مرسی که حمایت میکنی❤❤❤🥺
(از زبان ا/ت)
با سوزش شدیدی توی دستم آروم چشمامو باز کردم، توی یه اتاق سفید با پرده ها و صندلی های آبی رنگ بودم.
چند بار چشمامو محکم روی هم فشار دادم تا بتونم واضح تر ببینم.
متوجه پرستاری شدم که داشت چیزی رو یادداشت میکرد و بعد از چند ثانیه، از اتاق خارج شد.
کمی خواستم توی جام جا به جا بشم، ولی نتونستم، درد بدی توی کل بدنم پیچید که باعث شد ناله ای کنم و لب پایینمو گاز بگیرم.
دوباره تلاشم رو کردم و با هر زوری بود، یخورد جا به جا شدم.
آروم سرم رو بالا بردم و به سقف خیره شدم.
توی حال و هوای خودم بودم که در به شدت باز شد و چند نفر وارد اتاق شدن.
یه لحظه خیلی ترسیدم، ولی وقتی دقت کردم، متوجه شدم اونا جونگ کوک و پسرا هستن.
لبخند بیجونی زدم و با صدای گرفته ای گفتم:
_بچه ها...
قبل از اینکه حرفم رو تموم کنم، خودم رو توی آغ*ش محکم و گرم جونگ کوک حس کردم.
آروم دستای لرزونش رو روی موهام میکشید و هر لحظه بیشتر منو به خودش فشار میداد.
لبخندم پر رنگ تر شد و بعد، دستامو آروم بالا آوردم و روی پشت جونگ کوک گذاشتم.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
47 لایک
عالییییی
💜🧡🧡
پارت بعد پیلیز
👌🧡❤
عالیییییییی
🧡🧡🧡🥺
جر واجر شدم از بش اومدم تو پروفایلت
پارت بعد پلیز
😂
حتما🧡
بعد قرن ها🖤😔🙌
بله😂❤
عالی بوپ
مرسی❤
عالی پارت بعد
چشم🧡
چه عجببببب
موهامون سفید شد😂
😂🧡❤
بعدددد مدتتتتت هااااااا پارت جدیدددد🥲❤
فوق العاده زیبا بود🥺💛✨
انقدر ذوقیدم وقتی دیدم پارت جدید اومده😂🥲🤍
آخی گودو🥺🧡
قربونت برم🥺🧡
قربونت🥺♥