمد والا😔😂
چ میشه کرد سوتیه دیگ D