
اینم از پارت اخر امیدوارم خوشتون اومده باشه ....بازم فیک بنویسم به نظر تون؟
با صدای شلیک گ*ل*و*له سریع به سمت جیمین دویدم و بغلش کردم،خودمو سپرش کردم تا بهش اسیبی نرسه و....میتونستم گلوله رو توی بدنم حسش کنم وای چقدر درد داشت .دلم میخواست میتونستم یون جو رو بزنم ولی بدنم دیگه جون نداشت پاهام سست شده بود سرم درد میکرد..فقط میتونستم حرف دلمو به جیمین بزنم....ا.ت: دو..ست دارمم.........جیمین:ا.ت ...نه....اشکام جاری شدن سریع ا.ت رو ب*غل کردم ،صندلی عقب ماشین خوابوندمش و سریع به سمت نزدیک ترین بیمارستان با سرعت زیاد حرکت کردم...وارد بیمارستان شدم ا.ت رو بردم داخل و پرستارا سریع به اتاق عمل بدنش.....نه چرا چرا ا.ت ..نباید این کاررو میکردی 😭من چرا نفهمیدم تو منو دوست داری 🥺همه ی این نگرانیات فقط به خاطر خودم بود و حالا ام که.....چرا 😭😭😭😭.............................یون جو:هه یک نفر کمتر شد حالا فقط باید جیمین و جیهوپ رو بکشم اما این صدای چیه پلیسا اینجا چیکار میکنن نه ولم کنین من کاری نکردم(نویسنده:بابای یون جو امیدوارم زنده نمانی🤗ناظر مهربونممم میدونم رد نمیکنی ازت ممنونم)جیهوپ:اخیش به موقع پلیسا رسیدن......پلیسه:شما باید همراه ما بیاین تا قضیه رو برامون تعریف کنید و به شاهد های دیگه هم باید بگید بیان پیش ما........جیهوپ:آمم حتما ..................ساعت بعد...................اقای دکتر:شما همراه بیمار اورژانسیمون هستین........جیمین:بله ........دکتر:باید بگم بیمارتون سالم و سلامتن.خطر بخیر گذشته............جیمین:وا..واقعا........دکتر:بله تیری که باهاشون برخورد کرده خیلی نزدیک قلبشون بوده ولی باهاش برخوردی نداشته بیمارتون خیلی بدن قویی داشته که تونسته سالم بمون..........جیمین:ممنونم الان حالش خوبه؟..............دکتر:بله فقط باید یه چند روزی اینجا بمونن بعد از روز میتونید کاراهای ترخیصشون رو انجام بدید..........جیمین:ممنون..........چند مین بعد.............پرستار:بیمارتون بهوش اومدن میتونید برید پیششون..........جیمین:ممنون...که دیدم جیهوپ اومد.دختره چیشد........خیالت راحت دسته پلیسه ولی باید برید پیش پلیس و همه ماجرا رو براشون تعریف کنین........جیمین:باشه فعلا بیا بریم پیش ا.ت.............ا.ت:آه......جیمین:خوبی ا.ت؟🥺...........ا.ت:من خوبم تو که اسیبی ندیدی؟............جیمین:چرا به فکر خودت نیستی دختر چرا اومدی جلوم تا به تو گ*ل*و*ل*ه برخورد کنه.(با بغض)😢...................ا.ت:(ایشونم با بغض)چونکه برام مهمی من جز تو و پسرا کس دیگه ای رو ندارم....چو...چون دوست دارم.(برای اولین بار بود که میتونستم اینقدر سریع و راحت احساساتمو بیان کنم)..............جیمین:چرا زود تر بهم نگفتی ؟
چون:میدونستم یکی دیگه رو دوست داری چون دلم نمی خواست مجبورت کنم دوست داشته باشی .چون (بغضش میشکنه و میزنه زیر گریه) فکر کردم اگه بگم ترکم میکنی حس ..دلم میخواست خوشبخت شی واسه همین فکر کردم شاید کسی که انتخابش میکنی برات بهتره و بااون خوشبخت تری😭😭😭😭..............جیمین:ا.ت.......ا.ت:بله...........جیمین:منم دوست دارم.... و بعد همو ب*غ*ل میکنند...............جیهوپ:بابا بسه دیگه نمیگید من سینگلم این جور کارا جلوم میکنید😐............جیمین:اشکای ا.ت رو پاک کردم سرمو نزدیک گوشش کردم جیمین:دیگه گریه نکن اونجوری بیشتر قلب من میشکنه حالا بیا خوشحال باشیم که همو داریم اگه یکم دیگه به این جور کارا ادامه بدیم حتما جیهوپ یه بلایی سرمون میاره😂........ا.ت:باشه......................(نویسنده:فرداش پلیس اومد بیمارستان تا با شواهد صحبت کنه جیمین و ا.ت کل ماجرا رو براشون توضیح دادن بعد از اون هم یون جو به تقاص کارش رسید هم سونگ لونگ دونگ از کمپانی اخراج شد و بقیه عمرشو توی زندان سپری کرد.......از اون ور داستان پسرا وقتی از کل قضیه باخبر شدن به شدت شوکه شدن ..ا.ت هم از بیمارستان مرخص شد جیمین میخواست با ا.ت ازدو*اج کنه پس تصمیم گرفت سوپرایزش کنه.....)جیمین : میای باهم بریم به بزرگترین پارک سئول بیب*ی............ا.ت:چرا که نه🤗................ چند مین بعد موقعی که رسیدن به پارک سئول رفت روی پل واستادن و یکم این ور و اونور رو نگاه که یکدفعی
................))))))))))))))))))) عاشقتونممم مرسی که فیکمو خودینننننن💙💜💚❤💓💛
جیمین زانو زد و از کتش جعبه ای رو در اورد و در شو باز کرد.............جیمین:ا.ت ازت میخوام بشی امید زندگیم ...کسی باشی که صبح تا شب پیشم باشی .... بشی خورشید روزام ..بشم ماه شبات و..........(بچه ها من زیادبا این چیزا اشنا نیستم یه چیزی نوشتم)...با من ازدواج میکنی................ا.ت: بلههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه😍💖🥰🥺💜💜💜💜 و بعدشم خودتون که میدونید بغل و👄👄👄...........(ناظر مهربونم لطفا رد نکن یه چیز آدیه دیگه بعدش منکه نگفتم چه کار میکنن.🤗🤗🤗🤗)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تولدت مبارک:)
امیدوارم به همه آرزو های قشنگت برسی:)
مرسییییییی قشنگم🥺💕💜
تولدت مبارک :)
با آرزوی بهترین ها 🍥💖
مرسیییییییی 💕💜🥺
تولدت موبارکک(:
هی;تولدتمبارک))باآرزویبهترینها.
مغسییییییییییی 💜💕🥺
سلامم ^^❤
تولدت مبارک باشهه ^^❤
امیدوارم به همه ی ارزو های قشنگت برسیی ^^❤
مرسییییییی گشنگممم🥺💕💕
فالویی بفالوم
عالی خوشگلم♥️
مرسی عزیزمم
عالی بود عزیزم (:✨🥲
مرسی میسو جووونم
داستانت عالی بود:)
داستان قشنگ می نویسی، یکی دیگه بنویس......
اگه بتونم حتماااا مینویسم....مرسی عزیزم😇😊