
ملودی : 27 آگوست 1987 ببخشید یه مدت بهت سر نزدم داشتم برای امتحان حاضر میشدم ولی امروز ع.ا.ش.ق بهترین بسکتبالیست مدرسه و منطقه و شهر شدم و فهمیدم اونم ع.ا.ش.ق.م.ه اسمش جیکوب میرکیز هست ! چی جیکوب میرکیز ؟ این دیگه کیه . زدم ادامه ویدیو ------> اون خوشتیپ ترین پسر مدرسه هست فردا هلن خونه نیست میارمش اینجا ببینیش 28 آگوست 1987 دوربین عزیزم این شما و این ع.ش.ق من جیکوب میرکیز ! *پسر خوشتیپی بود یه جورایی انگار شبیه مارک بود !* جیکوب گفت : منو خجالت نده میلی ! ☆جیکوب این دوست منه دوربین ! ● سلام دوربین ! ☆ مسخره ! این دوربین در حقیقت صندوقچه اسرار منه ! ● پس باید بدزدمش ☆جیک! ●باشه باشه ! خب میلی تو میخوای چیکاره بشی ؟ ☆ مگه مهدکودکه؟ ● آخه هنوز رشته ات رو انتخاب نکردی ! ☆میخوام حقوق بخونم و وکیل بشم ! از آدمهایی که حقشان پایمال شده محافظت کنم! جلوی ظلم بایستم ! ● منم دلم میخواد شوهر تو باشم ! ☆ جیک ! بغلش کرد. ●دوست دارم میلی ! 25 سپتامبر 1987 دوربین ببخشید این مدت طولانی نبودم ، باورت میشه اگه بگم یک بچه تو ش.ک.م.ه؟ مال جیک هست ! کلا 1 ماهشه! جز هلن و تو و جیک هیچ کس اینو نمیدونه جیک یک برادر بزرگتر داره که مثل پدر هست براش قرار شد فقط به اون بگه البته من ازش خواستم . این بچه هدیه ع.ش.ق من و جیک هست !
26 سپتامبر 1987 سلام دوربین نمیدونم جیک از وقتی که اومده ایتقدر بی هوا راه میره . ● بخاطر برادرمه! ☆ نمی شد زودتر بگی ؟ ● برادر مخالف این بچه است میگه باید از شرش خلاص بشیم ☆چی ؟ من نیتونم اینکار رو بکنم جیک! ● ولی اینطوری از ارث محرومم میکنه اون وقت تو رو از دست میدم یک سیلی محکم زد تو گوش جیک .☆ فکر کردی من بخاطر پول ع.ا.ش.ق.ت هستم ؟؟؟ ● نه ولی اگه من یک بدبخت .... ☆جیک ع.ش.ق به پول و قیافه ربط نداره ! مهم پیوند قلب ها هست !● میلی عزیزم ! در آغوش گرفتش. ☆ جیک من این بچه رو نگه میدارم هرطور که شده ! 15 می 1988 ببخشید که نزدیک یک سال نبودم ، بچه ام رو از دست دادم . بخاطر اون عوضی از دست دادمش !اون تام میرکیز برادر جیک بود !یک مدت هست از جیک خبر ندارم چون برادرش محدودش کردم. تو خونه ی خانم لوسی کار میکنم . اونجا که دیدمش هی احساس میکنم چشمش دنبال منه ! ترسیدم. هنوز به جیک زنگ نزدم. من میخواهم دوباره ببینمش . دوباره جیک رو ببینم . من خیلی خیلی دوسش دارم ! 18 می 1988 بالاخره جیک بهم زنگ زد گفت : داره میاد دیدنم . دارم از خوشحالی م.ی.م.ی.ر.م! انگار رسید من باید برم دوربین جونم اگه خیلی دیر به دیر میام به دیدنت بخاطر اینه که دلم میخواد مهمترین راز هام رو بدونی ! 25 دسامبر 1988 الان یک زندگی آروم کنار جیک دارم ! البته بعد از تموم شدن درسمون ازدواج میکنیم چون من میخوام برم کالج ! میخوام حقوق بخونم
14 می 1994 من دوباره ب.ا.ر.د.ا.ر.م ! میدونی 6 سال درس خوندنم و الان یک وکیل تازه کار هستم . قراره هفته بعد با جیک ازدواج کنم ! تازه الان 1 ماهه ب.ا.ر.د.ا.ر.م ! ایندفعه از این بچه مراقبت میکنم . 21 می 1994 چشم های مادرم خیس بود انگار ریملش پخش شده ! امروز قرار بود با جیک ازدواج کنم ولی اون نامرد ع.و.ض.ی نگذاشت ! تام میرکیز منو آزار داد ! گفت اگه میخوام بچه ام رو زنده ببینم باید باهاش ازدواج کنم. الان این لباس عروسی من با اون تامه!جیک حالش خیلی خرابه ولی من مجبورم بخاطر هرسه تامون ! من از شب اول عروسیمان در رفتم ! 25 ژانویه 1995 امروز بچه من و جیک دنیا اومد ! اسمش رو بخاطر اینکه گریه اش مقل لالایی میمونه میذاریم ملودی ! (پشماتون ریخت ؟)ملودی عزیز من ! لالایی شیرین من ! نگاهش کن ! اون بهترین چیزی هست که دارم ! 26 ، 27 ، 28 ، 29 ........------->اون از تمام روز های بعد از دنیا اومدن من عکس و فیلم داشت !من یک هدیه براش بودم! اما الان تام پدر واقعی من نیست ! 25 ژانویه 1996 امروز تولد 1 سالگی ملودی بود ،رفتیم آزمایش بدیم یک نقص ایمنی تو بدنش دیده میشه ! دوباره پرش زمانی داشتم مامانم روز هایی که خیلی مهم بودند رو قرمز کرده بود! و تمام خاطرات با من رو صورتی ! 26 ژانویه 2001 تولد 6 سالگی ملودی دیروز انجام شد و از همه مهمتر من جیک رو دیدم ! الان که تام رفته استرالیا میتونم باهاش وقت بگذرونم 27 فوریه 2001 من دوباره ب.ا.ر.د.ا.ر.م اونم از جیک اما تام اینو نفهمیده ! نمی دانم با این بچه باید چیکار کنم !
21 مارس 2001 حالا که شکمم اومده جلو اون همه چیز رو فهمیده ! همه چیز رو ! اینقدر منو زد که هنوز مطمئنم نیستم بچه ام زنده است اما ملودی وقتی دید داره منو میزنه خون بالا آورد . بعد 6 سال معلوم شده نقض ایمنی بدن ملودی من اینه که در اثر فشار عصبی ، ترس زیاد ،استرس بالا خون بالا میاره ! من خیلی خیلی نگران آینده بچه هام هستم ! 24 مارس 2001 امروز تو روزنامه خبر یک م.ر.گ مشکوک پخش شد ! اون جیک بود ! تام ع.و.ض.ی جیک رو ازم گرفت ! هیچ وقت نمی بخشمش . اون قبل از ازدواج گفت : بهم یک قول دادی ! اینکه هیچ وقت به کسی دل نبندی به جز من ! من به قولم عمل کردم ولی تو به قول زنده موندت عمل نکردی !29 اکتبر 2002 امروز پسر کوچولوم دنیا اومد . اسمش رو گذاشتم مارک ! اون کاملا شبیه جیک هست اما تام واقعا با این موضوع مشکل داره ولی وقتی فهمید سالمه گفت این بچه وارث آینده هست اما همه پولش رو دیشب تو قمار از دست داد الان داریم میریم تو یک طویله زندگی کنیم ! دلم برای هلن تنگ شده . برای آینده بچه هام آدرس هلن رو توی یک برگه نوشتم و قایم کردم.راستش میخوام یک گردنبند نشونت بدم این تنها یادگاری من از جیک هست !به هرحال من شناسنامه بچه هام با نام تام صادر شده ولی من میدونم پدر واقعی اونا کیه !------پرش زمانی -----> 24 آپریل 2005 امروز نفس های آخرم رو میکشم دوربین ! دیشب تام بهم حمله کرد . اگه یک فرصت دوباره داشته باشم همه رو جبران میکنم اما الان دارم میرم پیش جیک امیدوارم خدا مواظب دختر و پسر من باشه ! و صفحه سیاه وسفید شد.
نوار رو در آوردم و پله ها رفتم بالا . گاوصندوق رو باز کردم و نوار ها رو گذاشتم توش ! با اینا می تونستم از تام انتقام بگیرم ! جعبه رو کامل زیر و رو کردم ! چیز خاص دیگه ای نبود . برای ادامه نیاز به یک وکیل کار بلد داشتم .گوشی در آوردم و زنگ زدم به اریک :£ دفتر آقای رستر بفرمایید ♡ منم خانم رستر £ بله یک دقیقه صبر کنید الان وصلتون میکنم ♤ بله ♡اریک ! ♤ ملودی ؟ ♡ یک وکیل کار بلد خوب میشناسی ؟ ♤..... ♡میشناسی ؟ ♤خب...آره میشناسم ♡ برام یک قرار ملاقات جور کن ♤ میخوای چه غلطی کنی ؟ ♡ فکر نکنم نیاز باشه به شما جواب بدم آقا ! ♤ملودی من شوهر....♡تو شناسنامه بله ولی در حقیقت نه ♤ بگو برای چی میخوای ؟ ♡ فقط میخوام تو دادگاه خانواده بتونه خوب عمل کنه ! ♤ تو میخوای ط.ل.ا.ق بگیری ؟ ♡ اینش به خودم مربوطه ♤ ملودی! ♡ خداحافظ! تلفن رو گذاشتم سر جاش و رفتم طبقه پایین که تلفن زنگ خورد. ♧تولدت مبارک زیباروی من! ♡جک حالت خوبه ؟ ♧نه نیستم ! ♡ چی شده ؟ ♧ این مری مشکلش با من چیه هر چند روز یک بار با من کات میکنه ؟ ♡ تولدش رو فراموش کردی ؟ ♧نه ♡جک ! ♧باشه بابا فراموش کردم ! ♡ نظرت چیه زنگ بزنی منت کشی ؟ ♧ملودی ! ♡چیه خب؟ تیلا : لبخندی زدم و گفتم : بالاخره وقتش رسید ......
آنچه خواهید خواند : این که خیلی خوبه ......داری چیکار میکنی ؟.....تاریخ همیشه تکرار میشه ...... تولدت رو فراموش کردم .......نباید کم کم برای کریسمس حاضر بشیم ؟..... این فقط یک آزمایش بود
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییی بود💙🌸💙
پشممایی که رفت بر نگشت 😐
مرسیییییی
جارو برادرم با چسب 1،2،3 بچسبون
نه رفتن دیگه وجود خارجی ندارن با این حقیقتا 😂
پارت بعدو کی میذاری؟
امشب
خیلی فاز جکو دوست دارممم😹😹💞💞
فاز جک خوبه😐😂
واقعا نوشتنت خیلی خوبه وقتی متنتو میخونم همچی شبیه فیلم جلو چشم میاد😃🍭
ممنون عزیزم
پشمامممممممم😐😐
عالییییییییییییییییی😍
بیا جارو
مرسیییی
محشرهههههههههخه
زود تر پارت بعدی رو بزار
مرسییییی
چشم❤
عالی بود♡
وای مامان ملودی چیا کشیده((:
مرسی
مادر و دختر بدبختن
هعی...
فالو:بک🚬🗿
حمایتت؟پین شه🤝🏻
شدی:))
یه سوال این برای یک فیلمیه یا خودت ساختی ؟؟
خودم ساختم
اههاااا چه جالب خیلی قشنگ بود همش و تصور کردم شبیه فیلم بود داستان نویسی خیلی خوبه (: منم میتونمداستان های خوبی بنویسم اما رمان نه 😭
مرسی عزیزمممممممم
مطمئنم تو هم میتونی!
💓💓❤️🙃تنکس