
ناظر محترم لطفا منتشر کن مرسی:]
جونگ کوک:_لونا:+ لونا:جونگ کوک میکروفن رو بست و شروع به حرف زدن کرد_اونجا بودی چیزی دست گیرت شد؟+ن..نه_کی تو رو برد اونجا؟+چ...ا...چانگ_چرا اینجوری حرف میزنی؟ازم میترسی؟+ن..نه یکم استرس دارم..جونگ کوک دستم رو گرفت و_نگران نباش همه چی درست میشه..دستام رو ول کرد_میتونی یه کاری برام انجام بدی؟+هوم؟_میتونی برام از یکی اطلاعات بیاری؟+من قرار نیس اینجا بمونم چطور اینو ازم میخوای؟{مربوط به پارت اول}_من بهت حق انتخاب دادم!+کدوم حق انتخاب؟آوردنم به اینجا حق انتخابه؟_یا میری بیرون و آسیب میبینی،یا من مراقبتم!حالا هم فراموشش کن!...روم رو برگردوندم سمت شیشه چشمم به قطرات آب روی شیشه افتاد من عاشق بارونم:)
مدت زیادی نگذشت که برگشتیم خونه رفتیم داخل چون خیلی خسته بودم رفتم توی اتاقم و سعی کردم یکم استراحت کنم!! نامجون:@جین:÷شوگا:×جیهوپ:#جیمین:=تهیونگ:!جونگ کوک:_لونا:+ @امشب قرار نیس شب آرومی باشه!! ÷باید خیلی مراقب باشیم =نیرو ها رو آماده کردیم !طبق چیزی که فهمیدیم اونا میخوام با چن تا از بزرگ ترین گروه ها همکاری کنن ×خب اینجوری ک کارمون تمومه _ماهم همکارای خدمون رو داریم #میخوای چیکار کنی؟ _به وقتش میفهمی !اینجارو!!!_چیشده؟×منم ببینم#واو÷ادیت خبیه=چطو این کار رو کردن!!!@عجب#مطمعنی ادیته؟!نه دیقا شاید یه چیز دیگه باشه@چی؟اونا یه ادیت از منو یئون وو زدن شما باور کردید؟=نه دا@عجب...راوی:همون موقعه یه صدای اومد همه برگشتن طرف صدا...لونا بود که داشت یکی رو ک*ت*ک میزد!همه از تعجب چشماشون گرد شده بود!!!اون یکی از آدمای یئون وو بود جونگ کوک:با چیزی که دیدم واقعا تعجب کردم ولی خیلی سریع رفتم سمتشون بقیه هم اومدم و لونا رو از طرف جدا کردن
نامجون:@جین:÷شوگا:×جیهوپ:#جیمین:=تهیونگ:!جونگ کوک:_لونا:+ #واهایییی@خبه!لیلیلی=واووو÷کارت درسته×خیلی هم عالی لونا:خجالت کشیدم ولی خو+بیخیاللل این کی بود؟÷مربوط به یئو..+باشه÷اوهوم...فردا... نامجون:@جین:÷شوگا:×جیهوپ:#جیمین:=تهیونگ:!جونگ کوک:_لونا:+ !کوک کوک_چیشده؟!باید حرف بزنیم_خو بیا بشین!همه باهم!!!_خیلی خب...چن دیقه بعد...÷شروع کن!وانگ چانگ@خب؟!یئون وو اونو گرفته و ممکنه کع وانگ چانگ بخاطر خدش با اون همکاری کنه و اگه اینجوری بشه کارمون تمومه_وانگ چانگکل زندگی ما رو میدونع!!!#باید یه کاری بکنیم=توی این موقعیت چیکار میشه کرد؟@به نظرتون اگه یکی رو بپرستیم جلو بهتر نیس؟
نامجون:@جین:÷شوگا:×جیهوپ:#جیمین:=تهیونگ:!جونگ کوک:_لونا:+ ÷کی؟@بزار فک کنم...لونا!!!جونگ کوک:اعصابم خورد شد!!!#شوخی میکنی دیگ نه؟@کی اهمیت میده چه بلای سرش میاد_من اهمیت میدم!{نگاه عصبی}@چرا برات مهمه؟_نمیخوام بشنونم نامجون،امشب میریم دنبال وانگ چانگ...بعدش دستشو روی میز کوبید و بلند شد و رفت توی حیاط...جونگ کوک:ینی مشکل نامجون چیه؟چرا میخواد هر جوری شده از دست لونا راحت بشه؟به هرحال من مراقبشم!!!هعی بهتره برم با لونا حرف بزنم...لونا:داشتم باچن تا از خدمتکارا که اسمشو نمیدونستم بازی میکردم که جونگ کوک اومد داخل.._هی چن خبره؟^ببخشید آقا توضیح میدم_گفتم چه خبره؟چرا اینجایید؟{با داد}+من گفتم{داد}_باشه برید بیرون:/بعدشرفتن بیرون و جونگ کوک اومد کنارم نشست
لونا:+جونگ کوک:_ _ممنون +بابت چی؟ _ممنونم که دیدمت +چیشده؟ _هوم هیچی:)بابت همه چیز ممنونم:) +خواهش میکنم فقط میخواستی همینو بگی؟....شب..._زود باشیدد نامجون داری چیکار میکنی؟@واسا خو گشنم بود عه#عربدو@بریممم...خونه یئون وو....رفتیم داخل کلی آدم اونجا بود اون شب خیلی شب پر سر و صدای بود مشغلون بودیم که در باز شد
لونا اونجا بود!!!!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نایسسس :))
مرسییی جیخخخ
عالی بود
مرسییییی جیغغغ
اولین لایک ، کامنت و بازدید
مرسبببب جیخخخ