
عشق بی پایان P12🌳🌳
سلام کیوتی هام ببخشید دیر شد شاید باورتون نسه ولی این پنجمین باره دارم میزارمش ناظر لطفا منتشر کن چیز بدی نداره

ا/ت : نمیدونم چی شد با همین خیالات خوابم برد وقتی بیدار شدم رزی هم خواب بود ساعتو نگاه کردم ساعت ۱۱:۰۰ ظهر بود ای خدا من: رزی بیدار شو دیگه دختر رزی: نمیام خوابم میاد من: میخوایم بریم خرید و دور بزنیم وقتی اینو گفتم از جاش پرید فوری رفت لباس بپوشه منم رفتم اماده شم لباسمو پوشیدمو ارایش ملایمی کردم (لباس بالا به انتخاب خودتون ) رزی هم اماده شده بود در هتل رو باز کردیم و بیرون رفتیم تا خواستیم بریم در جفتیمون باز شد (تهیونگ و جیمین) تهیونگ اومد بیرون با موهای اشفته قشنگ معلوم بود از خواب بیدار شده
جیمینم پشت سرش با شلوار بیرون بود و بالاتنش ل.خ.ت بود برای من مهم نبود خب چون برادرمه ولی رزی سرخ شده بود تهیونگ: کجا میرید؟ رزی: مم میخوایم بریم بیرون شاید شهربازی شاید مرکز خرید تهیونگ: شما میتونید برید ولی خانم ا/ت من با شما میام جیمین: نه خیر خانم رزی هم تنها نمیرن وایسید تا بیایم منو و رزی:هعی باشه رفتن داخل از زبان تهیونگ جیمین: چی بپوشیم ؟ من : بیا اینارو بپوش باید جذاب بنظر بیای جیمین: مگه الان جذاب نیستم ؟ تهیونگ : ایم سو ساری بات نو جیمین: خوبه اینگلیسیتم خوب شده صبر کن ببینم و داد بلندی زد....

ا/ت: تهیونگ و جیمین زنده تشریف دارید تهیونگ اره چی شد جیمین دیدم جیمین عین🍅 شده جیمین: چرا لباس تنم نیست اینطوری رفتم دم در ؟ تهیونگ : امممم اره خب جیمین : وایی خداااا تهیونگ: دیگر کاریست که شده برو اماده شو بزار منم اماده شم جیمین: چشم قربان، صبر کن ببینم چرا باید گوش کنم من ازت بزرگ ترم اصن نمیخوام تهیونگ: باشه پس من اماده میشم و میرم رفتم توی اتاقو درو بستم جیمین: یاااا باشه لباسمو بده تهیونگ: این دفعه میبخشمت بیا جیمین: اگه دستم بهت برسه ته: رفتم توی اتاق و لباسمو پوشیدم اومدم بیرون دیدم ساعت ۱۱:۱۵ شده بیچاره ها هنوز دم درننننننن فکر کنم فسیل شدن هعی روزگار....(استایل ته این اسلایده مال جیمینو خودتون تصور کنید)
جیمین بدو دیگه جیمین: امادم بریم وقتی درو باز کردیم دخترا کلافه اونجا بودن ما: ببخشید دیر شد و من دست ا/ت رو گفتم جیمینم دست.رزی از در پشتی رفتیم و سوار ماشین شدیم من و ا/ت جلو بودیم رزی و جیمین عقب از زبان ا/ت : چقدر خوشگل شده بودن تهیونگ عطر تلخی و سردی زده بود که بوش توی ماشین پیچیده بود و جیمین عطرش گرم بود ترکیب این دوتا با هم توی ماشین بوی عجیبی داشت و خیلی خوب بود تهیونگ با ارامش رانندگی میکرد خیلی حس خوبی داشتم چون هم برادرم پیشم بود هم کسی که دوسش دارم ...... _________________________________________ پایان پارت۱۲
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (2)