از زبان هلن:رفتم و دوش گرفتم وقتی برگشتم ساعت یازده بود با یک ورد موهام رو خشک کردم و بعد یونیفرمم رو پوشیدم و رفتم به سرسرا بزرگ و همونجا وایستادم ساعت ۱۱:۲۷ بود همینطوری جلوی میز اساتید راه میرفتم که دیدم یکی زد پشتم برگشتم و نگاهش کردم یه پسری بود که از قرار معلوم یک دورمشترانگی بود هلن:سلام امری دارین؟ اون پسر گفت:سلام من ویکتور کرام هستم هلن:منم هلن جکسون هستم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
کی پارت بعدی رو میذاری؟
امشب یا فردا
عالی بود 💕
😍😍😍
❤️❤️❤️
عالیییییی
❤️💛💙💜
سلام... ممنون میشم فالوم کنید بک میدم :)
💛💜❤️