سلام سلام اومدم با یه داستان جالب درمورد بی تی اس🙂امیدوارم خوشتون بیاد🤗 برو بخون دیگه🙄
من یه دختری هستم به نام امیلی یک آرمی واقعی تموم اهنگای بی تی اس رو حفظم رقصاشون رو بلدم تموم اتاقم عکس بی تی اس و بایستم هستش تموم وسایلم بی تی اسه خیلی دوستشون دارم ولی داخل ترکیه زندگی میکنم و نمیتونم تنهایی برم کره چون هم راه دوره و هم 15 سالمه من از 7 سالگی آرمی هستم و کنسرت های بی تی اس رو از شبکه های اجتماعی دنبال میکنم و خیلی دوست دارم اونا بیان ترکیه ولی نمیان😪 خلاصه بگذریم
یه روز داشتم میرفتم مدرسه که... : از زبون امیلی: مامان من میرم مدرسه خدافظ از خونه خارج شدم و به سمت مغازه لوازم تحریری سر خیابون راهی شدم چون برای مدرسه وسایل میخواستم وارد مغازه شدم و سمت فروشنده ی همیشگی که خیلی دوستش داشتم رفتم خانم سولا خانم سولا واقعا مهربون بود و همیشه وسایل بی تی اس رو برای من نگه میداشت🙂
وسایل مورد نیازم رو میگفتم و اون از بی تی اس برام می آورد😂🤩 سلام خانم سولا سلام عزیزم یک خودکار و یک کلاسوری میخواستم (البته به ترکی حرف میزنن من به ایرانی مینویسم ولی امیلی ایرانی بود و اهل تهران بود) وای خانم سولا بار جدید اوردین چقدر خوشگل و کیوتن اون دفتر که جیمینه چنده و اون خودکاره که کوکه خیلی خوشگله اونا رو میخوام امیلی دخترم اینجا مخصوص خودته مرسی چقدر میشه چون بار جدیده همینطوری ببر به خوبی استفاده کنی عزیزم مرسی خانم سولا
از خانم سولا با هزارتا تشکر از مغازه بیرون زدم و مثل همیشه به طرف مدرسه حرکت کردم 🙄 از کنار شاخ مدرسه که توی هر مدرسه ایی وجود داره رد شدم و به طرف تیم دوست صمیم که پسر بود راه افتادم باز داری میری پیش تیم جونت آره مشکلی داری دوستش داری تو دوست صمیمیت رد دوست نداری از اون لهاظ گفتم خجالت بکش من مثل تو چون شاخ مدرسه ایی از رفتارا نشون نمیدم
امیلی بیا اینجا تیم اومدم اوف دیگه از دست اون کلویی خسته شدم هر روز باید حرفاشو بشنوم خسته شدم دیگه و مثل همیشه رفتم کنار تیم داشت با گوشیش بازی میکرد حیاط مدرسمون حیاط نبود که شهر بازی بود خیلییی بزرگ بود و کلی وسایل بازی و هیجان انگیز برای زنگ تفریح داشت و خوبیش این بود مجانی بود منم رفتم توی گوشیم و رفتم توی اینستا رفتم توی پیج جیمین و یک پست خیلی شوکه کننده و هیجان انگیز دیدم
تا پستش رو دیدم یک جیغ بلندی کشیدم که صدام توی حیاط به اون بزرگی اکو داد امیلی چته هیچی تیم یهو از هوش رفتم امیلی امیلی با این حرف تیم دیگه هیچی ندیدم و از حال رفتم یک ربع بعد چشمام رو باز کردم و دیدم تیم و آقای مدیر آقای سوکا (همه ی اسما و داستان خیالی هستش و حتی مکان ها) امیلی توی پیج جیمین چی دیدی که انقدر خوشحال شدی؟ از خوشحالی همینطور میخندیدم و میرقصیدم و از آقای مدیر یک معذرت خواهی کردم و با اجازه اش دست تیم رو گرفتم و بردم توی حیاط تیم کلاس که شروع نشده؟😥 نه بابا هنوز تایم مخالف نیومدن بیرون خوبه خیالم راحت شد حالا بگو ببینم تو پیج جیمین چی دیدی؟ وای خدایا خیلی خوب بود بچه ها به نظر شما چی دیده؟ تو کامنتا بگید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
قاطی میکنم اسم ی کسایی رو ی چیز بزار جلوش مثلا املی میخواد حرف بزنه اینجور بنویس املی: ی چیز جلو اسم آ بزار تا قاطی نکنیم ولی عالی بود