
فاینتینگ ارمی😍💜
تو راهرو رو ها برا خودم میچرخیدم جلسه 1 ساعت دیگه شروع میشدرفتم تو یکی از اتاق ها که به نظرم کسی توش نبود واای چقد اینجا خوشگله 😮😮😍پیانو هم داره .همینطوری که غرق پیانو زدنم شده بودم یهو یه نفر اومد تو گفت : سلاااااامممم یونگیی. این ... این همون پسرس که دیروز دیدمش😮 جونگ کوک : می خاستم برم رئیس رو ببینم که دیدم از تو اتاق تمرین یونگی صدا پیانو میاد درو یهو باز کردم گفتم سلااااممم یونگیی ..... ولی اون دختره که دیروز دستمو بست رو دیدم همین طوری مات مبهوت داره منو نگاه میکنه {رئیس کمپانی به صورت یهویی درو بازمیکنه}:سلام....اااچه تصادفی .....معرفی می کنم جانگ کوک یکی از بهترین وکالیست های ما... و عضو گروه بی تی اس 😀😀
بعد از اینکه از کمپانی برگشتم با رئیسم صحبت کردم حسابی اعصابم خورد شد اگه نتونم این سهام رو بخرم کل ماموریت به فنا میرهههههههه هنوز اون لحن خشکش تو ذهنم تکرار میشه:امشب به یک مهمونی میری کسایی اونجان مهم ترین ادم هایی هستن که تو کل زندگی میبینی بهت یه فلش میدن حتی اگه نتونستی خودت رو نجات بدی باید او ن فلش به دسته مابرسه/// .انگار زنده بودن من براشون مهم نیست ؟ همیشه نباید یه مامور خوب باشی بعضی وقتا یکم شیطنت لازمه😉😈 مهمونی فوق العاده است واقعا ادمای مهمی اینجان10 دقیقه پیش یه نفر فلش رو بهم داد اما ....نمی خام فلش رو به رئیس بدم باید بفهمن من برای این ماموریت مهمم . پله هارو تند تند پایین رفتم دم در یه نفر جلوم رو گرفت و گفت : سلام خانم راسل من ازطرف اقای یانگ امدم .... لطفا سوار ماشین بشید من: نه😎 اون:بله ؟ ام متوجه نمی شم لطفا سوار ماشین بشید . دستمو گرفت تا سوار ماشین بشم حالا وقتشه 1....2...3. بدووو
نفس نفس میزدم با این لباسا دوییدن خیلی سخته ......بادیگارد ها: خانم راسل همین الان بایستید .....خانم راسل... صبر کنید.. /داشتم پشت سرمو نگاه می کردم که یهو یه نفر دستمو گرفت و کشوند پشت یه دیوار حتما یکی از محافظ هاس چشامو محکم بسته بودم که گفت: شاید اگر چشماتو باز کنی بتونی راحت تر فرار کنی😀😄چشامو باز کردم این همون ...جانگ کوک.. نیست؟نمی دونستم چی بگم خودش هم بهم نشون داد که ساکت باشم هیسس وای یه نفرشون داره میاد اینجا چشامو محکم بستم ناخداگاه دست جونگ کوک محکم گرفته بودم بعد چند دقیقه گفت: رفتن هوفففف
چشمامو باز کردم دیدم داره میخنده بعدش گفت:فکنم......فکنم بتونم جای انگشتاتو رو دستم ببینم 😀😆😆😂 {اخه دستشو خیلی محکم گرفته بودم}.خندم گرفته بود اما خودمو جمع کردم بهم گفت:تو ..واقعا داشتی از دسته محافظ های خودت فرار می کردی؟؟و بعد زد زیر خنده . تو دلم گفتم اگه فرار نمی کردم که الان هم فلشو هم جونمو با هم می گرفتن.😒😆گفت : اونا برای محافظت از تو اینجان .من: فقط می خاستم یکم....تنها باشم ....باید یکم..یکم فکر میکردم راستی شما اینجا چی کار می کردین ؟؟؟گفت: داشتیم یه موزیک ویدیو ضبط می کردیم
به هر حال اگه کاری هست بهم بگو به خاطر اون روز ......ام... خب .....می خوام جبران کنم الان هیچ ماشینی نمیتونی پیدا کنی احتمالا با این لباس هام نمیتونی پیاده بری😄😉.یه ادرس بهش دادم و اون من رو رسوند تو ماشین هم اهنگای گروه خودشون رو گزاشت و همش میخندید. ازش تشکر کردم اینجا یه دفتر تحقیقاتی در مورد ستاره هاست تا صب همینجا میمونم خیلی زود بعدش میرم خونه بالاخره یه کاریش می کنم ...ااااااام خب امروز خیلی خوش گذشت😄😜😉برگشتم خونه اما ... بعد از یه ساعت فهمیدم فلشو تو اون دفتر جا گزاشتم😶😶😠سریع برگشتم نگهبان ساختمان بهم گفت یه نفر همون لحظه که من رفتم اومده اینجا !!! به نگهبان گفتم که چرا گزاشته کسی بیاد
تند تند از پله ها بالا رفتم و در اتاقو باز کردم حتما یکی از محافظا اومده فلشو برداشته شایدم هنوز اونجاست..... ولی هیچ کس نبود فلش هم سرجای قبلیش بود از پنجره بیرون رو نگاه کردم یه شاخه گل رز لب پنجره بود😮😮گل رو برداشتم یه یاداشت بهش اویزون بود داشتم یاد داشتو باز می کردم که نگهبان با یه نفر اومد تو اتاق و دستاشو از پشت گرفته بود گفت: خانم این همونیه که صبح امد اینجا!!نگاهش کردم اقای جانگ کوک بود اینجا چی کار می کرد گفتم: اخراجی اگه تا یک دقیقه دیگه اینجا باشی اخراجیییی.بهش {جانگ کوک} گفتم:چرا اینجایی ؟؟؟؟گفت : من گوشیمو جا گزاشتم . گل رو نشونش دادم گفتم : اینو تو گزاشتی ؟ جواب بده . بهم گفت: همین دیشب نجاتت دادم {پوزخند زد}اینجوری تشکر می کنی ؟ من: تو همین الان باعث شدی یه نفر اخراج بشه پس..لطفا ....برو بیرون
با عصبانیت گفت : اولا هنوز یک دقیقه اون تموم نشده بود که رفت پس اخراج نمیشه. من: اخراج میشه چون کاره اشتباهی کرده و تنها باعثش هم تویی. بهم گفت:من امشب اجرا دارم و اصلا وقت جر بحث ندارم ...فقط اومدم گوشیم رو بردارم ...اون گل هم ماله من نیست. من: واقعا ؟؟؟ پس چطوری گوشیت رو اینجا جا گزاشتی پس اینجا چی کار می کردی ؟؟؟ رفت طرف در منم پشتمو بهش کردم که یهو گفت: میشه درو باز کنید ... من واقعا عجله دارم من: یعنی چی که درو باز کنم مگه .... مگه ..قفله ؟ گفتش : قفله اشکال نداره فقط باید رمز رو بزنید میشه عجله کنید؟؟من: ولی من ...رمز رو ... بل... بل... بلد نیستم😶😶گفت: چیییی یعنی چی شوخی می کنی نه؟😶😶😆😶اخه ... اخه چرااااااا وای نه نه نه نه نه نه
خب پایان پارت 3 امید وارم دوسش داشته باشید اگه جاییش رو دوست نداشتید و یا بد بود و نیاز به تعقیر داره بگید😍😍😀💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ممنون ولی بازدید ها کم میشه انرژی منم کم میشه .........
سلام خیلی خوبه 😆😆چه جالب اسمامون شبیه به همه 😃😍
خیلی خوب بود 😘😘😘😘😘😘