7 اسلاید صحیح/غلط توسط: اراد انتشار: 4 سال پیش 36 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام اومدم با پارت ۱۶ و این پاتر پارت کریسمس هست و همونطور که تو پارت قبل گفتم این پارت خیلی هیجانیه بعد این پارت رو ۷ پارتی کردم که الکی صفحه حروم نشه بریم داستان👇👇👇👇
آنچه گذشت: آدرین گفت حالا منو میبخشی گفتم از اولم بخشیدمت...
میخواستیم به وقتش بگیم.....
داستان از جایی شروع میشه که....
صبح پا شدم و مرینت رو بیدار کردم مرینت خمیازه کشیدن و بیدار شد گفت سلام عشقم گفتم سلام عزیزم(از زبان آدرین هست) مرینت گفت بقیه بیدار شدن گفتم نیمدونم رفتیم دیدیم همه بیدارت و هیجان دارم که به وبچه ها به مارسل گفتن میشه مارو ببری پارک مارسل گفت اگه پدر و مادرتون بزارن بعد از صبحانه میریم پارک من گفتم چرا که نه مرینت تو مشکلی نداری مرینت گفت نه عزیزم فقط زود بیاین چون امروز کریسمس هست گفتم مرینت میای ماهم بریم خرید های کریسمس رو کنیم گفت آره که کاگامی گفت من چیکارم ن نگفتم تو هم با ما بیا خلاصه صبحانه خوردیم و آماده شدیم بریم بیرون از زبان استیو: به عالیس گفتم تونستیم گولشون بزنیم و حاظر شدیم و همراه دایی مارسل رفتیم بیرون داشتیم میرفتیم سمت پارک که گفتم دایی مارسل وایسا پایین گفت چی شده منو عالیس گفتیم حقیقتش این بهانه بود تا بریم بریم برای مامان بابا کادو بخریم به خاطر همین بهانه پارک آوردیم و گفتیم شما مارو بیارین مارسل گفت چه قدر مهربونین راستی پول دارین میخواین کادو بخریم گفتم خب بابام هفته ای به من ۱۰ هزار تومان میده( پچه ها من با واحد خودمون مینویسم والا اونجا واحد پولشون فرق داره) پایین گفتم باشه الان چقدر دارین گفتم من ۱۵ هزار دارم ولی عالیس ۲۰ هزار تومان پایین گفت با همین پولا به نظرم فقط یک کادو میتونین بخرین پس باید یه چیز بخرین که بدرد هر دمشون بخوره گفتم باشه دایی و رفتیم سمت خیابان شانزده لیزه پدر مادرمون رو دیدیم سریع جیم شدیم رفتیم سمت پاساژ پایین گفت چطوره باسشون گل بخرین منو عالیس گفتیم عالیه و رفتیم سمت گل فروشی پولامون رو رو هم گذاشتیم و یک گلدان به همراه گل رز خریدیم خیلی قشنگ بود فقط چند شاخه بیشتر توش گل نبود ولی مطمئنم خوششون میاد چون مامانم عاشق رنگ قرمز بود سریع از خیابان شانزده لیزه خارج شدیم وقبل مامان بابامون خونه بودیم مامان بابامون رسیدن و حیاط خونه رو تزیین کردیم و درخت کریسمس رو وسط حیاط گذاشتیم از زبان مرینت بعد از تزیین قصر من و ادرین به دوستانم نزنگ زدیم که بیان اینجام امان باباهامونم از طبقه بالا اومدن پایین و منتظر شدیم همه بیان الیا اومد و پیشم نشست و بله ناز خاطرات گذشته گفتیم که گریم گرفت الیا گفت چیزی نشده که الان که پیششی گفتم حق با توئه این اشک شوق هست که الان میاد خوشحالم پیش ادرینم الیا گفت منم خوشحالم به ارزون رسیدی نینو کلی آهنگ جدید مهمونی گذاشت و کلی حال کردیم و ما به دوستامون پیشنهاد دادیم همینجا بخوابن ولی همه قبول نکردن الیا،نینو،کلویی،لوکاو جولیکا موندن و بقیه رفتن همین دوستامون هم با اسرار نگه داشتیم بعدش استیو و عالیس اومد و به ما یک هدیه دادن ما بقلشون کردیم و گفتیم دستتون درد نکنه حالا نوبت کادوی ماست گفتم عالیس بیا کادوی تورو بدم و بهش یک رز لب خیلی خوشگل دادم بعدش ادرین هم به استیو ربات کنترلی داد بعدش مارو بقل کردن و همه به همدیگه کادو دادن آدرین به من یک لباس خوشگل داد منم یک گردنبند بهش دادم( اینا هم فرت فرت به هم لباس میدن) و شب کریسمس تمام شد و خوابیدیم
( دوستان یادم نیس کجا بودیم میریم اونجایی که جشن تمام شد و خوابیدن) از زبان ادرین: صبح پاشدم دیدم مرینت بیداره گفتم سلام عزیزم گفت سلام پادشاه من گفتم دقت کردی لایلا توی کریسمس ک بهترین موقع برای خراب هست حمله نکرده گفت آره از زبان لایلا: امسال کریسمس تنها بودم ناراحت بودم با خودم گفتم دیروز بهتون فرصت دادم چون خودمم یه زمانی این خوشی ها رو داشتم اما امروز وقت نایودیتونه ها ها ها ها ها و کیک کریسمس رو خوردم به همراه فیلیکس فیلیکس گفت لایلا چرا پریشانی گفتم دوباره تنهام گفت عیب ندارد من پیشتم بعد گفتم میخوام شهرو به آشوب بکشم گفت کمکت میکنم و از سره جا مون پا شدیم از زبان کلویی بابا مامانم برام خونه جدید خریدن و من اونجا بودم ناراحت بودم چون امسال تنها کریسمس میگرفتم دوباره از زبان لایلا احساسات منفی قدیمی رو حس میکنم پرواز اکوما و شرورش کن از زبان کلویی یهو گریم گرفت ولی بعدش گفتم برم پیش مرینتشون و خوشحال از خونه رفتم از زبان لایلا نه نه احساسات منفی کم شد اکوما منتظر بمون از زبان کلویی داشتم می رفتم که اکوما دیدم فهمیدم به دلیل من اومده ولی خدا را شکر احساساتم رو کنترل کردم و رفتم پیش مرینت و آدرین و سریع دویدم رسیدم و گفتم مرینت و آدرین باهم گفتن چیشده چرا پریشانی گفتم اکوما اکوام دیدم گفتیم کجا کی همین الان داشتم میآمدم اینجا و قضیه رو گفتم اونا گفتن واقعا متاسفم کلوب ولی الان باید بریم سراغ اکوما و تبدیل شدیم و تونستیم اکوما ور بگیریم هم خوشحال بودن به همین دلیل اکوما کسی رو شرور نکرد از زبان لایلا نه دیگه کافیه و خودم رو شرور کردم و رفتم سمت برج ایفل و گفتم لیدی باگ و کت نوار از سورخاتون بیاین بیرون از زبان لیدی باگ: داشتیم میرفتیم سمت خونه که صدای لایلا
رو شنیدم و سریع رفتیم سمت لایلا
( دوستان یادم نیس کجا بودیم میریم اونجایی که اکوما رو گرفتم و برگشتن خونه) از زبان مرینت و اون شب چون کلویی بود کارل برای خواستگاری موذی بود یهو دیدم مارسل داره میره تو اتاقش از زبان مارسل ناراحت بودم دقیقا همون موقع که میخواستم برم خواستگاری کلویی غمگین اومد وکاگامی پیشش بود داشتم گریه میکردم و گفتم ریکی دندون هارو تیز کن و از پنجره رفتم بیرون از زبان لایلا اولین اکومام نابود شد حالا دومین اکوما برو از زبان مارسل همینجور داشتم با چشم های گریون قدم میزدم که یهو یک اکوما اومد سمتم لایلا گفت سلام من ارباب شرارتم گفتم سلام قدرتمو بده برات میارمشون لایلاگفت چه مشتاق برو و تبدیل شدم به گرگ زخمی یو ها ها ها و حمله کردم به سمت برج ایول و با خاک یکسانش کردم از زبان مرینت صدای جیغ مردم اومد تبدیل شدیم و رفتیم دیدیم که مارسل شرور شده گفتم نه مارسل مارسل گفت من مارسل نیستم من گرگ زخمی هستم و پاریس رو به آشوب میکشم ها ها ها و با قدرت زیاد به یک ساختمون مشت زد نزدیک بود ساختمان بیفته رو ما که مایکل مهمون رو با سرعتش نجات داد مایکل گفت اون خیلی قوی هست تا حالا هم فکر نکنم باهاش جنگیده باشین گفتم درسته باید نقطه ضعفش رو پیدا کنیم( راستی اکوما تو گردنبندش هست) و فکر کنم اکوما توی کلش باشه گفتم کت نوار آماده باش کت گفت حتما بانوی من گفتم مزه نریز وقت حمله هست و همگی حجوم بردیم سمتش
( دوستان فکر کنم اونجایی بودیم که گرگ زخمی آماده حمله شد از زبان لیدی باگ) و به ما حمله کرد ما
هم با تمام قدرت باهاش جنگیدیم یهو اون با یک مشت منو آدرین رو پرت کرد سمت دیوار و گفت دیگه کافیه زوزه سیاه و همه افتادن زمین و بی هوش شدن فقط منو آدرین مونده بودیم اون مارو هی میزد اخرایی کار بودیم یهو نفهمیدیم چیشد که باری از روی دوشمون خالی شد چشامون رو باز کردیم دیدیم بتمن اونو شکست داده گفتیم بتمن تو اینجا چیکار میکنی بتمن گفت اومده بودم تعطیلات که به شما بر خوردم گفتم خیلی هم خوب بیا بریم خونه ما بتمن گفت باشه و رفتیم سمت خونه ما و مارسل ناراحت برگشت تو اتاقش
خب این پارت تمام شد
خداحافظ
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)