16 اسلاید صحیح/غلط توسط: FA138882 انتشار: 2 سال پیش 142 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
این پارت خیلی طولانیه و هیجان انگیز
بعد از یک شب رویایی سویون میره خونشون و اعضا هم میرن سر جا شون و میخوابن
دا یون : چرا خوابم نمیبره( توی دلش میگه )
که یهو صدای پیامک گوشی دا یون میاد
دا یون : یعنی کیه این وقت شب
دا یون میره سر گوشیش میبینه سوجون بهش پیام داده
توی چت :
سوجون : دا یون 🥲
سوجون : بیداری؟
دا یون : سلامممم
سوجون : سلام خوبی
دا یون : اره خوبم
دا یون : تو ام خوابت نمیبره
سوجون : اوهوم بی خوابی زده به سرم
دا یون : میای با هم بریم بیرون؟
سوجون : الان!! ساعت 2 نصف شبه
دا یون : من دلم بیرون میخواددددد
سوجون : خب باشه کاراتو بکن میام دنبالت
دا یون : اخ جوننن
دا یون پا میشه و لباساش رو میپوشه( تیپ دا یون )
سوجون به دا یون پیام میده که رسیده دا یون هم اروم اروم از اتاقش میره بیرون و بعد از طی کردن حال در حال رو باز میکنه و میره بیرون
سوجون : چه خبرا عشقم
دا یون : ع.. عشقم!!
سوجون : مگه تو عشق من نیستی؟
دا یون : چ.. چرا هستم☺️
سوجون : خجالتی 😂😂
دا یون : عه اذیتم نکن دیگه
سوجون و دا یون سوار ماشین میشن
سوجون : کجا بریم؟
دا یون : پارک
سوجون : اوکییی
دا یون : پیش به سوی
سوجون : پارک 😃
دا یون : حیحی😁😁🥳🥳
سوجون : رسیدیمممم
دا یون : چه حالی میده نصف شب با بهترین دوستت بیرون باشی 😇😘
سوجون دا یون رو بغل میکنه
دا یون : سوجوناااا☺️( کیوت میگه )
سوجون : یاااا نکن این طوری قلبم تحمل این همه کیوتی رو نداره هااا
سوجون : جونم
دا یون : من میشینم روی تاب بعد منو حول بده باشه
سوجون : باش
سوجون دا یون رو حول میده
دا یون :حس خوبی داره
دا یون : بلدی خودتو تاب بدی؟
سوجون : اوهوم
دا یون : پس تو ام بشین و تاب بخور
دا یون و سوجون هر دو میشینن روی تاب وحسابی خوش میگذرونن
دا یون : آآآآ( صدای خمیازه )
سوجون : خوابت میاد کوچولو
دا یون : یاااا به من نگو کوچولو
سوجون : بیا دیگه بریم خونه
دا یون : موافقم
سوجون رانندگی میکنه و دا یون هم توی ماشین خوابش میبره
سوجون میرسه دم در خونه
سوجون با خودش میگه : الان چی کار کنم من که کلید ندارم دا یونم که اصلا کیف نیورده که کلید توش باشه چیکار کنم؟
سوجون تصمیم میگیره دا یون رو ببره خونه خودش
......
سوجون ماشین و پارک میکنه و دا یون رو بغل میکنه و در خونه رو باز میکنه که دا یون از خواب بیدار میشه
دا یون : من کجام؟؟
سوجون : خونه من
دا یون : چرا نرفتیم خونه من
سوجون : خانم یادش رفته با خودش کلید در خونه ش رو بیاره
دا یون : وای راس میگی الان چیکار کنم؟؟
سوجون : اینجا میخوابی
دا یون عین البالو قرمز میشه
دا یون : ها!! اینجا... با تو
سوجون : خب اره الان میخوای چیکارش کنی؟
دا یون : پس به دشک و پشتی و پتو بده به من
سوجون : متاسفانه من رخت خواب اضافه ندارم فقط یه پتو و پشتی اضافه دارم
دا یون : مبل سه نفره داری؟
سوجون : نچ چون خونم کوچیکه اگه مبل سه نفره بذارم دیگه اصلا نمیشه توش راه رفت
دا یون : الان من چیکار کنم😫
سوجون : من تختم دو نفرس
دا یون : یاااااا اصلا عمرا فکرشو نکن
سوجون : بینمون پشتی بذاریم؟
دا یون : وای من دیگه واقعا خوابم میاد دارم دیوونه میشم
سوجون : دنبال من بیا
سوجون و دا یون میرن توی اتاق
سوجون : ببین من تختم بزرگه اگه یه بالشت بذاریم که تخت نصف بشه راحت میخوابیم
دا یون : اوکی
سوجون : همین جا باش تا من برم برات پتو بیارم
دا یون : باشه
دا یون میشینه لبه تخت منتظر سوجون
سوجون : بفرمایید🙃❤️
دا یون : دستت درد نکنه
دا یون و سوجون روی تخت دراز میکشن و زود خوابشون میبره
صبح :
از زبون دا یون :
از خواب بیدار شدم دیدم سوجون با فاصله کمی ازم خوابیده خیلی خجالت کشیدم و همون موقع چشم های سوجون باز شد
سوجون : سلام عزیزم( صدای بم به خاطر خواب )
دا یون : سلام خوبی
سوجون : از این بهتر نمیشم 😃
دا یون روی تخت میشینه
دا یون : سوجونا دستشویی کجاس
سوجون :از اتاق برو بیرون در بعدیه دستشوییه
دا یون : ممنون
سوجون سریع روی تخت رو مرتب میکنه و میره توی اشپزخونه و میز رو اماده میکنه
دا یون : یااا چه زود کاراتو کردی
سوجون : بعضی موقع ها صبح ها که میخواستم برم دانشگاه دیرم میشد برای همین دیگه عادت کردم
سوجون : بیا بخوریم
دا یون و سوجون صبحونه رو با هم شروع به خوردن میکنن
دا یون : سوجون... اگه گفتی چه چیزی رو نمیشه توی صبحونه خورد
سوجون : ( بعد تفکر زیاد ) نمیدونم 🫥
دا یون : ناهار و شام 😂😂😂😂😂😂😂
سوجون : 🫥 اُفق کدوم وره؟
دا یون : فعلا بیا غذاتو بخور
دا یون و سوجون صبحونه ی یک ربعی رو توی یک ساعت میخورن و بعد از جمع کردن وسایل صبحونه دا یون میره سر گوشیش
دا یون : سوجون بدبخت شدم
سوجون : چرا
دا یون : نامجون اوپا 20 بار بهم زنگ زده حدود 100 تا پیام هم داده بدبخت شدم
سوجون : نگران نباش قبر خوبی برات میگیرم 😂😂
دا یون : میشه منو برسونی خونه؟
سوجون : حتما
سوجون دا یون رو سریع میرسونه خونه و خودش برمیگرده خونه
دا یون : اروم باش چیزی نیست( توی دلش میگه )
دا یون زنگ خونه رو میزنه که به یک ثانیه نکشیده در باز میشه و نامجون قرمز شده توی چهار چوب در نمایان میشه
دا یون : ا... اوپا 😰
نامجون نفسش رو صدا دار بیرون میده و این از عصبانیته
جیهوپ : نامجونا اروم باش
دایون میاد نامجون رو صدا کنه که نامجون میگه
نامجون : تا الان کجا بودی ساعتو دیدی میدونی چقدر نگرانت شدم صبح بیدار شدم دیدم نیستی نمیدونی چه حالی پیدا کردم کجا بودی تا الان( با داد و عصبانیت )
دا یون از ترس رنگش میپره و بدنش به لرزه میوفته
دا یون : هق دیشب.. حوصله م.. سر رفته بود هق... زنگ.. هق زدم به سوجون هق.. که با هم بریم هق.. بیرون.. هق.. انقدر عجله داشتم هق... یادم رفت کلید بردارم هق.. شب رفتم خونه سوجون هق...
جیهوپ نامجون رو از کنار در کنار میکشه تا دا یون بیاد توی خونه
دا یون میاد توی خونه و هق هق هاش بلند میشه
دا یون : ( نقطه های یعنی گریه و مکث به خاطر گریه ) به خدا... نمیخواستم... نگران بشی.. دیشب داشتم توی تنهایی دیوونه .. میشدم... برای همین رفتم بیرون... با سوجون رفتم... میخواستم بیام خونه... اما کلید نداشتم... باید چیکار میکردم...
نامجون با حرف های دا یون به خودش میاد و میبینه با تک خواهرش تنها بازمانده ی خانوادش چه طوری رفتار کرده برای همین میره طرف دا یون که اونو بغل کنه اما دا یون پسش میزنه
نامجون : دا یونا خب منم نگران شدم بذار بغلت کنم
دا یون : به.. من نزدیک... نشو
دا یون جوری هق هق میکرد که نامجون میترسید دا یون خفه بشه
نامجون سریع دا یون رو میگیره توی بغلش و دم گوشش زمزمه میکنه
نامجون : دفعه بعدی خواستی بری یه نامه ای چیزی بذار الانم دیگه گریه نکن
اشک های دا یون روی شونه ی نامجون میریزه و لباس دا یون خیس میشه
نامجون : بسه دیگه گریه نکن
نامجون دا یون رو از خودش جدا میکنه و اشکاش رو باک میکنه و دوباره بغلش میکنه
دا یون : اوپا ،، ببخشید
نامجون : اشکالی نداره
نامجون : دا یون از بس گریه کردی لباسم خیس شد 😂
دا یون : 😂😂برو لباستو عوض کن سرما میخوری ها
نامجون : نمیخواد الان خشک میشه
دا یون: خود دانی 👐
جین : کوک ساعت چنده؟
کوک : ساعت 11 ظهره
جین : یونگی برو خمیر پیتزا بخر
یونگی: واییی نوموخوام( نمیخوام)
دا یون : یونگیاااا کیوت من 🥹
دا یون میره لپ یونگی رو میکشه
یونگی : 🫥( پوکر فیس )
نامجون : میری یا برم( به سمت یونگی )
یونگی : بیا با هم بریم
نامجون : باش
نامجون و یونگی با هم میرین و خرید میکنن
جین : کی امروز میاد کمک من غذا درست کنه؟
دا یون : من میام
جین : افرین از دا یون یاد بگیرین
جیمین و کوک و تهیونگ و جیهوپ :🫥🫥
جین : به این میگن شهروند نمونه افرین ( رو به دا یون )
جیهوپ : ولی خدایی دا یون خیلی زود تغیر مود میده
دا یون : اوع اوع حرف تغیر مود اومد اون که استادش تهیونگه
تهیونگ : وات!! من 😂شوخی خوبی بود
دا یون : نه بی شوخی تو بین ارمی ها به تغیر مود معروفی
جین : من چی؟
دا یون : شونه پهن😂😂... خنده شیشه پاک کنی 😂😂😂.. هندساممم😂😂😂
جین : پس لقب زیاد دارم
دا یون : اصلا دنیای ارمیا خیلی متفاوته
جیمین : صحیح😂😂
جیمین : راستی من لقب چی دارم ؟
دا یون : موچی 🍡... جوجه🤏🐣... و کیوت🥺
جیمین : همش خوب بود ولی جوجه 🫥
دا یون : خدایی خیلی شبیه جوجه ها هستی خیلی گوگولیه ای 🥺❤️
جیهوپ : دا یون بهت توصیه میشه بحضور ادامه ندی چون اتفاق خوبی نمیوفته
تهیونگ : اوهوم
تهیونگ : چقدر هوا صورتیه ( برای عوض کردن بحث )
جین : بله بله حرف شما صحیحه👌
و یهو گوشی دا یون زنگ میخوره
کوک : اوم دا یون گوشیت داره زنگ میخوره
دا یون که توی اشپزخونه داشت کمک جین میکرد داد میزنه
دا یون : کیه؟
کوک : امم.. مای لاو سیو شده فک کنم فهمیدم کیه 😂😂
دا یون : بچه مگه بهت نگفتن گوشی شخصیه
کوک : عجب گیری کردیما خودت گفتی
دا یون : حالا من اگه گفته بودم خودتو بنداز توی چاه مینداختی؟
جیمین : عه تیکه کلام مامانم 😂😂
کوک: حالا اینو ول کن گوشیت خودشو کشت
دا یون : اومدم اومدم
دا یون سریع گوشیش رو بر میداره و میره توی اتاقش جواب میده
دا یون : سلام عزیزم ❤️
سوجون : سلام نفسم 💞
دا یون :جونم کاری داشتی
سوجون : میخواستم بهت بگم که میتونی امروز بیای کافه
دا یون : اوع انتظارشو نداشتم اوهوم حتما میام فقط ادرس و مکان و زمان رو برام بفرس
سوجون : باشه
دا یون : دلم برات تنگ شده😫
سوجون : منم همین طور 😫🥲
دا یون : خب دیگه عشقم من برم
سوجون : وایسا
دا یون : چی شده
سوجون: برای اولین بار بهم گفتی عشقم😃
دا یون عین لبو قرمز میشه
سوجون: و میتونم الان حدس بزنم عین لبو قرمز شدی
دا یون : سوجونا میام برات ها( این داستان : دا یون عصبانی میشود 😂😂😂)
سوجون : باشه باشه من تسلیم
دا یون : خوشم میاد زود راضی میشی
سوجون : پس همو ساعت 6 می بینیم دیگه
دا یون : اره اره همو می بینیم
سوجون : خدافظ عشقم ❤️
دا یون : خدافظ نفسم😘
دا یون تلفن رو قطع میکنه و میره توی فکر ،
فکر دا یون : الان یعنی این قراره؟ ... نه شایدم فقط خواسته همو ببینیم
دا یون توی فکر غرق شده بود که صدای جین اونو به خودش میاره
جین : دا یونن کجایی ( از توی اشپزخونه داد میزنه )
دا یون : اومدم اومدم
جین : بدو بیا
دا یون : اومدم
دا یون میره کمک جین
جین :تو گوشت ها رو تفت بده
دا یون : باش
......
جین : دا یون حواست کجاست گوشتا داره میسوزه
دا یون : اوه ببخشید
جین : تو فکری چته؟
دا یون : ها؟
جین : خُل شد رفت 😂🤦🏼♀️
دا یون : حیحی جین بگم باورت نمیشه
کوک : چیو چیو بگو بگو
دا یون : اوع تو کی اومدی
جیمین : بدو بگو میخوام انیمه ببینم
دا یون : پشمانم😂
جیهوپ : دا یون بگو دیگه
تهیونگ : اگه نمیگی برم
دا یون : سوجون
کوک : خب خب
دا یون : خب بذار دارم میگم
کوک : بگو
که جیمین دهن کوک رو میگیره که دیگه حرف نزنه
دا یون : سوجون... منو... به قرار دعوت کرد
کوک دست جیمین رو از روی دهنش بر میداره
کوک : برگامممم🍃🍃
جین : پس تو چرا اینجایی
دا یون : پس کجا باشم
جین : لباس مناسب داری
دا یون : واییی خاک به سرم شد
جین : طوری نی حالا زنگ میزنم نامجون و شوگا بیان دنبالمون بریم خرید
دا یون : پس من میرم اماده بشم 😁
جین : بدو
جین : بقیه هم کاراشونو بکنن
اعضا کاراشونو میکنن و نامجون و شوگا هم میرسن و همه با هم به سمت پاساژ میرن
نامجون : خواهرم داره عروس میشه 😂😂😂
دا یون : نامجون اذیت نکن
جیمین : هی انقدر استرس نداشته باش همه چی خوب پیش میره
دا یون : سعی میکنم استرس نداشته باشم ولی نمیشه 😬
بلاخره میرسن و همه پیاده میشن
دا یون می ره دست نامجون رو میگیره
دا یون : اوپا چرا یخ کردی
نامجون : هوم؟ یخ نکردم حالم خوبه ولی یکم گرممه
دا یون : وا نامجون دستات یخه.
نامجون: واقعا ولی من گرممه
نامجون : بیخیالش فعلا بیا بریم لباسا رو ببینیم
دا یون : باشه😇
جین : دا یون این چه طوره
دا یون : نه پاهام پیداس دوست ندارم لباس باز بپوشم
جین : اوکی
شوگا : تو چه مدلی دوست داری
دا یون : بلیز و شلوار باشه راحت ترم
نامجون : دا یون این چه طوره
دا یون : خیلی خوبه
نامجون : خوبه پس برو بپوشش ببین توی تنت هم خوبه
دا یون میره لباس رو میپوشه و میاد بیرون
دا یون : خوبه
نامجون : اوهوم خیلی بهت میاد
دا یون : پس همینو بخریم 🙃
دا یون میره لباس خودش رو میپوشه و پول لباس رو حساب میکنه
دا یون : عطر.. عطرم میخوام
نامجون : اوکی بریم بخریم
کوک : من خستمههه
نامجون : کوک تو و جیمین و تهیونگ با هم بریم ناهار بخرین تا ما هم عطر بخریم بیایم با هم ناهارو بخوریم
کوک : باش
کوک و تهیونگ و جیمین میرن و سوار ماشین میشن
جیهوپ : چه عطری دوس داری
دا یون: یکم شیرین باشه ولی زیاد نه چون اگه زیاد باشه زیر دلمو میزنه
نامجون و جین و شوگا و جیهوپ و دا یون وارد مغازه عطر فروشی میشن
فروشنده یه اقای مسن بود که تا مشتری براش میاد از روی صندلیش بلند میشه
فروشنده : بفرمایید
دا یون : ببخشید من یه عطر ملایم میخواستم
فروشنده : حتما
فروشنده : ببینید بوش رو دوست دارین
دا یون : خوبه ها ولی یکم زیاد شیرینه
فروشنده : به چند لحظه صبر کنید الان یکی دیگه میارم
دا یون : حتما
فروشنده : بفرمایید ببینید این خوبه
دا یون : یکم بوش سرده🤦🏼♀️😂
فروشنده : عطر برای قرار میخوای
دا یون : بله
فروشنده : یه عطر دارم برات که تا اقا دوماد دیدت م*س*ت*ت بشه
پیر مرد میره و به شیشه عطر میاره و میذاره روی میز
فروشنده : خوبه؟
دا یون : خیلی خوبه همونه که میخواستم
فروشنده : خوشحالم خوشت اومده امید وارم به پای هم پیر بشین
دا یون : ممنون اما این تازه اولین قراره
( اعضا هم که اونجا هویج ن 😂😂)
فروشنده عطر رو توی یه شیشه قشنگ می ریزه و میذاره روی میز
فروشنده : بفرمایید
دا یون : چقدر میشه!
فروشنده : قابلی نداره
دا یون : بفرمایید
دا یون کارتش رو میگیره سمت فروشنده که یهو دستی روی دست دا یون میاد دا یون به صاحب دست نگاه میکنه میبینه نامجون( چیه فکر کردین سوجونه😂)
نامجون : اقا لطفا با این کارت حساب کنید
فروشنده : حتما
دا یون : اما
نامجون : اما بی اما
فروشنده : تقدیم به شما مبارکتون باشه
نامجون : ممنون
اعضا و دا یون از مغازه خارج میشن
دا یون : اوپا چرا این کارو کردی خودم میخواستم حساب کنم
نامجون : خواهر خودمی خودم میخوام برات خرج کنم
و نامجون یه لبخند ملیح میزنه و چال لپش معلوم میشه دا یون هم انگشتش رو به سمت چال لپ نامجون میبره میذارتش توی چال لپش
دا یون : خیلی چال لپت قشنگه
نامجون : واقعا... چون تو دوسش داری علاقه ام بهش بیشتر شد 😂
دا یون : 😂
جین : هی خدایا
نامجون : 😂😂
شوگا : من خوابم میاد 😩
جیهوپ : گشنمه 🥲
نامجون : وای اگه به جای شما بچه کوچولو هم میبردم با خودم بیرون کم تر غر میزدن
جیهوپ و شوگا و جین : 😐🫤😑🫥
دا یون : 😂😂این دعوا هاتون خیلی باحاله
نامجون و جیهوپ و شوگا و جین : 🫥🫤
دا یون: 😐
دا یون : بسه دیگه خیلی پوکر فیس بودیم
جیهوپ : اوهوم
همه اعضا دور هم جمع میشن و با هم ناهار رو میخورن
دا یون : واییی ساعت سه شد بریم خونه دیرمه
نامجون : بریم
اعضا با سرعت نور میرن و میرسن به خونه
دا یون : وای وای خوابم میاد
جیمین : خب بخواب
دا یون : بخوابم!!! باید برم حموم موهامو خشک کنم یکم ارایش کنم موهامو درست کنم لباس بپوشم ابن همه کار دارم بعد بگیرم بخوابم( تند میگه )
جیمین : اوکی تسلیم🫡
جین : اوه اوه دا یون وقتی عصبانی بسه از منم تند تر حرف میزنه
دا یون : نامجون اوپا میشه یه لیوان قهوه برای من درست کنی
نامجون : اره
دا یون میره لباساش رو عوض میکنه و بعد چند دقیقه میاد و قهوه ای که نامجون براش درست کرده رو میخوره و بعدش میره حموم و بلاخره ساعت 4 از حموم میاد بیرون
دا یون : ولی خیلی طول کشید دیرم میشه
دا یون همین طوری که داره اب موهاش رو میگیره میره توی حال برای اینکه اب بخوره
جیهوپ : دا یون انقدر استرس نداشته باش باشه
دا یون اب رو قورت میده و میگه
دا یون : سعی میکنم
دا یون دوباره میره توی اتاقش و موهاشو کم کم خشک میکنه و شروع میکنه به حالت دادن
دا یون : واییی دیوونه شدم 😖😖( بلند میگه)
نامجون در اتاق دا یون رو میزنه
نامجون : بیام تو؟
دا یون : بیا
نامجون : چی شدی نفسم
دا یون : اوپا چون موهام لَختِ حالت نمیگیره
نامجون : تو نصف موهات رو اروم اروم بکن منم اون نصفش رو میکنم
دا یون : بلدی؟
نامجون : اوهوم
دا یون : پس خوشبختانه من دو تا اتو مو دارم حالا اون یکی رو میزنم به برق
دا یون نامجون اروم اروم موهای دا یون رو مدل میدن
نامجون : بلاخره تموم شد
دا یون : نامجون ساعت چنده؟
نامجون : ساعت 4 و 40 دیقه س
دا یون : پس بی زحمت برو بیرون تا من کارامو بکنم
نامجون : باشه
نامجون از اتاق میره بیرون و دا یون با احتیاط کاراش رو میکنه که موهاش خراب نشه
دا یون : اه ببین خر بازی در ازادی اول باید کاراتو میکردی بعد لباستو میپوشیدی( اروم میگه )
دا یون با هزار تا بد بختی کاراش رو میکنه و ساعت 5 و نیم اماده میشه و از اتاق میاد بیرون
از زبون نامجون: دا یون خیلی استرس داشت سر گوشیش بودم که یهو اومد بیرون عین فرشته ها شده بود موهای بلندش که تا وسط کمرش بود با لباسش خیلی به هم میومدم عین یه تیکه ماه شده بود
نامجون : خیلی ناز شدی
دا یون : واقعا
نامجون : اوهوم
دا یون : کم کم بریم که دیر نرسیم
دا یون و نامجون اماده میشن
جین : سعی کن اونجا خودت باشی
کوک : فقط خوش بگذرون به چیز دیگه ای فکر نکن
جیمین : اگه دیدی یه اشتباه کوچولو کرد ناراحت نشو اونم استرس داره
جیهوپ : لبخند رو لبت داشته باش
شوگا : زیاد به خودت ور نرو که احساس معذب بودن نکنه
تهیونگ : استرس نداشته باش همه چیز خوب پیش میره
دا یون : دستتون درد نکنه امروز همه دست به دست هم دادین تا من بتونم بهترین خودمو اماده کنم من دیگه برم خدافظ
اعضا : خدافظ
نامجون دا یون رو میرسونه و دا یون هم میره توی کافه
دا یون : سلام سوجون ببخشید دیر شد
سوجون : نگران نباش منم تازه رسیدم
سوجون : خیلی قشنگ شدی 😇
دا یون سرش رو میندازه پایین از خجالت و سوجون سر دا یون رو میاره بالا
سوجون : دیگه خجالت نکشیم باشه
دا یون : ب... باشه 🙂
سوجون: بهت گفته بودم موی بلند خیلی بهت میاد
دا یون : دوست داری موهام بلند باشه
سوجون : اوهوم
دا یون : پس کوتاهشون نمیکنم
سوجون : مگه میخواستی کوتاه کنی؟
دا یون : نه😂😂
سوجون : 😂😂🫥
گارسون : سلام ما برای دوست هایی مثل شما یه نوشیدنی های مخصوص داریم
سوجون : پس بی زحمت همون رو بیارید
گارسون : حتما
گارسون میره و بعد چند لحظه دو تا لیوان بزرگ اسپرسو میاره
گارسون : بفرمایید
دا یون و سوجون : ممنون
دا یون و سوجون با هم شروع به خوردن میکنن که یهو یه چیزی توی لیوان پیدا میکنن و اونو بر میدارن توی لیوان گردنبند دوستی بود گردنبندی که اهنربایی بود و مکمل هم بودن
دا یون : سوجون نگا چه کیوته🥺
سوجون : اوهوم خیلی قشنگه
دا یون : سوجون دلم برات تنگ شده بود
سوجون : منم همین طور
سوجون از پشت کمرش یه گل میاره و میده به دا یون
دا یون : سوجونا🥺این خیلی خوشگله من عاشق گل رز ابی هستم 🥹
سوجون : خوشحالم خوشت اومده
دا یون : خوشم نمیومد عاشقش شدم
سوجون : 😁
سوجون : یه سوپرایز دیگه هم دارم چشماتو ببند
دا یون : باشه
دا یون چشماشو می بنده
و بعد چند ثانیه با صدای سوجون که میگه چشماتو باز کن چشماشو باز میکنه و سوجون رو میبینه که جلوش زانو زده
سوجون : کیم دا یون قبول میکنی که من توی مسیر زندگی مثل یارت باشم و پیشت باشم و همیشه مواظبت باشم روز اولی که دیدمت عاشق چشم های خرماییت شدم دختری کیوت اما از خیلی از پسر ها شجاع تر بود دختری مهربون اما وقتی پای اعضا ی خانواده و دوست های صمیمی وسط باشه جلوی چشماش رو خون میگیره اجازه میدی که پیشت باشم
دا یون که ضربان قلبش بالا رفته بود جواب میده
دا یون : ب.. بله همراهیت میکنم
دا یون سریع سوجون رو بغل میکنه و خوشحاله که به سوجون دل بسته
دا یون : سوجون خیلی دوستت دارم خیلی از اونی که فکرشو بکنی بیشتر 🫂💞
سوجون : منم همین طور ❤️
دا یون و سوجون از بغل گرم هم میان بیرون و سوجون انگشتر رو دست دا یون میکنه و با هم از کافه میرن بیرون و سوار ماشین میشن و اهنگ میذارن و پیاده روی میکنن
سوجون : واقعا صداهاشون عالیه( اهنگ بی تی اس گوش میدن )
دا یون : اره واقعا قشنگه
سوجون : اونا امیدم بودن برای رسیدن به هدفم
دا یون : اون روزی که فهمیدم نامجون داداشمه به خاطر یه مسائلی بی هوش میشم و تا به هوش میام حس میکردم یه 18 چرخ بار ها از روی بدنم رد شده بدنم خیلی ضعف داشت حالم خوب نبود هنوز کامل هوشیار نبودم که نامجون اومد توی اتاقم و بهم ماجرا رو گفت اولش خیلی گیج بودم ولی کم کم اوکی شدم بعد از اون روز وقتی پیش نامجون باشم احساس امنیت میکنم اما بعد از اینکه با تو هم اشنا شدم پیش تو ام احساس ارامش میکنم و حس میکنم میشه بهت اعتماد کنم و اعتماد هم کردم و نتیجه ش شد این خیلی خوشحالم که توی زندگیم کسایی مثل تو و اعضا و سو یون جون رو دارم
سوجون : منم تنهام و تنهایی برام سخته تو نوری بودی توی تاریکی که به سمتت اومدم
دا یون و سوجون با هم حرف میزنن و متوجه گذر زمان نمیشن و تا به رو به روشون نگاه میکنن متوجه میشن که رسیدن دم خونه دا یون
دا یون : خیلی خوب بود اولش که میخواستم بیام کافه خیلی استرس داشتم میشه بیای تو
سوجون : اگه بخوای حتما میام
دا یون : پس بدو بریم توی خونه
دا یون و سوجون راه باقی مونده رو که اندازه 20 متر بود رو دست تو دست هم میدون و به دم خونه میرسن و زنگ خونه رو میزنن و بعد چند ثانیه در باز میشه و دا یون و سوجون وارد خونه میشن
اولین نفری که میبینن نامجون دا یون سریع نامجون رو بغل میکنه و توی بغل نامجون میگه
دا یون : اوپاااا خیلی ممنون که پیشم بودی حرفات خیلی بهم کمک کرد که ارامش بگیرم واقعا ممنون
دا یون حس میکنه مایعی گرم روی شونه ش میریزه
دا یون : اوپا!! خوبی
دا یون نامجون رو از خودش جدا میکنه و میبینه نامجون رنگش از گج دیوار هم سفید تر شده و از دهنش داره خون میاد و بدنش از یخ هم یخ تره
دا یون از حول جیغی میزنه و جیغ دا یون باعث میشه اعضا سریع بیان دور نامجون
عاشقتونم راستی به نظرتون دا یون و سوجون با هم خوشبخت میشن؟ میخوام داستانو باحال کنم
راستی لایک و کامنت یادتون نره
16 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
پارت بعری تا نکشتمتتتتتت🙂
اروم باش خواهرم / برادرم باید بنویسم 😁😂
بنویسم بنویسم چیه بایددددد زود بنویسی خوووو😐 💔
عالی بود
ممنون نفسم ❤♡