ملودی : جلوی کافه دارک لاو استپ کردیم ♡ کلویی تو چی داری به من بگی ؟ ■.........♡می دونستم فقط می خوای وقتم رو تلف کنی !■........♡چرا ساکتی ؟ .....من میرم ■ تصادف اریک زیر سر میراندا بود! با تعجب بهش نگاه کردم . ♡جااان؟! ■میراندا گفت باید کاری کنیم که اریک تو رو فراموش کنه به همین دلیل با ماشین زدیم بهش ♡ کلویی ! چطور ممکنه ؟ میراندا سرش تو لاک خودش بود ■ واقعا؟ میراندا از منم بدتره ، همه چیز رو امشب تو پارک توضیح میدم. سریع از اونجا دوید . حالم خراب بود ! دیوار رو گرفتم تا نیفتم. وارد کافه دارک لاو شدم. خدمه های جدید ! رزماری روی یک میز نشسته بود . رفتم بالا سرش و گفتم : سلام! گفت : اوه ملودی بشین ♡ رزماری نجاتم بده ! ● چیزی شده ؟ ♡ آینده ام مثل تو شده ! یک آ.ش.غ.ا.ل تو خانواده رستر ● می دونستم اینجوری میشه ♡رزماری تو پدر و مادر منو می شناختی ؟ ●.......♡ لطفا بگو .● از کجا .....فهمیدی؟دفترخاطرات رو گذاشتم رو میز . ● ملودی من نمیتونم این پرونده رو باز کنم ♡ میخوام همه چیز رو بشنوم!
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
عالیییی
حاجی زوج مورد علاقه منو از هم نروننننن مری و جککک توروخودا برگردونشون پیش همممم
وایی😍خیلی قشنگ و رمان$ت6ی0ک🥰
ممنون ❤❤
خواهان ادامه
ok
حرف نداشت
مرسی
لطفا زود ادامش رو بزار
چشم
بی نظیر عالی بودددد
مممنونم
زود تر فصل 5 رو بزار
جشم
محشرعههههههههههه
مرسی
10
9