5 اسلاید صحیح/غلط توسط: FATI-II انتشار: 2 سال پیش 865 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
کپی ممنوع 😙🤍
ناظر عزیزم میشه لطفا عمومی کنی و شخصی نشع؟🥺❤
*امشب به افتخار سالگرد آشنایی رئیس اون شرکت با یک پسر، کارمند ها یک جشن بزرگ گرفته بودن! انگار قرار بود از همین اول کاری دیر کنی! زمانی وارد شدی که اونا توی آغو*ش هم بودن! هدیه ای که سوجونگ داده بود تا ببری، از دستت افتاد..! اون جونگ کوکِ تو و دختری بود که انگار عا*شق هم بودن! انگار قرار بود بیشتر از گذشته رنج بکشی..!🙂💔 ((آماده اید واسه شروع؟؟!!))
*همه نظر ها به سمت تو برگشت! آروم هدیه رو برداشتی و یه عذرخواهی آروم کردی! هوم؛ کیم سونهی! شرکت دختری که بخاطرش زندگیت اینطوری شد! همه به شادی شون ادامه دادن اما چشمهای جونگ کوک، هنوز به چشمهای تو نگاه میکرد! ناخودآگاه روتو برگردوندی تا بیشتر از این متوجهت نشه! یعنی شناختت؟! نه... این امکان نداره! از چهره گذشته تو، فقط چشمهات باقی مونده بود! چون همه چیزت تغییر کرده بود! ممکن نبود به خاطر یک چشم، تورو بشناسه! اصلا معلوم نبود که به تو فکر میکنه یا نه!! برای اینکه بیشتر از این شک نکنه برگشتی اما اونم مشغول کارهای خودش شد؛
*راستش دلت شکست... تا همین چند وقت پیش قرار بود به هم برسید، تو بخاطر خوشبختی خودش کنار کشیدی! تو این همه درد کشیدی و با انسان جدیدی که شدی کنار اومدی! اما اون فقط چند ماه بعد از جدایی تون، با سونهی ارتباط گرفت... حالا هم که... +خانوم جونگ، لطفا بفرمایین! لانا: عا... اهوم حتما؛ ممنون🙂 *به سمت جونگ کوک و سونهی رفتی؛ لانا: من... بهتون تبریک میگم؛ خانوم کیم و آقای جئون؛ سونهی: چی؟! تو ما رو میشناسی؟! لانا: عا... نه... یعنی چرا... شما رو میشناسم ولی... اسم ایشون رو از همکار ها شنیدم!🙂 سونهی: هوم... جونگ کوک: اتفاقی واسه دستتون افتاده؟!
لانا: نه... چیزی نیست!🙂💔 یه شکستگی کوچیک بود..! کوک: هوم... نمیدونم چرا حس عجیبی دارم... سونهی: معلونه عزیزم؛ دقیقا 365 روز از لحظه باهم بودنمون میگذره! امروز برای هردومون خاصه!🙂 *دیگه نمیتونستی تحمل کنی..! اجازه گرفتی و به تراس رفتی! کوک: اتفاقی افتاده؟! لانا: جناب جئون... لطفا اینجا نیاین... کوک: شما... از من خوشتون نمیاد؛ درسته؟! لانا: نه جونگ کوک... یعنی... یعنی آقای جئون... من فقط... کوک: خب راستش... چشمهات احساس عجیبی بهم میده!🙂 یه حس آشنا... حس یونا... سونهی: عزیزم کاری با ایشون داشتی؟! کوک: نه حس کردم حالش بده اومدم پیشش؛🙂 سونهی: اوم... خانوم جونگ تو مشکلی داری؟! اگه داری میتونی اینجا رو ترک کنی و فردا برای اولین روز کاریت بیای!! (ادامه در نتیجه♡))
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
47 لایک
7ماه شد...پارت بعد میخایم
عالیهههههه
پارت بعدیییی پلیزززززز
عزيزم نمى خواى ادامشو بنويسيييى؟؟؟
دو ماه گذشتتتت
پارت بعد رو زودتر بزار تا شب با چا*قو نیومدم بالا سرت^~^
لطفا پارت جدیدددد تروخداااا هنوز شروع نشده عاشق رمانت شدم
قصد ندارید پارت بعد رو بذارید آیا؟
عالیییی
جان جدت پارت بعدو بذار😩😩
پارت بعد پیلیز 🥺