6 اسلاید صحیح/غلط توسط: raha انتشار: 2 سال پیش 425 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ناظر عزیز لطفااا منتشر کن🙏🏻🙏🏻🙏🏻
❤اول لایک کن دوست عزیز❤
این پارت خیلی باحاله🤣🤣🤣
تا منو دید انگار قاتله باباشو دیده همچین بهم نگاه کرد که داشتم پس میوفتادم! یه دفعه نمیدونم چی شد که بهش گفتم: چته؟
خودمم از حرفی که زدم جا خوردم! آدریو که دیگه نگو با حالت عصبانیت بهم نگاه کردو گفت: جرعت داری یه بار دیگه بگو چی گفتی؟!
سرمو انداختم تو بشقابو با کمال پرویی گفتم:عادت ندارم چند بار یه حرف تکرار کنم!
دیگه از عصبانیت داشت منفجر میشد انگشتشو گرفت جلو صورتمو گفت:ببین کوچولو بهتر مراقبه رفتارت باشی! من اصولا با بچه ها حال نمیکنم حوصله کل کل باهاشونم ندارم پس حسابی حواست به خودت باشه وگرنه مجبورم یه جور دیگه حالیت کنم! خر فهم شدی؟
منم مثل خودش قیافه گرفتمو گفتم:بین پسرم منم حوصله کل کل با یه ادم زبون نفهمو ندارم پس بهتره تو هم حواست به حرفات باشه! الاغ فهم شدی؟!
یه دفعه از پشت میز بلند شدو با صدای بلند گفت: نه مثل اینکه تنت میخاره جرات داری واستا تا حالیت کنم!
بعد به حالت دو پرید که منو بگیره! منم که دیدم هوا پسه بعد از کشیدن یه جیغ دخترونه پا به فرار گذاشتم!
حالا اون بدو من بدو! لامصب خسته هم نمیشد! دیگه واقعا داشتم به غلط کردن میوفتادم! ولی میدونستم اگه واستم اشهدمم پشت سرش باید بخونم! بهش نمی یومد ادم بخشنده یی باشه
دیگه نه نفس برام مونده بود نه نای دوییدن ولی اون انگار سگ جون بود اصلا یه نمه هم سرعتش کم نمیشد!
آدرین- به نعفته قبل از این که خودم بگیرمت خودت تسلیم شی اینجوری دردش کمتره!
ای خدا عجب گیری افتادم ... ولی من نباید کم میاووردم مثل خودش گفتم:کور خوندی اقا پسر من عمرا بذارم تو به من دست بزنی!
یه دفعه پام گیر کرد به پایه ی میز پذیرایی با مُخ محکم چَپه شدم رو زمین! دمت گرم خدا حالا من با این هرکول چی کار کنم؟
به خاطر ضربه ای که به پام خورده بود نمیتونستم کوچکترین حرکتی بکنم! این پسره هم با یه نگاه شیطون زل زده بود به من هی اروم اروم بهم نزدیک میشد!
آدرین- خب عزیزم دلت میخواد از کجا شروع کنم!
مرینت- هی! به من نزدیک نشو!
تقلا کردن فایده ای نداشت پام اصلا حرکت نمیکرد!
اومد دقیقا بالا سرم ،دستاشو کرد تو جیب شلوارش با یه لبخند مسخره بهم نگاه کردو گفت: حیف که وقت ندارم خانوم کوچولو وگرنه از خجالتت در میومدم! البته وقت واسه تلافی زیاده واسه امروز بسته!
خیلی شیکو مجلسی راشو کشید رفت! یادتونو گفتم جدو آبادشو میارم واسش بندری برقصه؟ ، رقص عربی هم بهش اضافه کنید!
بلر- چی شده مرینت خانوم؟ افتادید زمین؟
بلر بود! بعد از این همه دادو بیداد حالا اومده میگه افتادید زمین؟ نه قل خوردم رو زمین! لبخند زدمو گفتم:نه بابا جدی نگیر گفتم یه کاری کنم تنوع شه!
با تعجب بهم نگاه کردو گفت:وا!
مرینت- بیخیال درگیرش نشو!حالا میشه کمکم کنی بلند شم!
اومد جلو کمکم کرد خودمو به سختی رو یه پام که چلاق نشده بود نگه داشتم! به کمک بلر روی یکی از مبلا نشستم
بلر- مرینت خانوم من برم براتون اب قند بیارم رنگتون پریده!
تا خواست بره صداش زدم. برگشتو نگام کرد
مرینت- یه خواهشی دارم
لبخند زدو گفت:بفرمایید
مرینت- دیگه به من نگو خانوم احساس فسیل بودن بهم دست میده!
خندش گرفت. میون خنده گفت: پس چی صداتون کنم.
مرینت- فقط اسممو مرینت!
بلر- زیاد صمیمی نیست
مرینت- من اینجوری راحت ترم بلر
لبخندی از روی رضایت زد و گفت: باشه مرینت
بهش چشمک زدمو گفتم:حالا شد!
***
امروز حسابی داغون شدم خدا بخیر کنه روزای بعدیو! اقا آدریم که دیگه زیارت نکردم ولی خوب یه خوابایی واسش دیدم! ( بین خودمو کودک درونمه!)امیلی جون تقریبا ساعت 4 اومد خونه با دیدن من تقریبا قبضه روح شد! همش ازم می پرسید: چی شده؟ چرا تو این شکلی شدی؟ چرا دستو پات کبود؟
منم الکی لبخند میزدمو چرتو پرت میگفتم!
حتی چندبار فکر کرد مخمم ضربه خورده!خلاصه انقدر اصرار کرد که منم همه اون اتفاقا رو به علاوه یه کمی سانسورو یکمی پیازداغ اضافه واسش توضیح دادم! بعله! امیلی جونم حسابی داغ کردو این نشونه ی اینکه ... !
کی بلده عربی و بندری بخونه؟
****
( زنگ گوشی! )
ای مرض! لامصب قبل زدن خبر کن قلبم اومد تو دهنم! دکمه پاسخو زدم .
مرینت- جانم؟
- سلام عشقم!
معرفی نمیکنم که معرفه حضور هستن: پشه مزاحم آلیا
مرینت- سلام شلغم!
آلیا- بی شعوری دیگه نمیشه کاری کرد!
مرینت- تو استاد ادب ... چه خبرا؟
آلیا- خبرا دست توعه جیگر!
مرینت- بی خودی مزه نریز قلوه جون اینجا همه چی ارومه!
آلیا- تو چقد خوشحالی!
مرینت- درد!
آلیا- تو دلت! حالا جدی حوصلت نسُریده؟
مرینت- آخ گفتی! بد فرم!
آلیا- فردا بیام دنبالت بریم بیرون؟!
مرینت- با گاری؟
آلیا- ببین لیاقت نداری دیگه واست کاری کنم!
مرینت- خب ببخش پشه جون اصلا بگو پیاده من هستم!
آلیا- باش تا فردا اگه دختر خوبی بودی میام میبرمت!
مرینت- میبری منو نخوری منو!
آلیا- خاک تو سر بی مغزت کنن! اصلا بشین تو همون عمارت خاک بخور ادم شی!
مرینت- باشه باشه بابا چرا رم میکنی غلط کردم فقط جون مادرت فردا بیایا!
آلیا- اوکی میام پس فعلا برو بِکّپ جهان از دستت راحت شه!
مرینت- این اقا جهان کی هست حالا میشناسمش!
آلیا که داشت از دستم حرص میخورد با صدای کلافه ای گفت:فردا باهات اشناش میکنم!
مرینت- مشتاقم!
آلیا- مشتاق باش
مرینت- پس فعلا بای
آلیا- شرت کم بای!
***
الهی که امشب بختک بیوفته روت ، سوسک بیاد تو بغلت ، لولو بیاد بخورتت ، عنکبوتا بریزن سرت گازت بگیرن! تمام بدنم درد میکنه! حیف که امشب نیومدی خونه قرار بود یه مسابقه دنس ( رقص) با حضور خودمو و امیلی جون واست ترتیب بدیم! اشکلا نداره میندازیمش واسه بعدا!
***
امیلی- مرینت جان؟ عزیزم خوابی یا بیداری؟ بیا صبحانه امادس!
خداوندا من اگر بدانم چه گناهی به درگاهت کردم که اینچنین باید مجازات شوم خیلی عالی میشد!
مرینت- اومدم ... اومدم
( اروم ادامشو گفتم!) به جون عمه ناکامم اومدم ، به جون جدم اومدم ، به جون سیبیالی نادر شاه اومدم ، به ...
***
مرینت- سلام صبح بخیر
امیلی جون- سلام عزیزم صبح تو هم بخیر بیا بشین که امروز فقط مَنَمو تو!
خب که چی؟ منظورش دقیقا از این که امروز فقط منمو تو! چی بود؟! خدایا خودمو به تو سپردم! دیروز پسرش امروز خودش! فردا هم جد مرحومش!
پشت میز نشستم
مرینت- اقای آگراست نیستن؟!
امیلی جون لبخنده بامزه ای زد و گفت: نه! فرستادمش حسابه یه نفرو برسه!
گنگ نگاش کردم که خندیدو گفت:آدرینو میگم! باید یه گوشمالی حسابی بشه!
نگام شیطانی شد! چرا خب جلو خودم گوش مالیش نمیدن ما هم یه فیضی ببریم؟! مظلومانه گفتم:حالا لازم نبود!
(غلط کردی! تا میخوره باید بزننش تا ادم شه! حیوونم انقدر بی تربیت!)
امیلی جون- چرا خیلیم لازم بود! در ضمن تو حق داری تنبیش کنی! هر جور که دوست داری!
جوون من؟! وای که عاشقتم امیلی جون یه دونه ای واسه نمونه ای!
امیلی جون- هر تنبیهی دوست داری بگو اون مجبور قبول کنه!
شبیه این دختر مامانیا خودمو کردمو گفتم: اخه درست نیست!
امیلی- خیلیم درسته! باید تنبیه شه!
مرینت- چشم فکرامو میکنم بعد بهتون میگم!
امیلی جونم لبخند زدو یه فنجون چایی داد دستم
اخ که دارم برات گلابی! واستا ببین چه میکنه این مری!
مرینت- مرسی امیلی جون
امیلی جون- نوش جانت عزیزم!
***
آدرین- منظورتون چیه مامان؟! من باید به حرفای این بچه گوش کنم! یعنی چی؟!
امیلی جون - همین که گفتم تو مجبوری!
آدرین پوزخند عصبی زد و گفت:جالبه یه چیزم بدهکار شدیم!
امیلی جون نگاه مهربونی به من کرد و گفت:خب مرینت جان درخواستتو بگو!
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
40 لایک
دوستان برای بار هزارم من از کسی که داستانو خوندم اجازه گرفتم
اگر دوست دارین میتونم دیگه داستانو ادامه ندم مپ خودم این داستانو دوست داشتم گفتم واسه شما هم بزارم
ولی انگار هر پارت باید جواب پس بدم
👌🏻😃💕
ببین مرینت تو پازت بعد آدرین زو بزنه
تزوخدا پارت بعد رو زود بزاز
فردا بعد مدرسه ام میدم😇😌
میشی
عالیه نه ادامه بده
جججیییییغغغ
شاید باورت نشه ول واقعا جیغ زدمممم
منم اولا آخر شبا سرمو میکردم تو کوسن جیغ میزدمو میخندیدم🤣🤣
واوو
عالییییییییی بعدیییییییییییی
زیباستتت
عجببب😐😂
زندگی زیباست😁🤣