"آینهی نفاق انگیز هیچوقت اشتباه نمیکرد، شاید آینه چیزی رو میدونست که از نگاه بقیه پنهان بود، چیزی از جنس عمیقترین خواستههای قلب!" ~داستانی با شیپ متیو ریدل
خب سلام و تشکر از اینکه دارید این داستان رو میخونید. قبل از شروع داستان بهتره یک سری از تغییراتی که ایجاد کردم رو بهتون بگم. اول از همه هری اینجا یه دانش آموز عادی مثل بقیست و بنا بر دلایلی که بعدا توی داستان متوجه میشین متیو ریدل رو متیو ملفوی ( یا حالا همون مالفوی ) خطاب میکنن. خب همین دیگه، بریم برای شروع 3>
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
وااااای خیلی عالی بود ... پارت بعددددد 😍
مرسییی 3> چشمم حتما
شروعه جالبیه:)
ممنون3>
برا اولین بار هری هم یه نقشی تو رمانای عاشقانه داره
شیرینی بدم؟😂😑نقش هریو بیشتر کن تو داستان🧑🦯
حقیقتا میخواستم هری حتما یه نقشی داشته باشه چون هر داستانی که خوندم هری بدبخت نقشش این بود که دریکو بهش تیکه بندازه :/ قربون دستتXD چشممم حتما
وای حق پرومکس+++++++++ از طرف هری ازت تشکر میکنم😂✨
مرسی مرسی😂
تازه دختره ازش بدش میاد حتما
دقیقا😂😂😂