لطفا کپی نکنید:)💖
چند دقیقه که گذشت مغزش لود شد و تونست تشخیص بده که صدای گریه است. ولی یه گریه ی معمولی نه، خیلی شدید بود . صدای گریه توی قلبش فرو میرفت . در تلاش بود که منبع صدا رو پیدا کنه برای همین در تاریکی سعی کرد چراغ قوه رو روشن کنه(توی خانواده کسی ازینجور وسایل مدرن استفاده نمیکرد و اریکا یواشکی این رو از سطل اشغال یه خانواده برداشته بود) چراغ قوه رو روشن میکنه و برای بار چندم چهره اش حیرت زده میشه. به راهروی بیرون اتاقش قدم میذاره و تمام تلاشش در اینه که اروم راه بره تا کسی بیدار نشه و اینکه شخص گریان رو پیدا کنه.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
سوم تو داستانم و تستای بعدی تبلیغت رو میکنم
فیلا قراره پسر دایی وروجکم بیاد و داستن رو تو 3 جا مینویسم پس اول باید تو اولی مکان تغیراتم رو ثبت کنم بعد ایراد ها رو برطرف کنم بعد باید تو لبتاب کپیشون کنم و..... پس متاسفانه زمانش نامعلومه ولی ازت حمایت میکنم و تبلیغ
مرسیییی کمکت خیلی برام ارزشمنده البته امیدوارم اذیت نشی🥺💕🪄
مشکلی نیست من عجله ای ندارم:)💕
اذیت چیه هیچیم نمیشه
خواهش می کنم
دوم
خیلی خیلی خیلی زیبا هستش
واییییی مرسی🥺🤍
اول از هرچیزی
تستای داستان طرفدار دارن فقط ادمای زیادی تا الان داستانتو ندیدن
اره داستانم طرفدارهای خودشو داره ولی میدونی؟ احتمال اینکه تست طنزت محبوب بشه خیلی بیشتر از داستانه و بازدیدای داستان من خیلی کمه.
ولی اشکالی نداره من برای هر تعداد که دنبال کنن مینویسم، تازه نمیخوام شخصیتام وسط راه ول شن😂😅💖
واییی
این از هرچیزی بهتره
مرسی:)
و بلخرههه
😂🤍