دو هفته بعد... کریسمس تموم شده بود و من هنوز تو فکر اون اینه بودم. رفتم سر میز اسلایترین بشینم . دریکو بهم سلام کرد ولی من نمیتونستم جوابشو بدم . انگار دهنمو با چسب بسته بودن . دریکو: پانس . حالت خوبه؟ پانسی : ا ...ر...ه..آره ...س..ل...سلام دریکو .دریکو : مطمئنی؟ پانسی : ن.. نگران...ن...نباش. دریکو : اوکی .
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
26 لایک
خیلییی خوببب بودد! ❤❤💜💜
مرسی
خواهش🎼🎼
دنبال شدی🤍میشه دنبالم کنی🥺🤍منم داستان مینویسم👩🏼💻
آره عزیزم❤️
🤍
1k کنین بک میدم؛
خیلی داستانت خفنه✔️
مرسی
تا بعدی رو نگیریم آروم نمیگیریم😹🧚🏻♀️
😂😂😂