
پارت دو
روز بعد رداها مون رو پوشیدیم و رفتیم روی میز نشستیم تا مایک و سدریک بیان سدریک: سلام صبح بخیر مایک: صبح بخیر هلن رز: صبح بخیر برای سدریک اب میوه ریختم و دادم دستش سدریک هر روز عادت داره وقتی بیدار میشه اب میوه بخوره سدریک: مرسی رز: خواهش میکنم جغد ها نامه ها رو مینداختن رو میز جغد مامان و بابا دوتا نامه رو روی میز انداخت یکی مال من بود یکی دیگه مال دراکو از جام پا شدم رفتم سر میز اسلیترن نامه رو انداختم تو غذاش یعنی حواسم نبود افتاد تو غذاش
میخواستم برگردم سر میز هافلپاف که صدای افتادن چنگالش رو شنیدم امد بازوم رو کشید و از سرسرا خارج کرد رفت ی جای خلوت دستم رو ول کرد دراکو: مگه بهت نگفتم نزدیک من نمیشی رز: منم نمیخوام بشم به بابا بگو نامه های تو رو با ی جغد دیگه بفرسته که منم مجبور نشم نزدیک بشم دراکو: رز اگر... فقط ی بار دیگه نزدیکم بشی من میدونم تو رز: چرا اینجوری میکنی من چه کارت کردم اینجوری باهام رفتار میکنی دراکو: فقط نزدیکم نشو همین میخواست بره که با صدام در امد رز: تو هیچ وقت این شکلی نبودی دراکویی که برادرم بود مرده؟؟ دراکو: اره مرده راهش رو گرفت رو رفت
منم برگشتم سرسراسر میز نشستم سرم رو گذاشتم رو دستام چشمام بستم سدریک: رز چی شده هلن: دختر دو روز هم نگذشته که امدیم از الان دبپرسی رز: هیچ وقت نمیفهید که داشتن ی داداش بزرگ تر چقدر دوست داشتنیه ولی فقط کافیه رابطه ات باهاش بهم بخوره
اون موقع میشه بدترین رابطه سدریک: رز یکم دیگه کلاس شروع میشه زیاد خودتو ناراحت نکن درست میشه رز: همیشه همین رو میگی ولی هیچ وقت درست نمیشه وسایلم رو از رو میز برداشتم رفتم کلاس معجون ها ی جا نشستم دراکو ویو دوست نداشتم این رفتار رو باهاش بکنم ولی نمیدونم چطور بهش بگم دوستش دارم بهترین خواهر جهانه اگر قلبش بشکنه منم هم قلبم میشکنه دردش درد منه هیچ وقت کسی بجز اون درکم نکرده وقتی با چشمای اشکی از رو میز بلند شد رفت بیرون عذاب وجدان گرفتم واقعا باید باهاش اینشکلی رفتار میکردم؟
سوری کم بود دفعه بعد بیشتر میزارم
بوس بوس
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییی💜وای داستانتو گم کردم هرچی میگشتم پیدا نمیکردم😐
خیلی خوب بود:)
فالویی بک بده3>
بک