هلو گایز بخاطر قیبتام ببخشید لین چند وقت واقعا درسا میر ادمو در میاره خوب من اینو چندین بار گذاشتم ولی اخه چیزی نداره چرا به بقیه گیر نمی دین که از من بدتره ناظرا تروخدا منتشر کنید🙂❤😊😶💫
مایکل:مرینتتتتت😧😨😨😨
ماریا:واتتتتتتتتتتت
اما:بله ایشون خواهر بزرگترتون مرینت دوپن چنگ هستن
مری)دیدم ماریا داره میاد سمتم و بقلم کرد
با حالت گریه ماریا:دلم...بر..ات..تن..گگ.شد..ه..بو.د
مایکل رنگ پس داده بود همینطوری با چشمای باز داشت منو نگاه میکرد خیلی بزرگ تر شده بود با این که من خواهر بزرگتر اونم ولی اون همیشه مواظبم بود
ماریا رو از خودم کندم
مایکل امد جلوم وایساد و موهامو نوازش کرد
مایک:دلم برآت تنگ شده بود خواهر بزرگه
سه تامون زدیم زیر خنده
اون شب گذشت و من جریان ادرین و سفرم بهشون گفتم و بخاطر اینکه ولشون کردم معذرت خواستم و امدم بیرون
یاد ادرین و حرفای بچها افتادم ساعت ۶ بود پس احتمالا سر عکاسی رفتم دنبالش و تعقیبش میکردم دیدمش بعد از سال ها بالاخره دیدمش
دلم برای چشمای سبزش تنگ شده بود ولی معلوم بود تیره و تاره چشما اون چشمای قدیم نبود خوب حقم داشت منم جاش بودم همینطوری میشدم اما وقت جبران دیدم سوار ماشینش شد سوار لامبرگینیم شدم و دنبالش رفتم عمارت قبلیشون نبود اما تا اونجای که من دیدم اثری از پدرش نبود شاید اون تنها زندگی میکنه دیدم نینو امد و درو براش باز کرد یعنی ادرین و نینو توی یه خونن؟
چند روز گذشت و من...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالییییی♥️♥️