
ملودی : چشم هام رو باز کردم. تو یک اتاق تاریک و سیاه بودم و به یک صندلی بسته شده بودم.طناب خیلی محکم بود و دستم خیلی درد می گردد. صدایی آشنا گفت : خوش خواب ! چراغ ها روشن شد . رو به روی من میراندا بود با یک زن ناشناس ! گفتم : ولم کن میراندا ! زن ناشناس با پوزخندی گفت: شبیه مادرتی ! گفتم : تو دیگه کی هستی ؟ دستی به گردنم کشیده شد . دست رو دنبال کردم و به یک دختر آشنا رسیدم ، زیر لب زمزمه کردم : تیانا ! دستش رو، روی دماغش گذاشت و گفت : هیس ! میراندا گفت : لطفا ساکت بمان تا همه رو برات بگم.......مادرت میلدرد خدمتکار لوسی یعنی مادر من بود ! اون موقع تام نامزد مادر من بود ولی مادرت گولش زد و ع.ش.ق مادرم رو ازش گرفت ! تو هم مثل اون اریک رو از من گرفتی ! من یک تصادف ترتیب دادم تا بتونم برای خودم فرصت ایجاد کنم اما اون لورا احمق برگشت ، اونجا بود که تیانا رو پیدا کردم. تیانا با پوزخند گفت : بذار بقیه اش رو من بگم : برادر ع.ا.ش.ق.ت بود ولی تو ولش کردی و حتی گذاشتی بره زیر کامیون! قسم خوردم میندازمت زیر کامیون ! میراندا ادامه داد : اون موقع گفتم بدترین زخم ها رو بهت میزنم من و تیلا آلیس رو ازت گرفتیم ، کارلوس مری رو رام خودش کرد ، اریک رو ازت گرفتیم ، کلویی رو فریب دادم و همه اموالش رو مال خودم کردم و بعد ک.ش.ت.م.ش با م.ر.گ تو زندگیم رنگی میشه ! وقتی خون زیبا ی تو سرازیر بشه که انگار شده ! از گوشه لبم خون سرازیر شده بود بی تفاوت به میراندا جیغ زدم : از همتون متنفرم! میراندا گفت : ملودی ما پدرت هم ازت گرفتیم ، ♡ منظورت چیه ؟ ■ دایی جان بیا تو!
به صدای قدم هایش گوش دادم. ● چطوری ملودی ؟ صداش حالم رو بد کرد ! نباید اون باشه ! چطور ممکنه؟ ♡ آ....آقای مارسی! ● آفرین دخترم! منم آقای مارسی کسی که بهش مدارک رو دادی ! ♡ چ....چطور ممکنه ؟ ● بذار یک قصه برات بگم ......میرکیز ها ع.ش.ق منو ازم گرفتن و خواهرم رو بدبخت کردن ! قسم خوردم نابودشون کنم ! با اون مدارک می تونستم آبرو تو رو ببرم ولی خب انداختم س.ط.ل آشغال و بعدش به تیلا جان دستور دادم تام رو خلتص کنه! تو هم قراره به سرنوشت تام دچار بشی ! و همون قدر درد بکشی میراندا قهقهه ای سر داد : و بعدش اریک مال من میشه ♡ اون ع.ا.ش.ق لوراست!●اوه مثل اینکه خانم نمی دانند .... میراندا گفت : بهش بگو تیانا .... ⊙ لورا خواهر ناتنی بانو میراندا هست وقتی آبروش ببریم و به همه پسرایی که باهاش رابطه داشته بگیم اونم گم و گور میشه ، میراندا با پوزخند گفت: برنده این بازی فقط منم! البته مثل اینکه باید قصه آبجی لورا،ع.ش.ق دیرینه اریک رو هم برات تعریف کنم ، خب لطفا لورا رو بیارید تو . یک دختر زخمی که ازش خون می چکید رو انداخت جلوی من . میراندا گفت : لورا حرف بزن ! زیر لب فقط زمزمه کردم : خیلی کثیفی میراندا! لورا با حالی خراب گفت : اریک اول چراغ و بعد خورشید رو بهم هدیه داد اما اریک کسی نبود بتونم به راحتی ع.ا.ش.ق.ش باشم . یکم که از ع.ش.ق.م.و.ن گذشت اریک متوجه شد که چقدر پول برام مهمه . من هم فهمیدم قدرت از همه چیز بهتر است! یکم بعد یک عالمه پول از اریک گرفتم و بعد فرار! من می دونستم اونا چه کار هایی تو شرکت انجام دادن پس نتونستند منو گیر بیارند .یک روز که به خودم اومدم کنفرانس اریک رو با یک تو دیدم. باورم نمی شد تو اینجوری کنار اریک بایستی. من هنوز یکم حس به اریک و یکم میل به پول داشتم پس سریع به سمت پاریس پرواز کردم. ♡ شما ها همتون آ.ش.غ.ا.ل.ی.د ! میراندا گفت : نگران نباش فردا شب با لورا م.ی.م.ی.ر،ی . فعلا ببریدشون زیرزمین €چشم خانم ¥ بله خانم
اریک : سرم درد میکرد :{ دیدم ملودی داره می خنده ولی صدای ضعیفی داشت و همش سرفه میکنه........ من دلم برای یکی سوخت . کسی که واقعا تنها بود. بهش گفتم:متو یادته؟ با هق هق گفت:آره تو اون پسری هست که صبح دیدم. گفتم:پس من اینجام که کمکت کنم........ نمی دونم چیکار میکردم فقط پاشدم و رو لپش یک ب.و.س.ه زدم.سریع هلم داد عقب و گفت:چی کار میکنی؟......... شما پولدار ها فکر می کنید همه رو می تونید با پول بخرید ولی من نه. من تو زندگیم اینقدر بدبختی کشیدم که تو عمرا بدونی. من پول و ثروت نمی خوام. من ع.ش.ق و محبت ،آرامش و درک شدن می خوام. این چیزی هست که با پول بدست نمیاد. .............دستش رو گرفتم و شروع کردیم به رقصیدین.چند دقیقه بعد بارون شروع شد و زیر بارون به رقصیدن ادامه دادیم و لبخند میزدیم........... دستش رو آروم رو گونه هام کشید و گفت:ترجیح میدم تو خونه خودم بمیرم تا پیش توی خل و چل ........... ملودی دوباره با صداش من رو برد تو عالم هپروت ولی زمانی که داشت آواز می خوند گردنبند رو محکم فشار میداد .کل صورتش غرق خون بود ولحظه ای بعد بیهوش شد. قلبم لرزید. چشمام داشت خیس میشد ....... من مثل همه این آدم ها اینجام . عاشق میشم . می برم .می بازم. . می ترسم . عصبی میشم. من عاشق ملودی شدم چون بهم گفت پول با عشق برابر نیست . زندگیم رو تغییر داد......... رفتم تو ملودی دراز کشیده بود. نگاه کرد بهم گفت خم شم و گردنش رو چک کنم . خم شدم و اون ناگهانی ب.و.س.ه ای به لپم زد:می خوام عاشقت بشم ولی تا زمانی که آتش خیلی ها بخوابه و چشم هاشو بست....... گفت: اریک من نمی خوام اتفاقی برات بیفته من عاشقت نیستم ولی تو یک دوست عالی هستی من به یاد تو آرامش درونی میگیرم. من شنبه میرم....... داد زدم:احساسات من تو این 4 سال مهم نیست؟ با خون پاسخ داد:من به خاطر احساسات تو دارم همه رو ترک میکنم. فکر کردی از این کار خوشم میاد جناب اریک رستر ؟}(به افتخار نویسنده که سبب به یاد آمدن حافظه اریک شد 👏👏👏👏 خب حالا جایزه ام کو؟)
از خواب پریدم . رو تخت بیمارستان بودم. همه چیز به یادم اوند. من ملودی رو به یاد داشتم. کسی که بخاطرش گریه کردم. در باز شد جک و مری اومدند داخل پشت سرشون وکیل من بود ! اومدم حرفی بزنم ولی وکیلم گفت : آقا کار انجام شد اگه این رو امضا کنید دیگه زن و شوهر نیستید بهش میگن ط.ل.ا.ق یک طرفه . دادم زدم:برو بیرون! مری گفت : اریک حالت خوبه ؟ زمزمه کردم : همه چیز رو یادم اومده ! ملودی رو به خاطر دارم ! اون الان کجاست؟ جک گفت : راستش ما هم نمی دونیم ! فقط تو تصادف کردی اومدی بیمارستان گوشیت هم همش زنگ میخوره ! گوشیم رو برداشتم. شماره میراندا بود ، پیغامگیرش رو باز کردم :{ سلام اریک حالت چطوره؟ملودی جان الان پیش ماست داریم یکم حرف میزنیم . دوست دار تو میراندا ! }گفتم : برید به دکتر بگید رضایت شخصی میدم باید از ملودی عذرخواهی کنم. مری گفت : اما الان دیره. .... گفتم: چرا؟ مری با ناراحتی جواب داد : اریک ملودی به خودش فهمانده که ازت متنفره اصلا زخم هایی که بهش زدی برات مهمه؟ گفتم : جبران میکنم. جک گفت : اریک کاری که تو با ملودی کردی غیرقابل جبران هست تو اون رو از ع.ش.ق متنفر کردی . ♤ فقط برید بیرون . سرم رو لای دستام گذاشتم.نمیتونم ملودی رو از دست بدم ایندفعه نمیتونم .
مری : به جک گفتم : متاسفم . ■ نمیخواد باشی ! اون بچه تو ش.ک.م.ت که مهم نیست ♢پیش تو در امانم . ملودی : لورا بهم گفت : میشه برای آخرین بار بخونی ؟ گفتم : برای آخرین بار ؟ به نظرت گریه هام کی تموم میشه ؟! گفت: نمیدونم ، ♡ میدونی میخوام برم داد بزنم تمومش کنید تا بتونم از اینجا برم ● وقتی رفتیم اریک برای خودت من دیگه به هیچ کس نیاز ندارم ♡تو جون همشون رو گرفتی ! ● من؟ ♡ نه میراندا اون جون همشون رو گرفت بخاطر قدرت ●مادر و دختر شبیه هم هستید هردوتاتون لایق بهترینا هستید.♡ حالا که اینطوره برات میخونم:●مطمئنی میتونی آخه برگه نداری !♡من از ته دل می خونم نه از برگه های کاغذ و اینطور بود که شروع کردم: You pretend you don't know anything وانمود میکنی که هیچی نمیدونی But I know the story of your betrayal better اما من داستان خیانت تو را بهتر می دانم Did you really think I was upset with you? واقعا فکر کردی از دستت ناراحتم؟ If I want, I will cut you to pieces اگر بخواهم تو را تکه تکه می کنم Boys are all the same پسرا همه همینطورن They think that whatever they do with the girls, they are winners آنها فکر می کنند که هر کاری با دختران انجام دهند، آنها برنده هستند I'm not fool من احمق نیستم I knew you were cheating ever since you started neglecting me از زمانی که شروع به بی توجهی به من کردی می دانستم داری خیانت می کنی Being a girl has its own rules دختر بودن قوانین خاص خودش را دارد There are long rules, but I tell you that not everyone deserves the word girlقوانین طولانی داره، اما من به شما می گویم که همه لیاقت کلمه دختر را ندارند I know how to stick to other boys من می دانم چگونه به پسرهای دیگر بچسبم But before that, I have to show you what it means to hurt the heart اما قبل از آن باید به شما نشان دهم که زخم کردن قلب به چه معناست First, I have to put the body of the girl in your hands اول باید ج.ن.ا.ز.ه دختر را در دستان تو بگذارم Let me see you cry first بذار اول ببینم گریه میکنی Let me take your heart out of your chest first بگذار اول قلبت را از سینه ات بیرون بیاورم Let me show you that being a girl does not mean being weak بگذارید به شما نشان دهم که دختر بودن به معنای ضعیف بودن نیست Let me take revenge first بذار اول انتقام بگیرم Let me see your begging first بگذار اول التماس تو را ببینم I empty the relaxing pills in your throat قرص های آرامش بخش را در گلوت خالی می کنم I will hit your head in the mirror سرت رو میزنم تو آینه
آنچه خواهید دید :تو دیوونه قدرتی .....خبر فوری .....ملودی تمومش میکنم ...... لطفا زنده بمون.....دیگه داره تموم میشه ......چطور ممکنه ؟......دلم براش تنگ شده بود .(خب جایزه ام کجاست ؟)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
لطفا خاهش میکنم ملودی زنده بمونه🌚🤝 مگرنه خودتم زنده نمیمونی.....
عالیییی
گفته بودم رو اریک کراشم؟😔😂💅
اره
مال منهههه
من قبل تو بودم...
من قبل تر بودم تو اون اکشم بیدم😔💪🏻
پارت بعددددددددددددددددد رو بدددددددددهههههههههههههههههههههه
اون یکی داستان هم هستتتتتتتتتتتتتتت
گیلیلیلی قرششش بدهههه😂😔💅
عالییییی بودددد
مرسی
ملودی رو که نمی. کشی؟ الان این فکر اومد تو سرم.... لطفا دخترم زنده بموننههههه
نه
خداروشکر....
به تیکه دوم که گفتی لطفا زنده بمونه گفتم نه
خاهش میکنم نمیرهههه
جایزه چی ی خوای برات بخرممممم؟ 🏆🏆🏆🎁🎁🎁
بگذارید امروز هیچ داستانی نویسم
ا پس قرار نیست جایزه بگیری😊😁
میدونسمممممم
ی شکی ب اقای مارسی داشتممم همش ب خودم میگفم مثبت فک کن این دیگه خوبهههه
هیچ وقت به مهسا اعتماد نکنید
جر🗿
صحیح🗿
بالاخرهههه حافظش برگشتتت بیا🍭اینم جایزت شوکولات😂😂😂😂😂
عالییی بودددد
وای همیشه از میراندا متنفر بودم
و از لورا زیاد بدم نمیومد ولی خب
مرسی خاله
من میخواستم از لورا متنفر بشید
من اتفاقا عاشق ادم بده داستان میشم😔😂
هورااا... خب قرار بود نقشه ی ق. ت. لت رو بکشم ولی خب دیگه نمیکشم جایزم اینه زنده موندنت🌚
ممنون استاد