
سلام گلای تو خونه ریدرای نمونه قول بدین این پارت داستان یادتون بمونه😂😂دارم توی ترانه نویسی هم پیشرفت میکنم بریم برای پارت بعد
از زبان نویسنده: ۱ ماه از ان روز گذشته بود هروز جونگ کوک و جین هو از هم دور تر و سوجین و یوجین به آن دونفر نزدیک تر میشدند آن قدر از هم دور شده بودند که یادشان رفته بود قلب هایشان برای هم میتپد و رابطه ای عاشقانه باهم داشتند جین هو در کنار کار قبلی اش شغل جدیدی گرفته بود و سرش از قبل شلوغ تر بود جونگ کوک فصل امتحان هایش شروع شده بود و زمانی برای بیرون رفتن و استراحت کردن نداشت ...جین هو کمی از قهوه تلخ اش چشید و ماگ را بر روی میز قهوه ای و چوبی اش گذاشت و مشغول تایپ روی کیبورد کامپیوتر اش شده بود بعد از نوشتن با دقت مشغول خواندن مقاله شد و بعد از ادیت گردن غلط های املایی و درست کردن بعضی از جمله ها بر روی جمله Post کلیک کرد بعد از مطمئن شدن منتشر شدن مقاله بر روی سایت سرش را به راست و چپ تکان داد و بعد دستش را در هم قفل کرد و به طرف بالای سرش کشید ناله ای کرد و از روی صندلی چرمی اش بلند شد چشمانش را چرخاند و به اطراف نگاه کرد بیشتر همکار هایش رفته بودن به سمت اشپزخانه قدم برداشت و وقتی به آنجا رسید مکثی کرد و وارد شد
.........جونگ کوک لبخندی به حرص خوردن کیوت سوجین زد و از او عکسی گرفت سوجین آروم مشتی به بازو جونگ کوک زد وبا عصبانیت غرید:چرا همش سرت توی اون کتاب لعنتی هست یکم هم به من توجه کن..جونگ کوک با درد آخی کشید و دستشو به سمت بازدش برد و ماساژ داد با اخم گفت:دستت خیلی سنگینه....سوجین ناگهان نیشگونی از رون جونگ کوک گرفت و دست به سینه گفت:دفعه بعد اگر به حرفم گوش ندی دستم ناخودآگاه میخوره توی گوشت..و بعد با لحن حق به جانبی گفت:گفته باشم..و چشم هایش هاروتوی حدقه برای جونگ کوک چرخوند،جونگ کوک لبخند نمایشی زد و پاهایش را از تختش پایین داد و از روی تخت بلند شد به سمت در اتاق رفت و اون را باز کردسوجین با تعجب به جونگ کوک نگاه کرد جونگ کوک به در باز شده اشاره کردوگفت:سوجین واقعا متاسفم ولی من فردا امتحان دارم و اگر نمره کامل رو نگیرم این ترم رو هم مثل دفعات قبل میوفتم ...سوجین لب هایش را آویزون کرد و به جلو فرستاد با چشمای گربه شرک به جونگ کوک نگاه کرد:تو اصلا به من اهمیت نمیدی...و بعد بلند شد و کتاب هایش را توی کیفش ریخت و روی کولش گذاشت و تنه ای به جونگ کوک زد و از اتاق خارج شد و به سمت در خونه رفت...
....جونگ کوک رفتار سوجین را درک نمیکرد ولی باز او را بهترین دوست خودش میدانست سوجین هروز بعد از کلاس جونگ کوک کلاس های خودش را می پیچوندو با جونگ کوک به خونه اش می آمد و اورا ده دقیقه هم تنها نمی گذاشت سوجین جوری رفتارو خودش را لوس میکرد که جونگ کوک گاهی اوقات فکر میکرد نکند که او دوست دخترش هست ولی خودش نمیداند ولی با این حال از مشورت و صحبت کردن با سوجین لذت می برد، جونگ کوک و جین هو زوج لجبازی بودند و هیچ کدام برای عذر خواهی پیشقدم نمیشدند جونگ کوک حق را به خودش میداد حتی وقتی در این زمان هم به آن روز فکر میکند خشم تمام وجودش را در بر میگیرد....فلاش بک ۳ هفته پیش: امروز ۱ شنبه بود و باز هم باید سوجین را تحمل میکرد ولی با فکر دیدن برادر سوجین یوجین لبخند بر روی لبش جا خوش میکرد میتوانست باز هم با نزدیک شدن به یوجین جونگ کوک را اذیت کند و او عاشق شیطونی کردن بود ولی ایندفعه شرایط طبق خواسته اش پیش نرفت*
......جین هو در خانه را باز کرد و با نیشخند رو به یوجین گفت: سلام بیا دنبالم...یوجین لبخند مظطربی زدو به دنبال جین هو راه افتاد جین هو قبل از آمدن یوجین زمین را طی کشیده بود کمی زمین خیس بود جین هو و یوجین وارد راه رو شدند یوجین از شانسش دمپایی نپوشیده بود و زمین کمی لیز بود پا تند کرد و از جین هو جلو زد تا زود تر به اتاق جونگ کوک برسد که ناگهان لیز میخورد و به زمین نزدیک میشود برای اینکه نیوفتد گوشه لباس جین هو را میگیرد تا نیوفته ولی جین هو تعادلش را از دست می دهد و روی یوجین می افتد ...صحنه مانند اسلوموشن آرام اتفاق می افتاد یوجین با صدای بامب مانندی به زمین بر خورد کرد و بعد از آن جین هو روی آن افتاد و برای ثانیه ای لب هاشون هم را ملاقات کردند ...سوجین و جونگ کوک که از صدا ترسیده بودند با نگرانی از اتاق بیرون آمدند ولی با دیدن جین هو و یوجین سر جاشون خشک شدند ..*..جونگ کوک کلافه موهایش را بالا داد و به سمت تختش رفت کتاب ها و دفتر هایش را از تخت هول داد به پایین و روی تخت دراز کشید کمی قلبش درد میکرد از ۲۴ ساعت روز جین هو ۲۰ ساعتش رو سر کار بود حتی اونجا هم میخوابید همکار اش هم یوجین بود وقتی هم خانه میآمد چیزی درست میکرد و میرفت میخوابید دلش برای جین هو تنگ شده بود برای قدیم ها برای خاطرات خوبشان برای آن روزی که بهم اعتراف کردند دستش را روی قلب اش گذاشت و لبخند غمگینی زد..:اون عاشق فرد دیگری شده....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
گردنبند بدل همه. جام دونه میزنهههه
وای توهممممم، خیلیی بدهه😭
پارت بدیو بیار پیلییییز
عالی بید 👌
پارت بعد داستانممنتشر شد اگه میدوستی بخون کایوتی
وری گود
جین هو و کوک بهم نرسن خودم می کشمت 😐
خواهر من فکر کردم تو طبیعی هستی تو همبه جمع دیوانهها خوش آمدی و به جمع کسانی که میخواند منو به قتل برسونند😂😂😂
😂🤌🏻
عااااووف نایص
میگم تورو جدت هرکاری میکنییی اخرش خوب تموم شه فهمیدییییی
چشمممم
تاکومی
| 5 ساعت پیش
چطوره کوکو سوجین باهم برن نقش اصلی جین هو و یوجین کنم؟
نهههههههههههههه میکشیمتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
عالی بودددد🥲💖
راستش فک کنم به چیزی حساسیت ندارم😐
این خوبه برو خداروشکر کننن
من به آجیل حساسیت دارم
بهتر بگم چیز هایی که گرم هستن
خب عالی بود لطفا زودتر بزاررر🥺✨️
وای چه بد بگردم الهی
چشمم
مقسی مادام🥺✨️
این پارتم مثل همیشه عالیه
مگه میشه عالی نباشه
حداقل من که عاشق داستانتم
قربونت برم مرسی
ج چ : از شانس خیلیییی خوبم به عطر و اسپری حساسیت دارم اما برام مهم نیس و میزنم 😐 علائمش فوقش تا یه نیم ساعتی بزور نفس کشیدن هس
یهو دیدی مردی میخوای چیکار کنی؟
هیچی دیگه خدا رحمتم کنه .. نمیتونم نزنم اصن 💔😔 معتادش شدم 💔😔🥲
عطر طبیعی وجود داره یا نه؟اگر داشته باشه نمیتونی بگیری؟
چرا اما خیلییییییییییییی کم تر