برگشتم با ادامه ♡•°به وقت دلتنگی°•♡ :)
از زبان آسو: درو باز کردیمو رفتیم تو.. قبل اینکه بیانو سوال پیچم کنن خودمو به اتاق رسوندم. لباسمو عوض کردمو موهای مشکی حالت دارمو که تا کمرم بود بستم. نشستم جلوی آینه و به خودم نگاه کردم، چشم دوختم به چشمای مشکیم.. باید یادم بیاد، باید خودمو یادم بیاد.. بعد اون تصادف.. آخ سرم.. لرزش دستامو حس کردم، هر دفعه سعی میکنم بهش فکر کنم این طوری میشم.. صدای همهمه بیمارستان تو گوشم پیچید، سقف سفید و چراغای بیمارستان تو ذهنم مجسم شد، شروعش از همینجا بود، قبل اونو یادم نمیاد... فلش بک[ _چشماشو باز کرد، پرستار! پرستار! چشماشو باز کرد... پرستار رو بالای سرش دید. پرستار: میدونی کجایی؟ جوابی نداد.. پرستار: صدامو میشنوی؟ لب زد:((اره)) پرستار: اسمتو بهم میگی؟ مکث کرد، چشماشو رو هم فشار داد و چیزی نگفت
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
پارت بعددددددد 🗿💪
حتمااا
فردا منتظرممم
فردا که خیلی زودههه
پس فردا دیگه باید اومده باشه😔👌🏻
حداقل چهار روز☹
😐
🥺
گذاشتم پارت بعدو
به به
عالی پارت بعد رو کی میزاری؟
نظر سنجی گذاشتم واسه زمانای انتشار پارت
اونجا اگه دوست داشتی نظر بده
پارت بعد منتشر شد:)
عالی♡
مچکر:)♡