انتقام عاشقانه 10

آدرین: انتخابت نمیتونه اون باشه ! مرینت : اونش به خودم مربوطه آدرین: منم یا کسه دیگه؟؟ مرینت: (سکوت و نگاه کردن ) آدرین: میدونم ! یکم دارم زیاده روی میکنم مرینت: شما همش یه روزم نیس منو دیدین . چطور میتونین با یکی که نمیشناسین یهو صمیمی بشین آدرین: ادمای تنها اینجورین دیگه ! مرینت : شما و تنهایی !!!! اون همه ادم اونجا بود که باهاتون خوب بودن آدرین: گاهی وقتا دورت شلوغه ولی بازم بی کسی ! مرینت : نمیفهمم منظورتون چیه ؟ آدرین: اونا واقعی نیستن ! اونا فقط وقتی پول داری کنارتن !

آدرین: ببین مرینت ! اونا اینجوری هستن که خیلی مقام ادما براشون مهمه . مثلا اگه میفهمیدن تو خدمتکار منی یه جوری باهات رفتار میکردن که از حضورت تو اون لحظه احساس ناراحتی کنی ! چون مثله خودشون نیستی ! مرینت: جدی ! آدرین: من برای اینکه این حسو بهت وارد نکنن گفتم نام#زد منی . چون تو به خاطر من اومده بودی مرینت : الان نمیدونم باید متاسف باشم یا متشکر ! آدرین: چرا مرینت : متشکر از کار شما یا متاسف از اخلاق اونا ؟؟؟ادرین : ( نگاه کردن )

مرینت : من دیگه برم شما هم حالتون بهتر شده آدرین: باشه هر جور راحتی شبت بخیر مرینت : شب بخیر . رفتم بیرون . در اتاق رو اروم زدم به هم ساعت ۳ صبح بود ! (کشش نمیدم دیگه . لباساش در آورد ارایشش هم پاک کرد و خوابید !).........مرینت: با شنیدن صدای یک نفر تو گوشم چشام باز شد . خانم ناتالی بود . بله چیشده ؟ ناتالی : تو خدمت کار شخصی ادرینی یعنی باید هرجایی که ایشون میرن تو قبلش اونجا باشی الان آدرین تو استخره ولی تو اینجایی هنوز مرینت: ای وای !!! ببخشید الان میرم ناتالی: اشکال نداره چون روزه اوله زود باش مرینت: بلند شدم لباس پوشیدم و سر و وضعمو درست کردم که همش نیم ساعت طول کشید ( انقدر کوتاه اماده شدنشو گفتم میخوام کسل کننده نشه ) سریع رفتم تو زیر زمین سمت استخر

آدرین :( تو آبه) به مرینت خانم ! مرینت: ببخشید من (حرفشو قطع کرد ) آدرین: میدونم خواب موندی اشکال نداره . هر چی باشه دیشب به خاطر من بیدار بودی مرینت : ممنون آدرین: مرینت حولمو بده مرینت : بفرمایید آدرین: از آب اومدم بیرون چون مرینت صبحونمو اورده بود خودمو خشک کردم نشستم پشت میز . خودت صبحونه خوردی ؟ مرینت : نه ولی اشکال نداره بعدا میخورم آدرین: بیا این‌جا بشین با هم میخوریم مرینت : اما خانم ناتالی گفتند نمیشه ادرین : الان من که رییس دوتاتونم میگم میشه. بیا مرینت : نشستم صبحونه خوردم واقعا گشنم بود......... (بعد صبحونه خوردن )ادرین : بلند شدم مرینتم با من پاشد گفتم شنا بلدی ؟ مری : نه آدرین: میخوای یادت بدم ؟ مرینت : نه ممنون آدرین: اما من دلم میخواد یادت بدم . مرینت : گفتم که نمی‌خوام آدرین: اینجوری نمیشه !!! و آدرین طی یک حرکت شیطانی مرینتو بغ#ل کردم و پرید تو آب 😅 چند ثانیه زیر آب موندن و بعد آدرین مرینتو گرفت اومد بالا مرینت : (نفس نفس زدن ) گفتم که نمی‌خوام ول کن منو آدرین: اگه ولت کنم میری پایین و ولش کردم ولی سریع آوردمش بالا . مرینت: وایییی نههه ول نکن منو 😨😨 آدرین : 😂😂........