انرژی بی پایان پارت11

بالارو بخون

راوی:از زمانی که مری و ادرین اولین رو رفتن یک هفته میگذره و الان مری دوباره باید اماده بشه و بره........ مری:وای خدا چی بپوشم اخه هیچی ندارم....... مایک:😑وای مری یعنی چی هیچی نداری توکه همین دیروز با کامی و ادی رفتی لباس جدید گرفتی بعد میگی هیچی نداری 😑مری:داداش من یه دختر هستم معلومه الان هیچ لباسی ندارم😑مایک:بزار من برات انتخاب کنم...... مری:😑باشه........ راوی:مایک برای مری لباس انتخاب کرد (همین لباس) مری:وای داداش خیلی انتخابت خوبه😍مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی....... مایک:😵باشه باشه خواهش میکنم ابجی جونی ولی سری باش باید بری اخه....... راوی:مری لباس پوشیدن و رفت شرکت وقتی رسید دید که ادرین هم وایساد اونجا خیلی سرد و بی روح به ادرین سلام داد........ πمری:رسیدم شرکت دیدم ادرین وایساده خیلی سرد و بی روح سلام دادم داشتم میرفتم سمت اتاق بابام که دیدم وای خدا😍شو انجاویساده خیلی خوشحال شدم که بلخره دیدمش خیلی سری دویدم و پریدم روی کولش (بچا شو یه ادتی داره چون این و مری از بچگی با هم بودن ادت کرده وقتی مری میپره روی کولش مری رو میگیره(خودتون میدونین دیگه وقتی دوستا میپرن روی کول هم چجوری میگیرن همو) و راستی شو دوست بچگی مریه و دوست مایک) πشو:دیدم یکی پرید روی کولم منم مثل همیشه که مری میپره روی کولم گرفتمش تا نیفته وقتی دقت کردم دیدم خودشه😍شو:وای مری دلم خیلی ب ات تنگ شده........ مری:منم رفیق قدیمی....... راوی:منو ب. غ. ل میکنن بعد مری از بغلش میاد بیرون میگه:اره دیگه رفتی اونجا رفیقای بهتری پیدا کردی😒خیلی بدی خیلی😞راوی:تام همه چیز رو از پشت پنجره میبینه با خودش میگه:شو خیلی خوبه میتونه مری رو رازی کنه تا دیگه انقدر سبک بازی در نیاره

شو:مری خودت که میدونی هیچ کس جای تورو برام نمیگیره😄مری:خودم یا خونم ها😝شو:😁😁خودت ولی هیچ خونی خوشمزه تر از خون تو نمیشه...... تام:مرینت ادرین بیاین کارتون دارم........ مری:😩وای خدا حوصله اون کله پوک رو ندارم دیگه😩شو من باید برم بای بای ابنباتی 😜شو:بای بای مربا😜مری:وای😍خیلی وقته که مربا کسی صدام نکرده بود🙂راوی:مری یه بوس برای شو میفرسته و میره.......... πشو:وقتی مر یبارم یه بوس فرستاد حس کردم که قلبم داره از جا کنده میشه ولی به بذی داره اینکه مرینت منو به عنوان یه دوست میبینه پس میخوام این دوستیمون خراب شه🙂(این شو) الکس:مری بیا باید برین لباس های جدید رو پرو کنین سری باش وقت نداریم........... زویی:وای داداش جون سلام عشقم(ناظم جون ترو خدا منتشر کن اخه داره به داداشش میگه) ادرین:سلام ابجی جونی من چطوره 😄زویی:خوبم ولی این مکس مگه برای من زندگی میزاره الان هم امده تا تورو ببینه ☺مکس:دایی دایی دلم برات تنگ شده

ادرین:منم همین جور جوجه😛(مکس)مکس:دایی من که دیگه بچه نیستم بهم میگی جوجه.......... تام:بچها زود باشین زود........... مری:چشم بابا......... راوی:رفتن و لباس هاشون رو نوشیدن

لباساشون) مری:وای خیلی خوشکل شدم😍ادرین:الکس سقف نمیریزه؟؟؟؟ 😂😂الکس:😂😂😂مری:هر هر خندیدیم😐بریم سری عکس بگیریم حوصله این کله پوک رو ندارم.......... ادرین:کله پوک با کی بودی😠مری:وای وای مامانم اینا ترسیدم باتو😑تام:تمومش کنین........... مری:اون شروع کرد😭راوی:مرینت دیدم که شو داره میاد برای همین گفت:هق هق اون شروع کرد به من چه 😭😭😭شووووو بیا دعواش کن............ شو:😡کی جرعت کرد با تو بحث کنه ها😡ادرین:😑شما کی باشید؟؟؟؟؟ شو:دوستش......... ادرین:😠اما پس مرینت خانم دوست پسر داره درسته؟؟؟ شو:😂😂اره چی یعنی نه نمیدونم ولی من دوست پسرش نیستم Ok😐مری:حوصله ندارم من رفتم بای

راوی:مری موقع رفتن یه بو.س برای شو فرستاد و رفت میره با کامی بیرون و تا شب ساعت های 10، 11بیرون هستین وقتی میره خونه به همه سلام میده میره توی اتاقش و لباس هاشو عوض میکنه وقتی میاد از حموم بیرون میبینه یه گربه ی اعصبانی اونجا وایساده بهش میگه:😊سلام عش.قم...... کت:مرینت چنتا چنتا؟؟؟؟؟😠مری:چی چنتا چنتا ها؟؟؟؟؟ کت:هم با من هستی من با شو که نمیدونم کیه هم با ادرین چنتا چنتا؟؟؟؟😠مری:😐چی میگی حالت خوبه؟؟ کت:از توهم حالم بهتره😂اره تو باید با اونایی باشی که دوستون داری نه با من که جونمو برات میدم اره درسته هیچ وقت عاش.قت میشده هیچ وقت هیچ وقت 😔خدافظ خانم دوپن چنگ....... مری:که چرا برای خودت می دوزی میبافی به منم بگو.. ...... کت:😂ولش کن خدافظ برای همیشه........... راوی:کت از پنجره میپره میره مرینت میدویه سمت پنجره داد میزنه کت😭مایک:چیشده ابجی ها؟؟؟؟؟ مری:ادرس اگرست رو میخوام همین الان😠مایک:باشه باشه(بچا ادرین با مامان بابای زندگی میکنه و خونشون هم همون جایه) πمری:وقتی مایک رفت منم از خونه زدم بیرون و رفتم سمت خونه ی اگرست خیلی اعصبانی بودم تیکی:مرینت اروم باش ممکنه اکومایی بشی باید ارون باشی اروم