تک پارتی جدید
جدیدا پسری اومده بود تو محلمون.......قیافه عجیبی داشت......لب های سرخ.....موهای مشکی.......چشمای قهوه ای.....پوستی سفید.......ظاهر عجیبی داشت....همیشه هم ماسک میزد.......معلوم نبود خونه اش کجاست........اصلا اهل کجاست.......اما دخترای محله اکثرا دور برش بودن......اما اون اهمیت نمیداد....گاهی وقتا که میرفتم خرید اون از کنارم رد میشد.....و بر میگشت و نگاهای عجیب میکرد.......ازش میترسیدم..... بعضی ها میگفتن شبیه خون اشام هاست..... اخه کدوم خون اشامی اینشکلیه؟.....اونا سرعت دارن...قدرت.....و خیلی چیزای دیگه........از خرید برگشتم.... تقریباً شب بود...ساعتای نه و نیم........حس عجیبی داشتم....انگار همش قرار بود یه اتفاقی بی افته.......در خونه رو قفل کردم.......پرده اتاقو کشیدم.......خودمو ولو کردم رو تخت و گوشیمو برداشتم....من تنها زندگی میکردم و کار اینترنتی انجام میدادم......در امد خوبی داشتم..........توی گوشی بودم.....یه چیزی مثل نفس های داغ به گردنم خورد.......برگشتم.....کسی نبود.......دوباره خوابیدم.....اما سایه ای رد شد.....ترسیدم......گوشیمو برداشتم و رفتم پایین تا غذامو درست کنم.....شاید از گشنگی باشه.......یه رامیون خوشمزه درست کردم...خوردم و دوباره برگشتم تو اتاق......رو تختیم بهم ریخته بود......من کی اینو بهم زدم.......وایی دارم دیونه میشم.......سرمو گزاشتم رو بالش و خوابم برد.........بیدار شدم.....تختمو مرتب کردم و رفتم و صبحونه خوردم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
یاد خون شیرین افتادم😓
عالی بود 🍇
عالی بود
ولی من صبر ندارم
عالی
عالیییی بوددد
خوب بید اگه پارت بعدیو نزاری بد میشه ها
تک پارتی بود😅
یه کوچولو بود که