ناظر تمام کلمات بد برداشته شده و اسم تمام داستانای تستچی معمولا اینگلیسیه زورت میگیره انتشار کنی!!؟
مرینت: خستمه کی شب میشه... آلیا میشه همه ی نامه هارو بندازی سطل آشغال؟ آلیا: باشه باشه ولی باید یکی رو برداری تا عبد که نباید ا. ع. ت. ر. ا. ف هارو بندازی آشغال مرینت: نه ممنون من تنهایی حالم خوبه کاگامی:اره!!! مهم نیست همه پسرا !! نینو: تو هم که مث داشمون ادرین کردی مری مشتشو میکوبه به میز اسمشو نیار! ... اون ی !!!!! "میره" کاگامی:[ چرا همیشه اینجوری میشه... من ازش بدم میاد!! تنها کسیه که حاظرم همه چیمو بدم ولی اسمی ازش نیاد.. من... حالم ازش میخوره... اوه سرم... گیج میره.. واسه یکی مثل من عادیه اگه یک روز همه چیزدرست میشد... فکرای بیهوده بسه من امروز نابودش میکنم!!! ادرین: ضربه ۱٠٠ امروز من میبرم!! اون دختر مثل مادرش ی تیکه !!! اگه اون نبود همه چیز راحتتر میشد!! "سر شمشیر بازی" ادرین و مرینت: کارت تمومه!!! آنها میدوعن طرف هم و صدای شمشیر... مرینت: من کجام؟؟؟ ادرین: توهم؟؟؟چقدر تاریکه...مرینت:کاشکی حداقل تو اینجا نبودی خیلی چندشه..! صدا: یین و یانگ خوش اومدید!! هردو تون منو در خاب هاتون میشناسید.. در واقه خاب های شما ... بودند مرینت: نه!! نه نه منو برگردون!!!... ادرین: امکان نداره!!! من با این دختره حال بهم زن.. اصلا!! من یکی که عمرا قبول کنم منو برگردون! صدا: دوقلو های یین و یانگ مدت ها بعد قراره زمین نابود بشه.. و تنها کسانی ک میتونند کمک کنند شمایین، حتی اگر از هم متنفر باشید.. تنها راه تبدیل گرفتن دست دیگری است... ادرین: اصلا!!! « جیغ و داد» ادرین اون چی بود؟؟؟؟؟؟ صدا: تصویری از اینده مرینت: یعنی.. صدا: بله.. حالا خودتان انتخاب کنید.. مرگ یا قبول کردن سرنوشت: من من..."لبشو جوری گاز میگیره که خون میاد" قبول میکنم.. "چشماش میدرخشه" ادرین: باشه.. ولی فکر نکن باهات کنار میاما!! "درخشش چشم" صدا: موفق باشید سرنوشت به دستای شماست مرینت: برگشتیم.. ادرین: مثل اینکه اره داور: نتیجه مساوی زیرا دو شمشیر شکستند مرینت: دلتو ی وقت خوش نکنیا که قبول کردم مث احمقا ادرین: هه فکر کنم داری با آینه حرف میزنی کوچولو مرینت: اینقدر چندش نباش!!! من میرم " درخشش موها" تقق _بووم « صدای یک غول» نادیا شاماک هستم مو.. موجودی ترسناک در شهر فرود امده و داره همه جارو ویران میکنه مرینت: هه شروع شد ادرین: بیا زود تمومش کنیم "صدای بهم خوردن دست ها" « وزش تند باد و نوری از بدن مرینت و ادرین» مرینت موهای درخشانش که بخاطر تبدیل درخشان شده است را میبندد چشمانی اقیانوسی ولی غرق کننده ماسکی قرمز رنگ که از پوست خودش ساخته شده بود و شاخک های بلند لباسی که همانند یک کفش دوزک واقعی بود... یعنی چی... شانس؟ ولی بخاطر دو بالش مرینت ان موجود رو برای خودش نمادی از ازادی میدونست ادرین دستی به موهایش و گوش هایی که الان مثل گربه ها بود کشید چشمانش که همانند
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
27 لایک
بسیار عالی و متفاوت😁
واو..اجی!
محشر بووود🍭
جییغغغغغغ واقعا؟
والا هنوز از کارم مطمئن نیسمم
خيلي شروع سريعي داشت ولي خوب بود
عرررررررررررر مهیییییی ممنونمم
عالی بودددددد
عرررر ممنونننممم نه سانن
داستانات همیشه جادویی هستن😐😂😂
فقط اوجاش که گفت حالا اون دست مبارکو بزن به دستم😐😂😂
خو از جادو خوشم میاد 🌚😂
😂خودمم خندییدم
و عالی بود یعنی دوباره اون تیکهرو خوندم😐😂
😂
خیلی محشرررر بود🙂💕
جیییغغغغ
عالی بودددد😍😍
هیییققققق
عالیه اتفاقا من عاشق داستانتم
واقعا؟؟؟؟
مگه شوخیم دارم
اولین لایک و کامنت😎😎
😂جالبه کسی داستانمو دوست نداره