 
 ناظر چیز بدی نداره 💕دوستون دارم💜امیدوارم خوشتون بیاد
_قولت به مادرت یادت رفته؟یادت رفته که چه قولی بهش دادی؟(داد) +آروم از صخره میاد پایین. کای=من دوست ندارم. +چی؟(تعجب) ×من میارو دوست دارم.این شرط برای پدرم چانگ بود نه من. +یعنی حرفتو باور کنم؟ ×میخوای باور کن یا نه. و رفت _خیلی رو اعصابم راه میری(خنده) +(خنده) _فردا شب مسابقه شروع میشه پس از همین امشب میریم خونه و تمرین ها رو شروع میکنیم +میترسم _از چی؟ +از اینکه ببازم _نمیبازی بهت قول میدم که میبری.هوم؟ _اول بریم ویلا وسایلو جمع کنیم بعد بریم. _ما داریم میریم شما ها نمیاین؟ جکسون=ما بعدا میایم. (توی ویلا) داشتم وسایل و توی چمدون میزاشتم که جونگ کوک در چهار چوب در ظاهر شد _بیبی حاضره؟(لبخند) +آره بریم(لبخند)
(توی خونه) _من تو بوکس جدیم و با کسی شوخی هم ندارم(خنده) شروع کنیم؟ +اوهوم _قبلا چند تا چیز بهت یاد داده بودم.یادت هست؟ ±آره _خب خوبه.قانون های پایانی هم بهت یاد میدم. قانون اول:به یه جایگاه نگاه کن ولی یه جای دیگه رو بزن یعنی به دستش نگاه کن ولی صورتشو نشونه بگیر.قانون دوم:نزار بزنه و حواسشو پرت کن قانون سوم:.................ساعت ۹ صبح= +دلم یه جوریه انگار قراره ببازم _منفی صحبت میکنی همون اتفاق میوفته ا٫ت.من باید برم ساعت ۹(شب) بر میگردم.تو هم تا اون موقع تمرین کن(لبخند)
ا٫ت=جونگ کوک از در رفت بیرون و رفتم تو اتاق تمرین. ذهن ا٫ت=نکته اول:از کسی بوکس یاد بگیرم که گرفتم(خنده) نکته دوم:موقع ضربه زدن نفسمو نگه ندارم. تکنیک اول:دستمو بگیرم بالا و آرنجمو بگیرم پایین و تمرکز کنم تکنیک دوم:از حریف دور نشم و دور رینگ نچرخم. تکنیک سوم:منتظر حمله حریف نباشم. قانون اول:..........(پایان ذهن ا٫ت)از زبون جونگ کوک=بعد از کارای شرکت به ساعت نگاه کردم.۸ بود.به سمت طلا فروشی رفتم. _بهترین انگشتر این مغازه رو میخوام.قیمتش هم اصلا مهم نیست. ٪این بهترین و گرون ترین انگشترمونه که از الماس خالص تهیه شده. _توی بهترین جعبه بزارش(لبخند) ٪چشم آقا
پارت آخر هم چند دقیقه دیگه آپ میکنم💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
 
   
  
  
  
  
  
 
اوووووووف
اصلا چی شده این داستان
فقط خیلی زود با هم صمیمی شدن من فکر می کردم اول همو کلی می زنن و در به داغون می کنن 😂😂
_ هانا
وای پارت اخر:_)
اوهوم
داستان دیگه ای تو راهه:_)؟
به احتمال ۵۰ درصد دیگه تستچی نمیام:)
چرااااا چیزی شدههه
عزیزم انتقاد می پزیری ؟
چون اگر اینطور نیست ترجیح میدم نظرمو نگم و قصدم ناراحت کردنت نیست ❤️
بله میپذیرم اگر میشه بگو:)
اولش باید بگم که من نه ادعا دارم که شاخم و خیلی حالیم میشه نه میخوام برنم تو ذوقت و نا امیدت کنم ولی داستانت یه مشکلاتی داره که اگه حلش کنی عالی میشه
¹ تستچی اصلا جای مناسبی برای وبتون و فیکشن و.... در کل داستان نیست چون مجبوری قلمتو محدود کنی به نظرم واتپد جای خیلی بهتریه
² خیلی داستان رو از زبان خودت میگی ولی بهتره به جای کارکتر ها حرف بزنی
³ یه مشکلی که نویسنده های جدید دارن اینه که خیلی کوتاه مینویسن سعی کن بیشتر بنویسی
⁴ داستانو واضح تر بنویس خیلی از وقایعی که توی ذهنت اتفاق می افته
و نوشته نمیشن باعث میشن داستانت ضعیف بشه
⁵موضوعت خیلی کیلیشه ای و تکراریه
در اخر بگم که من
فقط اینا رو میتونستم بگم امیدوارم بهت بر نخورده باشه
با نویسنده های قوی مشورت و تمرین کن
امیدوارم نا امید نشی ولی :
⁶ بخش هایی از داستانت به قدری کسل کننده و خب ضعیف بود که به منو وادار به رها کردن میکرد
من فرد خاصی نیستم حتی شاید یه نویسنده خوبم نباشم (و البته یه خواننده خوب) ولی شجاعتت برای به اشتراک گذاشتن داستانت ستودنیه
من فقط 2 پارت اولو تونستم بخونم
به هر حال امیدوارم هرگز دست تلاش برنداری و امید وارم که پیشرفت کنی 😘
اولن كه این همه دارن توی تستچی داستان مینویسن ایرادی نداره اونوقت برای من ایراد داره!؟ و دومن اینکه شما هم توی نظرسنجیتون گذاشته بودین که میخواین داستان بنویسین پس داستان گذاشتن توی تستچی جای بدی نیست چون خود سازندش این قابلیت و گذاشته! و سوم اینکه ممنون بابت نظرت ولی من همشونو توی اینترنت خونده بودم ولی بازم خیلی ممنون💜😊
نه منظورم این نیست که اشکال داره ولی مشکلات زیاده مثلا دیر منتشر میشه داستانت یا رد میشه و.....
بله منم قصد داشتم ولی الان تو واتپد مینویسم
درسته که مدیر سایت این قابلیت رو گذاشته ولی وقتی میری اسلاید داستان ها 50 ٪ تست هستن داستان نیستن
اوهوم باشه شاید تو واتپد بنویسم💜🙂