
فلورا :_ تق تق بانو فلورا منم میسی یکم چای بابونه آوردم . در رو باز کردم و گفتم : اینقدر سریع؟ گفت: یکم تو اتاقم از قبل داشتم . گفتم : ممنون . نشستم رو مبل و میسی رو به من برام چای بابونه ریخت ، گفت : من میرم که مزاحم نباشم و از اتاق خارج شد . فنجون رو به دست گرفتم. چند جرعه ازش نوشیدم و گفتم: ولی درمورد فایرا ....باید یه جوری گیرش بندازیم که. ........ اهه اهه اهه اهه اهههه ( سرفه و سرفه کردن ) افتادم زمین . سرم تیر می کشید و فنجون چای شکسته بود . دستم رو جلو دهنم گذاشتم...... این خون هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نکنه دوباره مسموم شدم؟من نمی خوام بمیرم ! شاید جز خون بالا آوردن دیگه چیزی به یاد ندارم ! میسی: با قدم های سریع پله های رو طی می کردم باید از عمارت خارج بشم. من آخرین دین خودم رو به بانو فایرا دادم پس الان حق فرار دارم ! آلفی : کالسکه سلطنتی جلوی در ایستاد . کایدن به همراه امپراطور پیاده شد . من و پدرم تعظیم کردیم. امپراطور گفت : پس بانو فلورا کجاست ؟ او برای خوش آمد گویی نیامده ؟ پدر جواب داد : ما همین الان برای اطلاع دوباره یک خدمتکار می فرستیم ! پدر به رابرت اشاره کرد . کایدن گفت : نیازی نیست من و ارباب جوان رایسان می تونیم بریم و سر بزنیم . مثل اینکه کایدن می خواست باهام تنها بشه ولی امپراطور گفت: من و دوک هم شما رو همراهی می کنیم.
قدم به قدم تو راهرو راه می رفتیم . که صدای جیغ غافلگیرم کرد . _ بانوی من! لطفا بیدار بشید، بانوی من !! بانوی مننننننننننننننننننننننننننننننننن! صدای از اتاق فلورا بود . پدر تند بدون توجه به امپراطور به سمت اتاق امپراطور می رفت منم پشت سرش راه افتادم. لحظه ای بعد متوجه شدم که کایدن و امپراطور هم پشت سر ما هستند .جلو در اتاق فلورا ایستادیم و به داخل نگاه کردیم . رد خون، فنجون شکسته ، گرگ غش کرده، بالا سر فلورا ایستادیم . اون غ.ر.ق در خون بود . لباسش ، صورتش و البته رد گریه ای که رو صورتش بود .هانا گفت : ن...نبض با...با ..بانو ...ن..نمی ..نمی...نمیزنه (اشک بریزید😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭) پدر داد زد : دکتر رو خبر کنید . فلورا غرق در خون بود . اون رو روی تخت قرار دادند . امپراطور فقط داد زد: برید بیرون پسرا ! بیرون اتاق ایستادم ، انگار این هرج و مرج رو می شناختم!محکم دستم رو کوبیدم رو دیوار. رد خون کل دستم رو فرا گرفت ! از خون متنفرم ! ازش بدم میاد !کایدن گفت :آروم باش آلفی ! داد زدم :چطور آروم باشم خواهرم نبضش نمیزنه ! بهش سم دادن درست مثل مادرم. خودم دیر فهمیدم که صدام پر از بغض و گریه بود .
فلورا : لحظه ای که چشمام رو باز کردم. شناور بودم . بین واقعیت و خیال ! می تونستم خودم رو ببینم . چطور پدرم گریه می کرد . بعد مدت های اشک غم کارل رو میدیم. کایدن با عصبانیت به دیوار مشت می زد و برادرم اون ...اون داشت گریه می کرد ؟این باور نکردنی بود ! غیر قابل قبول .امپراطور با خشم به دکتر دستور میداد . من واقعا م.ر.د.ه بودم ؟ یعتی تمام تلاش هام برای انتقام بی نتیجه بود؟ دوباره بخاطر سم از پیش خانواده ام رفتم. من دوباره تو یک محیط بی جاذبه بی احساس بودم. سیاهی و نور مخلوطی از زندگی من بودند. می تونستم غم اون همه آدم رو حس کنم . هدف من بعد از انتقام چی بود ؟ چیکار می خواستم بکنم؟ من بخاطر انتقام از خیلی چیزا گذشتم ولی الان من می تونم زندگی دوباره داشته باشم ؟ _ خوشحالم که دوباره می بینمت فلورتی .....نه ببخشید ..... خوشحالم که دوباره می بینمت فلورا . به سمت صدا برگشتم . من اون زن رو خوب می شناختم . اون کامل شبیه نقاشی بود ، جد من آماندا مالورد !
موهای سفید و چشم آبی چیزی بود که باورم نمی شد . در کنارش زنی نامعلوم قدم می زد . اون موهاش رو تکون میداد . صورتش نامعلوم بود . انگار که از آب تشکیل شده باشه. ♡ آماندا مالورد ؟ _ آفرین اینم دوست من و سازنده اینجا هست ، آکینا ♢ سلام ! ♡ اقیانوس ؟ ♢ خوشحالم که پیش هم هستیم ♡ ولی شما ها منو از کجا به عنوان فلورتیا ملاقات کردید ؟ _ تا حالا به این فکر کردی جطور زندگی دوم داشتی ؟ ♡......♢حدسم درست بود تو نمیدونی _ اون کار من بود ♡ تو ؟ _ درسته تو مثل من تو خانواده مالورد میان خار ها گیر کرده بودی ، م.ر.گ تو عین مال من تراژدی بود .توسط خانواده خودت ! من توسط برادرم سوزنده شدم . می دونی من فرصتی برای ساخت دوباره اون زندگی نداشتم ولی تصمیم گرفتم به تو بدم ! تو لایقش بودی ! ♡ اما تو بدن دختر خودم ؟ _ درسته دختر خودت، اون آینده بدی داشت! اون دقیقا 2 هفته بعد فوت تو م.ی.م.ر.د ما سرنوشتش رو تغییر دادیم . در حقیقت اون رو به تو بخشیدم. ♢ آماندا اولین انتخاب من بود ! من هنوز رگه های طلایی جادو رو درون تو می دیدم . در یک بعد زمانی دیگه تو تبدیل به استاد جادو سیاه می شدی _ یا تو بعد دیگه تبدیل به همسر زوری ولیعهد ♢ فلورا تو تکامل یافته مادرت یا خودت هستی ! تو دختر خودت هستی ! تو یاد گرفتی بجنگی ! ♡ ولی چه فایده من الان م.ر.د.م
♢ اگه بهت فرصت بدیم چی ؟ ♡ من حاضرم دوباره برگردم تو 3 ماهگیم و این بار بتونم از همه آدمهایی که دوسشون دارم محافظت کنم !از تینا ، کایرا، الیزه ، تیلا( تیلا بعد از خلع مقام الیزه و ناپدید شدن فلورا خود.... کرد )، کایدن ، آلفی از همه ! _ فلورا ما رو تو برنمیگردونیم به 3 ماهگی بلکه بهت فرصت میدیم ولی اینبار یک شرط داره ! ♡ چه شرطی ؟ هرچی باشه قبول میکنم ♢ باید داغ یک آدم دیگه رو هم تحمل کنی _ درسته و این تو گذشته ، حال و اینده اتفاق میفتد ♡صبر کنید ! منظورتون چیه ؟ ولی کسی جواب نداد ! همه ناپدید شده بودند . یکی رو از دست میدادم...؟ ولی کی ؟ من نمی تونم داغ یکی دیگه رو هم تحمل کنم. یکی تو گذشته یا حال یا تو آینده؟ من تیلا و تینا و کایرا رو از دست داده بودم و فقط یک بال داشتم به عنوان لیویس!یه بال دیگه هم گم کرده بودم! من سرم داشت منفجر می شد ، . تحمل نداشتم می خواستم سرم رو از جاش بکنم که یکی گفت : آبجی بلند شو! صبر کن اگه این صدای آلفی بود پس من برگشته بودم !
چالش : به نظرتون بال آتش دست کی هست ؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود اجییییییییییییییی
مرسیییییییییی
عالی بود
بعدی لطفا
مرسی
چشم
عالییییییییییییی
ج چ : چی بگم؟
مرسیییی
چیزی نگو
آخ جان فلوراااااااا برگشتتتتتتتتتتتتتتتت😍😍😍😍😍😍😍😍
یه سوال:الان زمان برگشته به عقب؟
عالییییییییییییییییییییییییییییییییی
هنوز برنگشته پارت بعد رو باید بخونید
نه زمان برنگشته عقب
مشتاقانه منتظر پارت بعد هستم😊😀
میدونسم برمیگرده فلورا🗿
هنوز منو نشناختید؟
عالی بود
مرسیییی
شب خوش بهترین نویسنده 💙
شب تو هم بخیر البته الان روزه
خب من شب پیام داده بودم برای شبت بود 😂
در کل عالییییی بودیییی مثل همیشه💙🌸💙
کاشکی منم انگیزه کافی برای نوشتن داشتم
مرسی
عزیزم تو خیلی قشنگتر از من می نویسی
نه تو بهتر می نویسی
من حتی روی کارم تمرکز نمی کنم و فقط از تخیلات و کمی ادبیات کمک میگیرم ولی تو عالییی هستی
عالییی بود
یه شخصیت جدید به عنوان بال آتش که جنگجو و سرکش و اجبار باشه و باهوش البته خیلی خون گرم مثل آتیش
(خواسته بسیار شخصی بنده خدایی😂)
مرسیییی
فعلا جواب نمیدم
باشه ولی می دونم هر ماری کنی عالییییی میشه
عالیییی. بال آتش دست آلفیه یا کایدن یکی از اینا....
ببین اگر ی انگشت ب کایدن و آلفی بزنی.... من میدونم و توووو
راستی فردا امتحان دارم😐💔 برم بخوابم شب خوش😒💔
ببین شما ها لج کنید منم لج میکنم
مرسی موفق باشی❤️