انچه گذشت(بالاخره بدستت میارم سونگ مینی.........
تو:اون امکان نداره همچین چیزی گفته باشه،، نلی:شک داری به حرفم؟ یونا:شما هم اون هوای مزخرفی که داریم بهش نزدیک میشیم می بینید؟ بلند گو::::.:همگی به جایی پناه ببرید کشتی به فنا رفته پس فرااااار کنییییییید تو:😶😶😶😶😶😶...... همچنین جیمین:😶😶😶😶:-،،، خببب مینی اروم دستتو بده به من بیا بابقیه که نزدیک جزیره ایم بریم همونجا (همونجور که گفتم مینی یدونه کیف اورده بود که کبریت اب و.... داخلش بود پس بهش اکتفا کردید جیمین و تهیونگ دستتو گرفتن و دا و جونگ کوک و بقیه هم سوار یه قایق پارویی بزرگ شدید و بقیه مردم هم خودشون رو یجوری نجات دادن اما سمت چند تا سخره شدن و کلا مسیرشون با شما فرق داشت،، خب قایق سه قسمتی بود تو گوشه نشستی و تهیونگ و جونگ کوک کنارتون کناری ها پارو میزندن،،،،،
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
عاشق داستانتم😍 خواهش میکنم پارت بعدی هم بذار.