این داستان پلیسیه و اگر بازدید کننده های کمی داشته باشه برام مهم نیست چون خیلی دوسش دارم این اولین تستمه و امیدوارم خوشتون بیاد
تو یه دختر ۱۸ ساله ای که تو ۱۵ سالگی در اثر تصادف مامانو بابات فوت میشن که تو از ۱۵ سالگی کار میکنی😔کارت توی اداره پلیسه و تو یه کاراگاهی یه ماموریت بهت دادن(تو باید دنبال یه گروه خلاف کار ۶ نفره بگردی به اسم بد بویز) زمان حال: تماس تو با اقای جئون (رییست) ا/ت:سلام اقای جئون. ا/ج:( بچه ها من به جای اقای جئون مینویسم ا/ج) سلام ا/ت یه سرنخ پیدا کردم. ا/ت:چه سرنخی؟😨😰 ا/ج:گروه بد بویز توی دانشگاه کاینان تو به عنوان دانشجو انتقالی میری اونجا. اونا تو کلاس A منفین ساعت ۴ بیا اداره.ا/ت:چشم.(پایان تماس) ساعت سه و نیم کم کم حاظر شدمو رفتم اداره. ا/ج گف فردا ساعت ۷ اونجا باشم.
فردا از زبون نامجون:منو بچه ها تو راهرو داشتیم میرفتیم سر کلاس یه دختری که انگار تازه وارد بود به تهیونگ خوردو جفتشون خوردن زمین😒دختره به ته ته گف:حواست کجاست پسر جون. ته هم بلند شدو گف:چته کوری مگه. دختره گف:هویییییی به من نگو کورا وگرنه.....که وسط حرفش پریدمو با انگشتام زدمش سمت خودمو گفتم:مث اینکه نمیدونی داری با کی حرف میزنی زدم کنار که ردشه و گف:گ.م.شو بابا و رفت سمت اتاق مدیر. نامجون:همه سر میزامون بودیم که استاد اومدو گف یه دانشجوی جدید داریمو اون دختره ی پررو اومد تو و خودشو معرفی کرد هممونم خودمونو بهش معرفی کردیم استاد گفت میتونه جلوی منو جین بشینه کنار پارک جینی.از زبون ا/ت:رفتم جایی که استاد گفت نشستم و تا اخر زنگ
جینو نامجون کرم ریختن. داشتم میرفتم خونه که جیمین(عضو گروه بیریختا) گف:این اول راهه. گفتم:😏به همین خیال باش. گذر زمانی به یه هفته بعد: یه هفتس من تو دانشگامو هیچی از اونا ندیدم که تصمیم گرفتم تعقیبشون کنم.رفتیمو رفتیم که به یه خرابه رسیدیم فک کنم مخفیگاهشون بود. یکی دوتا عکس واسه مدرک گرفتمو رفتم خونه برای ا/ج فرستادم گفت:من دخترم یه هکره میفرستم خونت تا بتونه گوشیه یکیشونو هک کنه. ا/ت:قدمشون سر چشم. فردا دیدم دارن در میزنن رفتم باز کردم دیدم دختر ا/جست بعد سلامو احوال پرسی رفت لباساشو عوض کردو نشستش پای لپتاب و از من اطلاعات چن تاشونو گرف من اطلاعات شوگارو دادمبعد با داد خوشحالی گفت:هک کردم هک کردم. رفتم کنارش نشستم
و گفتم: چی میگه هدفونو بهم داد.شوگا:نامجون،نامجون.نامجون: چیشد پیدا کردی؟ من:چیو؟ شوگا: اره بنویس(من یه ادرس ایرونیو میدم چون اونجارو نمیشناسم)خیابون امام خمینی کوچه احمدی پلاک ۳. من: اینکه .....اینکه خونه منه! خدایا اینا کین دیگه. منو لیا(دختر ا/ج) سر درگم شده بودیم که یه دفعه گوشی شوگا زنگ خورد. لیا: کیه؟ چی میگه ؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دوستان از نظراتتون مچکرم امیدوارم بتونم بهترین داستانارو براتون بزارم
خوش اومدی امید وارم که اینجا بهت خوش بگذره
سلام من خوشم اومد با اینکه ارمی نیستم و اتفاقا اسم من ایداس
خوشبختم ایدا جون
منم همینطور ☺
عالی ادامه بده
خوش اومدی☺
خوب بود🍿
اولین فالوور!🥺
بک🥺