اینم قسمت بعد 😶 عکس پارت هم داستانو بخونید متوجه میشید😌
یکدفعه کاملیا از ناکجا آباد پیداش شد و گفت :« واییی...تویسا ، خوبی؟ رفتم کیفامونو بزارم سر کلاس که خون رو رپی زمین دیدم از یه سری دانش آموز پرسیدم و اونام گفتن تو زخمی شدی ، خوبی؟»
نگاهی به جیمی کرد و ادامه داد:« یه سری آدما احمق تر از اونین که بخوای براشون فداکاری کنی»
جیمی اخمی کرد و به طرف کاملیا رفت. تو چشماش نگاه کرد. کاملیا هم همینطور. تویسا گفت:« آیی....نه نه....خوبم...شوخی کردم» و لبخندی زد.
جیمی از اتاق خارج شد. کاملیا به طرف تویسا هجوم برد و ساق پاشو دید. زخم عمیقی نبود ، خداروشکر.
کاملیا گفت: « میتونی راه بری؟»
تویسا:« نمیدونم. پرستار بعد باندپیچی به جیمی گفت : دوست دخترت رو باید تا خونه ببریا.»
و خنده ای کرد. کاملیا از خنده کف زمین بود.
جیمی از پشت در نیشخندی زد و درو باز کرد و با همون چهره پوکر همیشگی گفت:« بیا.»
و پشتشو کرد به تویسا که رو تخت نشسته بود.
تویسا:« چی؟»
جیمی:« میخوام کولت کنم ، اجازه هست؟»
تویسا:« چ_چ_چی؟»
جیمی تویسا رو کول کرد و گفت:« همون که شنیدی»
کاملیا داشت سعی میکرد جلوی خندش رو بگیره. جیمی گفت:« هی....اگه زحمتی نیست ، میشه کیفشو بیاری؟»
کاملیا:« میشه.»
رفت و کیف تویسا رو آورد.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عرررر من عاشق این جیمی شدم😐😂🍫
خفنهه
حالا مونده ... الان عاشقش بشی که تا تهش زنده نمیمونی😂
من خودم رو توماس کراش دارم ، حالا در آینده میفهمین چرا😅
من یادم رفت توو قسمتای قبل چی شد😐😐😐😂
ولی خدایی دست مریزاد
نویسنده خودمی
بزن قدش ترکوندی🤩🖐
خیلی ممنونم😍😍
واقعا خوشحال شدم😋بزنیم بر قدش✋
عه....سورن تویی؟؟؟؟
الان رفتم تو تستت نظر اپولو رو دیدم فهمیدم😂😂😂
سلااااام😂😂😂
اصلا تغییر پروفایلت....حمله قلبی بم دست داد😐
قربونت
اره خودمم😂
عااا ینی انقدر بده
عوضش کنم😂
نه بد نیست....ابهت خاصی داره😂
چاکریم چاکدیم
بوس بر تو😂
لطفا داستان منم بخونین
باشه حتما. اگه وقت کنم.😃