بچه ها اکانت من پریده بود😐 برای همین یه مدت نبودم . دیگه با کلی زنگ تونستم برش گردونم😞
مرینت: رفتم داخل خونه . یه زن اومد جلو باهام حرف زد زن: سلام من ناتالی هستم . امرتون ؟مرینت: سلام من میخواستم به عنوان خدمتکار اینجا کار کنم . شنیده بودم خدمتکار میخواین ناتالی: بله بفرمایید مرینت: رفتم دنبالش رفتیم توی یک اتاق . ناتالی : همین جا بمونید اقای اگراست از شما باید یه سری سوال بپرسند مرینت: باشه .الان اون بی.هم.ه.چیز میاد نشسته بودم یهو یک پسر جوون اومد تو . خود اگراست که بابامو کشته بود نیومد . فکر کنم این پسرشه . ادرین: ناتالی اومد بهم گفت یه نفر اومده برای استخدام به عنوان خدمتکار شخصی برای من . رفتم پیشش یه دختر بود پشتش به من بود . تا صدای در اومد برگشت سمت من . چهره معصومی داشت. من دختر توی عمرم زیاد دیده بودم ولی این یکی انگار فرق داشت همشون تا منو میدیدن قش میکردن ولی این عین خیالش هم نبود
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
36 لایک
سلام پارت ۱۱نوشتی لطفن پاسخ بدین پیلیز
عالیییییی 😍
حرف نداشت👌🏼❤😁
عالیییییبود اجی
عه خودم بررسیش کردم میگم اشناس
عالی بودددددددد اجی آدرین هیچی نشده دلش رف 🙂❤️😍🤣
عالی بود
عالی بود آجی ❤️
خیلی قشنگگگگ بود 🍓🤍
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
خداراشکر تونستی بزش گردونی