از خواب بیدار شدم. دست و صورتمو شستم و لباسمو عوض کردم و رفتم صبحانه بخورم . پانسی : سلام . پرسی : سلام پانس . بیا. ونسی : پرسی . میشه بگى که من کی میتونم بیام هاگواتز ؟ پرسی : سال دیگه . وقتی من فارغالتحصیل شدم و پانسی سال سومی شد میتونی بری . ونسی : حالا نمیشه یه سال زود تر ؟ پانسی : نه . معلومه که نمیشه . پرسی : پدر . کی باید بریم کتابارو بخریم ؟ پدر پانسی : امروز آقا و خانم مالفوی لطف کردن و مسئولیت شما رو پذیرفتن . چون ما خیلی کار داریم و امروز باید بریم مسافرت کاری و ونسی هم باهامون میاد. نیم ساعت دیگه میان دنبالتون . برید آماده بشید . رفتم اماده بشم. یه لباس سفید با دامن سبز و کفشهای پاشنه بلند هم رنگ دامنم پوشیدم و رفتم بیرون. (استایل پانسی 👆)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
24 لایک
عالی
بعدییی)))
بعدییییییی..
خیلیخوببود
تنکک❤️💚💚