
خب چیزی برای گفتن ندارم😑
چیزایی که برا الی گرفتمو حساب کردم و از فروشگاه زدم بیرون(منظورم از کل ساختمونه)و رفتم سمت پارکینگ و سوار ماشین شدم🚘و رفتم تو راه خونه بودم که یهو حوس آیس پک کردم و تصمیم گرفتم برم اون پارک کنار دریا هم از دریا لذت ببرم هم از آیس پک😋 وقتی رسیم ماشین رو پارک کردم و رفتم اونجا که یه بستنی فروشی بود آیس پک گرفتمو به سمت پارک کردم هم میخوردم هم راه میرفتم یک دفعه نگام به آسمون افتاد ستاره ها چشمک میزند😉🌌🌠🌟 انگار آسمون خوشحال بود😃😀 منم یه لبخند گشاد زدم😊 سرم بالا بود که یهو پام گیر کرد به سنگ و پخش زمین شدم🤦♀️ که دیدم یکی بدو بدو اومد طرفم
(از زبان کوکی)هوا تاریک شده بود🌃 داخل خونه حسابی حوصلم سر رفته بود پس تصمیم گرفتم برم بیرون رفتم آماده شدم هیچ کس باهام نیومد پس خودم تنها رفتم بیرون تو راه رسیدم به یه پارک داشتم توش قدم میزدم منظره ی دریا خیلی قسنگ بود که دیدم یهو یه دختری پاش خورد به سنگ و افتاد زمین سریع رفتم پیشش و ازش پرسیدم کوکی:ببینم تو حالت خوبه؟😶 تو:بازم تووووووو؟😒 کوکی:سلام آره بازم منم حالت خوبه؟ تو:آره خوبم😐 کوکی:کمک میخوای میتونی بلند بشی؟ تو:معلومه که آره🙄 (از زبان تو) خواستم بلند شم که زانوم لرزید دوباره افتادم خیلی درد میکرد😣 کوکی:ببین نمیتونی بلند شی اونوقت میگی خوبم؟ خواستم دهنمو باز کردم که دیدم بغلم کرد گذاشت رو نیمکت کنار دریا >_< کوکی: بزار یه نگاه یه زانوت بندازم تو:نه لازم نکرده ۰_۰ کوکی:کی ازت اجازه خواست؟ بعد یهو دست زد به زانوم تو:آییییییییییییی >_
بعد سرمو انداختم پایین و یکم ناراحت شدم کوکی:هی من ناراحتت کردم🤨 تو:نه فقط امممم میدونی چیه؟ کوکی:چیه🤨 تو:آیس پکم ریخت رو زمین >_< کوکی:😅😅😅😅 تو:هی چرا میخندی؟ کوکی:دختر جالبی هستی وایسا الان میام تو:خب.........باشه😐 بعد رفت منم یهو یادم اومد که چیزی که براش گرفتمو الان وقتشه که بهش بدم بعد از چند قیقه اومد پیشم نشست کوکی:بیا برات آیس پک گرفتم تو:مرسیییییی😍😋وایسا ببینم شکلاتی🤨 کوکی:آره مگه دوست نداری😐 تو:عاشقشمممممم😋😌 کوکی:ما اینیم دیگ😉 تو:هی یه لحظه صبر کن الان میام کوکی:باشه (بعد از چند دقیقه) تو:بفرما🔮 کوکی:این چیه؟ تو:بازش کن خودت میبینی
وقتی جعبه رو باز کرد هیچی نگفت🤐 تو:چیه خوشت نیومد😐😑 کوکی:نه خیلی دوسش دارم عاشقشم🥰 تو:خب خیلی خوش حالم که خوشت اومده😇😇😇 کوکی:ولی این بخاطر چی بود؟🤨 تو:خب میدونی وقتی دیدمت زیاد باهات رفتار خوبی نداشتم اینم بخاطر این که ازم ناراجت نشی برات گرفتم پس یعنی هم بخاطر این بخاطر کته اون روزیت😅 کوکی:مرسییییی😊😊😊 تو:خواهش🙂🙂🙂🙃🙃🙃 دیدم گوشیم یهویی زنگ خورد الی بود تو:جانم آجی🙂 الی:مرضو آجی میدونی الان ساعت چنده؟ تو:نه مگه چنده؟؟ الی:کووووفت ساعت 12 شبه کجایی؟ تو:هیییییع واقعا؟؟؟😶😵😳 الی: ببین آیلا اگه تا همین ده دقیقه دیگه خونه نباشی خودت میدونی😏 تو:باشه باشه بای بای😐
کوکی:چیزی شده؟🤨 تو:نه من باید برم راستی چی صدات کنم؟ کوکی:کوکی🙂 تو:باشه بای بای کوکی:صبر کن تو:بله کوکی:میگم چیزه برای تشکر فردا دعوتی خونه ی من😊 تو:آخه چیزه....... کوکی:عه بیا دیگ خوش میگذره تو:خب باشه🙃 کوکی:راستی شمارتو بده که آدرسو بفرستم تو:باشه شمارمو بهش دادم و رفتم سوار ماشین شدم و به طرف خونه حرکت کردم بعد از چند دقیقه رسیم هووووف بالاخره رسیدم رفتم در رو باز و رفتم داخل تو:سلام خواهرم الی:بیا ببینم کجا بودی🤨 تو:پارک😁 الی:این وقت شب؟ تو:آره بیا بشین تا برات کامل قضیه رو بگم الی:منتظرم بعد همه ی قضیه دو براش تعریف کردم الی:تو هم قبول کردی😲 تو:آره خب چیکار کنم 🤷♀️ الی:بعد شمارتم بهش دادی دعوتشم قبول تو:کردم بله😁 الی:تو که هنوز کامل نمیشناسیش😐 الی
تو:عهههه سخت نگیر دیگه😄😁 الی:باشه برو بگیر بکپ تو:خیلی خب شب بخیر الی:شب خوش و رفتم سمت اتاقم لباسام رو عوض کردم نشستم رو تخت و رفتم تو گوشیم دیدیم یه شماره ی نا شناس پیام داده .....:سلام تو:سلام شما .....:من کوکم تو:عه سلام خوبی کوکی:مرسی تو خوبی داشتیم با هم چت میکردیم بعد از چند دقیقه خدافظی کردیم منم خو عین جنازه ها خوابم برد ۰_۰
صبح از خواب بلند شدم دست و صورتمو شستم و رفتم پایین امروز روز دوستیه من و الی بود منم اول میخواستم با یه صبحونه خوب سورپرایزش کنم خب پس شروع کردم سوسیس و تخم مرغ،آب پرتقال،قهوه،عسل،نون تست،بلوبری (نمیدونم میدونید بلوبری چیه)و کاپو چینو..... خلاصه یه سفره از این سر دنیا تا اون سر دنیا چیدم😎 واو چقدر من خلاقم بعد از چند دقیقه الی اومد پایین تو:صبح بخیر خابالو الی:صبح بخیر تو:دست و صورتتو شستی؟ الی:آره تو:خب چشماتو ببند تا نگفتم هم باز نکن الی:باشه چشماشو بستم و بردم سمت حیاط چشماشو باز کردم تو:بفرما امروز قراره صبحنه رو پیش استخر بخوریم
خب بچه ها اینم پارت شیش میدونم که خیلی خیلی کم بود و من برای اولین بار هستش که انقدر کم مینویسم ولی فردا امتحان تیز هوشان دارم و الان هم خیلی خوابم میاد
امید وارم درک کنین خدافظ لاولیا😘😘😘
😊😊😊😊😊😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدی لفطن
بلوری یک میوه هستش که شبیه توت هست اما یک رنگ داخل مایه علیه بنفش و آبی پررنگ
عالی بود🥰🤩🤩
فقط یه سوال
کلاس چندمی و اینکه امتحان تیزهوشان که الان نیست🤔خرداد ماهه🧐
بی صبرانع منتظر پارت بعدم🥰🤩
وای باورم نمیشه اولین نفر بودم🤩🤩🤭
خب ما مدرسمون فرق میکنه خودمم نمیدونم😑