4 اسلاید صحیح/غلط توسط: DENISE¡♛ انتشار: 2 سال پیش 539 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلااام...چخبر خوبید....فردا باز مدارس باز میشههه😩....اینم از پارت ۱۵ حمایت هعیی بد نیس ولی میتونه بهتر باشه....هفته خوبیو براتون ارزو میکنم...❤🔮لایکو کامنتو حمایتو فالووعم ک مث همیشه فراموووش نشه🙂💜
صب بیدار شدم...تاز متوجه شدم لباسای دیشب تنمه..عوضشون کردمو ی شلوار بگی با ی تیشرت سفید پوشیدم..امروز تعطیل بود بل خواب بود...اصلن از انتظار نداشتم لوم بده چرا دلیلش چی بود..الات سیریوس کجاس چیکار میکنه؟...مطمعن بودم کل هاگوارتز قضیه رو فهمیدن...الان دیگ همه میدونن من با سیریوس در ارتباطم الان همه منو ب عنوان ی مجرم میشناسن...با تمام افکارم از اتاق خارج شدم...توی راهرو میتونستم نگاهای بچه ها رو روی خودم احساس کنم حس مزخرفی بود...وارد سرسرا شدم ک سادینا ب سمتم دویید گفت:هعییی سلام دختر خوبی بچه ها چی میگن تو میخواستی...حرفشو قطع کردمو گفتم:اره اره من میخواستم بخاطر پدرم از هاگوارتز برم مات و مبهوت بهم نگا میکرد و گفتم:توعم میخوای مث بقیه ولم کنی؟ گفت:نه البته ک نه من میفهممت و بغلم کرد برعکس هرکس دیگ اون پیشم بود سادینا واقعن دوسته خوبیه ک رایان اومد و سلام کردو با سادینا ب سمت میز هافلپاف حرکت کردن و من رفتم سمت میز اسلیترین و با دراکویی ک زیر چشماش گود افتاده نگا کردم معلوم بود گریه کرده و نخوابیدع سرمو انداختم پایین و رفتم کنارش نشستم ک پاشد گفتم:دراکو خواهش میکنم وایسا باید باهات صحبت کنم گفت:دیگ حرفی بین منو تو نمونده گفتم:یعنی چی تو نذاشتی من برم بعدش داری میگی حرفی بین منو تو نمونده اگر حرفی بینمون نمونده باید میذاشتی میرفتم اگر حرفی نمونده یعنی من برای تو د هیچی نیستم ولی نه ته دلت هنو میخوای حرفامو بشنوی میدونم ک میخوای ک گفت:بعد صبحانه جنگل ممنوعه و رفت نفس عمیقی کشیدم و شروع ب خوردن قهوه با کیکم کردم...بعدش پالتومو برداشتمو رفتم سمت جنگل ممنوعه...وسطاش با دراکو روبه رو شدم ک گفت:منتظرم قانعم کنی بدو گفتم:ببین دراکو بهت حق میدم ک نمیخواستی من از پیشت برمو واقعنم متاسفم ولی ولی اون پدرمه نمیتونستم به همین راحتی رهاش کنم ک بره گفت:پس من چی پس هری دوستات چی؟؟ گفتم:شماها تو هاگوارتزید توی ی جای امن کجا از اینجا امن تره گفت:من چی من اینجا هیچ دوستی بجز تو ندارم هیچ میدونی دیشب چقد ب من کنار تو خوش گذشت؟؟ گفتم:من واقعن متاسفم دراکو و رفتم بغلش کردم و گفتم:ببخشید و اونم بغلم کردو گفن:اگر جایی خواستی بری باهم میریم و لبخند زدم و باهم شروع ب قدم زدن کردیم تا هاگوارتز....
با ورودمون با هری و رونو هرمیون روبه رو شدم ک هری دویید سمتمو گفت:رز حالت خوبه این حاشیه ها چیه توی مدرسه پیچیده بچها چی میگن سرمو انداختم پایینو گفتم:حقیقت داره هری گفت:چی امگان نداره بهم نگاه کن و سرمو بالا بردمو ادامه داد:هیچوقت فک نمیکردم روزی ولم کنی رز گفتم:من نمیخواستم هیچکدومتونو ول کنم ب ریش مرلین نمیخواستم شما ها تو هاگوارتزید کجا امن تر از اینجا گفت:کنارتو هاگوارتز قشنگه ک هرماینی پرید بغلمو گفت:بیشور نمیگی دلمون برات تنگ میشه و منم بغلش کردمو و گفتم:ببخشید و ک دیدم دراکو رفتو برام دست تکون داد و من تا بعد ظهر با هری اینا بودم کلی بهمون خوش گذشت یادم نمیاد تاحالا با هری اینا انقد بهم خوش گذشته باشه باهم حکم بازی کردی شطرنج خاطراته سال اولو دومشونو برام تعریف میکردنو خلاصه خیلی خوب بود ک با خبری ک اسنیپ توی هاگوارتز اعلام کرد همه چی بهم ریخت....اسنیپ گفته بود ک فردا قراره امتحان معجون سازیو از همه گروها بگیره همه هجوم برده بودن ب کتابخونه حتی دراکوعم اومده بود(مگه پسرم چیکار کرده ک انقد رفتن ب کتابخونه براش عجییبه)بلو سادیناعم اومده بودن فقط هری و سدریک نیومدن چون باید برای مرحله بعدی ک ی هفته دیگس آماده میشدنو منم از فردا باید ب دنبال پیدا کردن مرحله دوم میبودم...تا شب داشتم درس میخوندم هرچی میخوندم ی نکته جدید پیدا میکردم...شب با دراکو رفتیم سمت میز شام رفتارش ی خورده هنو سرد بود ولی اکی تر بود..شام پوره سیب زمینی با ژانبون خوردم و شب رفتم سمت خوابگاه خودمون و درو باز کردم با بل روبه رو شدم ک گفت:منو میشه ببخشی رز رفتم بغلش کردمو گفتم:اره عیبی نداره بل اگر اینکارو نمیکردی من الان همه دوستامو از دست میدادم راسیتش الان میدونم ک حال سیرویس خوبه همین برام کافیه و اونم بغلم کردو و رفتم سر تختمو خوابیدم...(روز مرحله دوم)وقتی بیدار شدم خودمو روی میز کتابخونه دیدم از دیشب توی کتابخونه بودم عجیب بود کسی بیدارم نکرده ساعت چنده؟ ودف ساعت ۸نیمه مسابقه ۱۰ شروع میشه دوییدم سمت کتابخونه ک با نویل روبه رو شدم خیلی حراسون بود گفتم:حالت خوبه نویل؟ گفت:ار..اره و سریع از پیشم رد شد...دوییدم سمت خوابگاه گریفیندور ک با هرماینی روبه رو شدمو گفتم:راهی پیدا کردید برای زنده موندش توی آب گفت:نه هنوز گفتم:شت مسابقه ی ساعتو نیم دیگس حالا چیکار کنیم؟!؟! گفت:وایسا فک کنم گفتم:تا تو فک کنی شب شدعو دوییدم سمت کتابخونه و حدود ی ساعت اونجا بودم..خب...هیچی دستگیرم نشدددد...زمانه مسابقه نزدیک بود..ک با هری روبه رو شدمو گفتم:هری من..من گفت:خودم راهی پیدا کردم یعنی نویل کمکم کرد گفتم:چی اون ی راه پیدا کرده؟ گفت:ی گیاهه ک بهم کمک میکنه نگران نباش و دویید سمت پیست مسابقه و منم باهاش رفتمو موقع نشستن کنار دراکو نشستم و دامبلدور نحوه مسابقه رو توضیح داد و مسابقه شروع شد..نیم ساعت...یک ساعت...یک ساعتو نیم..تقریبن همه شرکت کنندها اومده بودن ولی فلور نتونسته بود خواهرشو نجات بده هری نیومده بود خیلی ترسیده بودم نفسم بالا نمیومد ب نفس نفس افتادم ک دراکو گفت:رز حالت خوبه ک گفتم:چ..چرا هری نمیاد گفت:رز اروم باش الان میاد...
ک هری با خواهر فلور و رون بیرون اومد...زمان مسابقه ب پایان رسیده بود...ولی دابلدور ب علت اینکه تونسته بود دوتا از افراد زیر ابو نجات بده امتیازش اندازه سدریک شدو همه براش دست زدن و من حتی جیغم کشیدم ک دراکو گفت:بشین سر جات رز ولی من دوییدم از سمت جایگاه نشستنا بیرونو و رفتم هریو بغل کردمو گفتم:افریم هری افرین ک سادیناعم رفت پیش سدریکو بغلش کرد...(فردا)سر زنگ تغییر شکل بودیم حوصلم سر رفتع بود اخه صد بار سوسکو تبدیل ب خوک کردم...تصمیم گرفتم ی خورده شیطونی کنم...و اروم چوب دستیمو روبه یکی از بچه ها ریونکلا گرفتمو گفتم:ریداکیو و اون کوجیک شد اندازه ی بند انگشت ک همه بچه ها خندیدن از جمله خود من ک داشتم کاملن جررر میخوردم ک مک گوناگال گفت:دوشیزه بلک اصلن از شما انتظار نداشتم ۳۰ امتیاز از اسلیترین کم میشه ک خندهای روی لبم خشک شدو سرمو انداختم پایین..(نتیجهههه)
4 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
اوکی ولی تنها داستانی که تا آخرش میخونم و منتظرش میمونم داستان توئه 🥺💕
میشهمنوبااینکامنتاذوووقمرگنکنییییید...عرررر🥺 🌌
عالی👍🏻🖤🤌🏻
مثداستانخودت..🥺🌌
الهی😍🥰😚🤍
سلام..منایناکنتمازبینرفتیعنیرمزشویادمرفته....ازاینببعداگرخواستیدازاینیکیاکانتدنبالدستانوخودمنباشید...😉🌌
حتما🖤چشم🤍
عالیییییی بود 🤍
*ذوقدرحدمرررگ🌗
سلام..منایناکنتمازبینرفتیعنیرمزشویادمرفته..ازاینببعداگرخواستیدازاینیکیاکانتدنبالدستانوخودمنباشید.....😉🌌
تروخدا تا فردا پارت بعدو بزاررر
بهریشمرلینقصماگرمیتونستممیزاشتم..😔🥺
سلام...منایناکنتمازبینرفتیعنیرمزشویادمرفته..ازاینببعداگرخواستیدازاینیکیاکانتدنبالدستانوخودمنباشید...😉🌌
عالییییییییییی💚💚💚💚
میسیییییکیوتممم...
عالی بود ♥
تنکیییییوووو🍩❤
سلام....منایناکنتمازبینرفتیعنیرمزشویادمرفته..ازاینببعداگرخواستیدازاینیکیاکانتدنبالدستانوخودمنباشید...😉🌌
34 ثانیه گذشته دیدم :))
عرررررربوجپسکللللت🌚🌌
❤️💗😔
سلام......منایناکنتمازبینرفتیعنیرمزشویادمرفته..ازاینببعداگرخواستیدازاینیکیاکانتدنبالدستانوخودمنباشید...😉🌌