
ناظر محترم لطفا رد یا شخصی نکن خیلی ممنون
نامجون:@جین:÷شوگا:×جیهوپ:#جیمین:=تهیونگ:!جونگ کوک:_لونا:+ناشناس:٪ لونا :وسط باز کردم موتور بودم که چشمام به قطرات خ*و*ن افتاد که روی زمین میریخت...بالا رو نگاه کردم جونگ کوک رو دیدم که کف دستشو محکم گرفته به پشت نگاه کردم با دیدن اون صحنه به و*ح*ش*ت افتادم ت*ر*س تمام وجودمو گرفت...اونا ¹² نفر بودن اعضا رو گرفته بودن جونگ کوک بخاطر من ت*ی*ر خورده بود نمیدونستم باید چیکار کنم همون موقعه یکی اس*ل*ح*ش رو به سمت جونگ کوک گرفت،جونگ کوک هم جلوی من وایساد...اعضا برای آزادیشون دست و پا میزدن ولی اونا خیلی بیشتر بودن همون موقعه یه خانم اومد جلو ٪اوه کوک _اسم منو به زبونت نیار ٪دلم برات تنگ شده بود _متوجه نیسی چی میگم؟ ٪اصلا عوض نشدی _چی میخوای؟ ٪اون دختر _هع چرا؟ ٪به نظرم آدم مناسبی برای کار هامه _هیچوقت نمیتونی بگیریش ٪چرا نمیزاری ببرمش؟به چه درد تو میخوره آخع؟ _اونش به من مربوطه فهمیدی؟ #ولم کنیدد @هیسس آروم باش جیهوپ ÷چطور با این وضعیت کنار بیایم؟ @یکم آروم باشید جونگ کوک نقشه داره ٪آخ آخ جونگ کوک مثل اینکه باید به زور ببرمش _گوش کن یئون وو هیچ جوره نمیتونی اونو از من بگیری با حرف جونگ کوک خوشحال شدم دقیق نمیدونم چرا ولی ته دلم به لرزه افتاد
٪وای خدا از این دختره خشت میاد؟ بعد شروع کرد به خندیدن _هرچی که شما اسمشو میزارید ×بس کنید دیگه ولم کنید جونگ کوک با دست به یونگی علامت داد همون موقعه کله آدمای جونگ کوک ریختن اونجا........اون دختره که اسمش یئون وو بود فرار کرد ولی قبل اینکه بره گفت باز برمیگرده بلند شدم و از پشت جونگ کوک اومدم کنار +دستت... _خبم به دستش زل زدم +ولی آخه _چیزی نیس تو خبی؟ +عا #هی جونگ کوک _بله #به دکتر خبر دادم داخل منتظرته _باشه بریم،بیا لونا پشت سرشون راه افتادم چرا این اتفاق ها افتاد رفتیم داخل {نامجون:@جین:÷شوگا:×جیهوپ:#جیمین:=تهیونگ:!جونگ کوک:_لونا:+} !هعی پسر حالت خبه؟ _انگار اولین بارمه:/آره باو خبم...... حالا اسماشونو یاد گرفته بودم و میشناختمشون جین روشو بم برگردوند ÷نامه رو پیدا کردی +آره ÷بده بم نامه رو بهش دادم جین نامه رو باز کرد....نامه از دست حین افتاد اون تو شک بود ÷چطور ممکنه ×چیشده هیونگ؟ ÷چاو زندس #شوخیت گرفته؟ ....... نامجون نامه رو برداشت ......@درسته اون زندس ......شوگا سریع نامه رو قاپید ×خدای من باورم نمیشه......نامه دست به دست شد تا جونگ کوک هم خوندش _خیلی خب چیزی نیس آروم باشید بعدا درموردش حرف میزنیم
جونگ کوک منو مجبور نکرد به اتاق ⁴⁰⁴ برگردم خیلی خوشحال شدم همونجا وایساده بودم !تو +من؟ !آره،اون مرده ماسک زده بود ولی تو یه لحظه دیدیش،شناختیش؟ +ن...نه !باشه به پاهام چشم دوختم +عام من... #هوم؟ +میشه یه لباس دیگه بهم بدید؟ #عاو بیا دنبالم دنبال جیهوپ راه افتادم #حالت چطوره؟ +خبم تو خبی؟ #شکر منم خبم...... بعدش رفتیم داخل یه اتاق بزرگ که کلا لباس بود،کلی لباس اونجا بود #کدومو میخوای؟ یه لباس سیاه توجهمو جلب کرد +این یکی #خیلی خب بپوشش پوشیدی بیا پایین +خیلی ممنون بعدش از اتاق رفت بیرون ......... از پله ها رفتم پایین جونگ کوک رو دیدم خوشحال شدم که حالش خبه ولی دستش بسته بود،کاش هیچکدوم از این اتفاقات نمی افتاد مشغول فک کردن بودم {نامجون:@جین:÷شوگا:×جیهوپ:#جیمین:=تهیونگ:!جونگ کوک:_لونا:+} _هی چیکار میکنی +ع...عا هیچی _اوکی روی یکی از پله ها نشستم و فکر کردم....جیمین اومد کنارم نشست =باید به سوالای که میپرسمجواب کامل بدی بعدش بهم یه کیک داد متعجب بهش نگاه کردم..+باشه =اسم کاملت؟ +ج...کان لونا =هوم خبه،سن؟ +²³:/ =محل به دنی..... چن دیقه گذشت =خب تموم شد،باشه
_لونا +بله _ما میریم بیرون اونا رو پیدا کنیم برو به ⁴⁰⁴ +چطوری برم؟ _بیا دنبالم.....رفتیم توی اتاق ⁴⁰⁴ +چرا منو میاری اینجا؟ _تا فرار نکنی:/ +چرا من باید فرار کنم؟ _ینی ولت کنم فرار نمیکنی؟ +نه:/ _امتحانش میکنم ولی اگه فرار کنی زیر سنگ هم باشی پیدات میکنم..... بعدش در اتاقو بست و رفت از پله ها اومدم پایین و شروع کردم چرخیدن تو خونه چه جای بزرگیه خیلی هم خشگله........... جونگ کوک: نامجون:@جین:÷شوگا:×جیهوپ:#جیمین:=تهیونگ:!جونگ کوک:_لونا:+ ÷خب چی شد؟ _گفت فرار نمیکنم منم گذاشتم آزاد باشه =شوخیت گرفته؟:/ _کشش ندید سوار ماشینا شید همه سوار ماشینامون شدیم{نامجون و جین باهمن چون نامجون رانندگی بلد نیس#اطلاعات_جدید} ماشیناموج جوری بود که میتونستیم باهم ارتباط بگیریم ×نتم ضعیفه _خابت میاد؟ @وای بهونه نیار ÷مگه با اینترنت کار میکنه؟:///// #باشه باشه _جیهوپ صدای آهنگتو کم کن ببینم چی میگن =هییییییییییی !آخی چه خبره #لیلیلیلیلیلی ×الان که چی؟ _کسی از اون ادما اطلاعاتی چیزی داره؟ ÷نه _چرا اومدیم پس؟:/ !من میدونم =بگو ×هوف خابم میاد _یکی بره پیشش @ماشین رو ول کنیم؟ #یونگیا نخاب ×باشححح _تهیونگ !بلی _بگو چی فهمیدی !عا آره اونا از گروه میونان _میونا؟ =ینی چی !رتبشون ¹³س یه نگاهی بنداز
{نامجون:@جین:÷شوگا:×جیهوپ:#جیمین:=تهیونگ:!جونگ کوک:_لونا:+} _باش......... _درسته میونا،چه جور گروهی هس !کاری که میکنن ثابت نیس _خیلی خب ادرس بده بریم !بزن کوچه.... _رسیدیم همه رسیدین؟ ÷واسا واسا _کوجایی؟ ÷چن نفر دورمونن خدمو میرسونن پیشتون #بدو سوکجینا ...... ÷خب حله تمام رسیدیم ......همه از ماشین پیاده شدیم =چه جای د*ا*غ*و*ن*ی زندگی میکنن !داخلش اینجوری نیس _آماده باشید بریم داخل .................. _چیزی دست گیرمون نشد ÷الان دیگه دیر وقته فردا میایم برای ادامش بریم خونه دیگ _باشه بریم.......سوار ماشینا شدیم _راسی تهیونگ !بله _اونایی که دوربین ها رو رنگ کردن چی؟ !وای خبه یادم انداختی،قرار بود امشب بیان که کنسلش کردم ولی گرفتیمشون _پس اونم میمونه برا فردا،ساعت چنده ×ساعت.... @⁹:²³ ×درسته ÷گشنمههههه _الان میرسیم آروم باش ........بعدی اینکه رسیدیم خونه نگران بودم لونا رفته باشه ولی وقتی رفتم داخل لونا رو تو سالن دیدم حالم بهتر شد ÷فقط باید بگم @گشنته ÷دیقا =هی هی هی #بوم بوم بوم _://////// ×وقت چیه؟ #چی؟ ×خاببببب بعدش یونگی رفت بخابه @وای داره گشنم میشه خدمتکار:<
نامجون:@جین:÷شوگا:×جیهوپ:#جیمین:=تهیونگ:!جونگ کوک:_لونا:ناشناس¹:£ناشناس²:~ =هعییییییییی _جیمین =بلی _خبی؟ =چطور؟:/// _همینجوری:/ @بچه هااااا _بلهه #چیشده؟؟؟ @یکی تو حیاطه _کی؟ @بیایید دنبالم همه دنبال نامجون رفتیم.... £توضیح میدم _ماسکتو وردار خو ........ !خدای من تو اینجا چیکار میکنی؟ £دلم براتون تنگ شده بود @ما هم _کجا بودیییی فک کردم از کره رفتییی £مگه میشه وانگ جانگ از کره بره؟ _نههه نمیشه £خوشحالم دیدمتون من دیگه باید برم تا توی خطر نباشید باز هم برمیگردم _صب کن ولی اون رفته بود....... .......................... #جونگکوکی _هع بله؟ #یکی اومده میخواد تو رو ببینه _کی؟ #نمیدونم کیه باید ببینیش پشت حیاط منتظرته _باشه مرسی رفتم ببینم چه خبره ~خوشحالم بعد سال ها میبینمت _برگرد _تو..ت..تو اینجا چیکار میکنی!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییییییی
میشه از تستم حمایت کنی؟؟ بخونش اگه دوست داشتی حمایت کن دوست دارم نظرتو بدونم
بش
عالییی
مرسییییی پارت بعدم بخون
خوندم عااالللییین
برید پارت چهار رو بخونید