
عشق بی پایان p9
سوجون : خب ا/ت موزیک ویدیو ضبط شده و اپلود شده خبر خوبو بدم یا بد؟ ا/ت: اول خوب رو بگو سوجون: رکورد بازدید و زدید و طرفدارا خیلی خوششون اومده ا/ت: واقعااااا سوجون : اره حالا خبر بد گروه شما و بی تی اس باید به شو برید فرانسه و اونا رقیب سخت شمان تهیونگ : من نمیدونستم ا/ت: خب کی باید بریم؟ سوجون : فردا صبح ا/ت: انقدر زود سوجون : اره با هواپیمای شخصی میرید ا/ت:جدی؟ سوجون: اره حالا سوالاتو بهت میگم البته برات میفرستمش تمرین کن اشتباه نکنی ا/ت: باشه وقتی شیکاشونو تموم کردن از هم خداحافظی کردن و رفتن تهیونگ : من برم پیش اعضا ببینم باید چکار کنیم ولی دوست ندارم باهم رقابت کنیم ا/ت: منم همینطور ولی بیا همدیگرو خراب نکنیم هرکی برد لایقشه تهیونگ: من هیچ وقت خرابت نمیکنم چاگیا ا/ت: میدونم خب حالا ادرس خوابگاهتو بده برسونمت تهیونگ : باشه گوشیشو نشون داد و ا/ت رفت تهیونگو رسوند تهیونگ: فردا میبینمت ا/ت: خدافظ از زبان تهیونگ : رفتم داخل اعضا داشتن حرف میزدن کوک: هیونگ کجا بودی بیا فردا باید بریم فرانسه تهیونگ : می دونم ببخشید نامجون : امروز عکس برداری داریم و موضوعو توضیح داد نامجون : سوالات بیشتر برای اشکار کردن بعضی چیزاعه و بایدمواظب باشید اعضا ؛ باشه شوگا : ولی گروه بلک پینک خیلی داره پیشرفت میکنه و نباید بزاریم تهیونگ: خب اوناهم دارن تلاش میکنن شوگا : من ی نقشه ای دارم تهیونگ : خب؟ شوگا : فرد. معلوم میشه نامجون : هیونگ کار اشتباهی نکن که باعث بشی بدتر سقوط کنیم...
شوگا : حواسم هست از زبان تهیونگ: رفتیم عکس بگیریم برای اهنگمون وقتی عکسارو دیدم خیلی راضی بودم بقیه هم همینطور ولی نگران بودم شوگا میخواد چکار کنه چون الان انسان بودم نمی تونستم وارد ذهنش شم رفتیم برای تمرین و دنس هارو انجام دادیم ساعت ۷:۰۰ غروب شده بود داشتم از خستگی می م.ر.د.م ولی باید لایوم میگرفتیم جین : هیونگ برو کوک رو بیدار کن تهیونگ : چقدر میخوابه جین: بچس دیگه تهیونگ: صحیح رفتم دیدم صندلی هارو ردیف کرده رفتم بالای سرش نوک انگشتم رو اوردم نزدیک دماغش تکون خورد گفت : یااا هیونگ بزار بخوابم تهیونگ : میخوایم لایو بگیریم بیدارشو دیگه کوکی : نمیتونم بدون من بگیرید تهیونگ : باشه بعدم دیتم رو گذاشتم زیر کمرش و پاهاش و بلندش کردم (برا.ید ا.س.ت.ا.ی.ل) داشت سرم غر میزد بزارمش کنار 🌸قلب هایتان را با ویکوک اکلیلی کنید 🌸 بقیه داشتن میخندیدن انداختمش سر مبل انقدر تکون خورده بود گفت : خواب از سرم پرید از زبان کوک : کمرم درد گرفت خوابم از سرم پرید هممون نشستیم روی مبل من دیگه نمیتونستم بخوابم خیلی سرمون شلوغ بود ولی نباید کم بیارم توی لایو هممون با هم سلام کردیم و خودمونو معرفی کردیم من : سلام گایز خوش اومدید به لایو من جئون جونگ کوکم یا همون کوک و بقیه هم خودشونو معرفی کردن من: خب ما فردا میریم فرانسه برای برنامه ..... و سوالاتی رو جواب میدیم خب بریم نظراتتونو بخونیم : یکی از نظرات : کوک با من ا.ز.د.و.ا.ج کن من : خب نمیشه که همینطوری باید اول خانواده هامون همو ببینن و .... بقیه هم داشتن ریز ریز میخندیدن تهیونگ: خب نظر بعدی اممم دوست دارم تهیونگا اوپا من : اممم ممنونم منم همینطور نظرات یک دفعه ترکید من چی منم دوست داری و.....

تهیونگ : ارمی ها من همتونو خیلی دوست دارم و ازتون بخاطر حمایت ها ممنونم و .... همینطور لایو گذشت از زبان ا/ت : مدیر برنامه : امروز شما لایو دارید باید مواظب باشید اشتباهی نکنید ولی قبلش بیایم لایو گروه های دیگه رو ببینیم مثلا بی تی اس لایو رو پلی کردیم دیدم یکی به تهیونگ گفت دوست دارم خیلی بدم اومد ولی خب طرفدارشه و ادامه لایو وقتی تموم شد لایو ما هم شروع شد همه با هم سلام کردیم و وقت معرفی رسید من : انیو من ا/تم و بقیه هم خودشونو معرفی کردن داخل نظرات هیت زیاد بود و بلینک ها هم داشتن با اونا دعوا میکردن ولی طرفدار هامون هم خیلی نظرات قشنگی میدادن من: بلینک های قشنگم خودتونو اذیت نکنید ممنونم که ما رو حمایت میکنید و .... وقتی لایو تموم شد رفتیم بخوابیم برای فردا •_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_ پرش زمانی فردا رفتم اماده شدیم و رژ ملایمی زدم و برای خوشگل شدن لنز ابی و بنفشم گذاشتم (عکس بالا) ازاتاق اومدم بیرون جیسو : وای ا/ت چقدر خوشگل شدی وبقیه هم همینطور خودمم خوشم اومده بود رفتیم که سوار هواپیما بشیم وقتی داخل شدم چقدر مدرن بود فوری دوربینم رو ادامه کردم و تقریبا ۱۰۰ تا عکس از خودم گرفتم بقیشم خوابم برد از زبان تهیونگ: (میکاپ تهیونگ اسلاید بعد) وقتی داخل هواپیما شدم نشستم روی صندلی چقدر راحت بود تقریبا۱۰۰۰ تا عکس گرفتم خدایا حافظم ترکید ————————————————— پرش زمانی وقتی هواپیما فرود اومد و ما خارج شدیم رفتیم توی هتل طرفدارا داشتن جیغ میزدن و دور مارو گرفته بودن از اون طرفم گروه بی تی اس بود اونا هم همینطوری بودن ....

(عکس تهیونگ) ا/ت : رفتیم توی اتاقامون من با رزی هم اتاقی بودم به تهیونگ پیام دادم:+رفتی توی اتاق ؟ سریع جواب داد _ اره بالاخره +دارم از خستگی غش میکنم خدابگم جیمینو چکار کنه -اتفاقا من با جیمین هم اتاقیم +عع جدی ؟ گوشی رو میدی بهش ؟_اره جیمین : سلام ا/ت چه خبر + سلام جیمینا خوبم ولی نگرانم جیمین: نگران نباش فقط باید حواست جمع باشه همین +باشه ممنون خداحافظی کردم و تا سرمو روی بالشت گذاشتم رزی : ا/ت بیا بریم پایین رستوران خیلی خوبی داره من: خوابم میاد رزی: یا میای یا اون وقت من: باشه باشه رفتیم پایین نشستیم روی میز دیدم تهیونگ و جیمین هم پایین نشسن دارن غذا میخورد (رستورانه برای امنیت سلبریتی ها خصوصیه) تهیونگ: سلام ا/ت بیا اینجا بشین جیمین: رزی بیا اینجا بشین رفتیم نشستیم اونجا سفارشمو دادم جیمین : رزی چند وقته میخوام ی چیزی بهت بگم رزی: .... منو تهیونگ هاج و واج مونده بودیم هردومون میدونستیم جیمین به رزی علاقه داره جیمین دستاشو حلقه کرد و گفت : من.. دوست دارم رزی : ... جیمین : میشه دوست د.خ.ت.رم شی ؟؟ رزی: باید فکر کنم بدون اینکه. غذاشو بخوره رفت جیمین بغض کرده بود من: جیمین بهش فرصت بده فکر کنه نا امید نشو تهیونگ : هیونگ راست میگه بهش فرصت بده البته اگ.... اخخخخ زدم توی بازوش منظورمو فهمید جیمین: اگه منو قبول نکنه چی؟؟ گفتم فعلا در بارش فکر نکن غذامون اومد گفتم : من برم پیش رزی غذاهارو جمع کردم و بردم اتاقمون دیدم رزی داره گریه میکنه رفتن پیشش و ب.غ.لش کردم رزی: ا/ت ممم... نمیتونم اگر باهاش باشم خیلی هیت میگیره و نمیتونم تحمل کنم که اسیب ببینه ا/ت: ولی اینطوری بیشتر ناراحت میشه من برادر... حرفمو قطع کردم وای نه از دهنم پرید (کسی نمیدونه که جیمین برادر ا/تس) رزی چشماش گرد شده بود :ا/ت جیمین برادر توعع؟؟ من:....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
جین که هیونگ بقیس پس چرا به تهیونگ گفت هیونگ ؟🧐
خب داستان موضوعش متفاوته داخل داستان می تونه بگه هیونگ❤️