
سلام بچه ها خیلی دوست داشتین این پارت رو بزارم چون خیلی حمایت کردین این پارت رو گذاشتم لطفا بازم حمایت کنین از این پارت تا پارت بعد هم بزارم.
از زبون ا/ت: وقتی کوک رو بلاک کردم قلبم داشت آتیش میگرفت😭 اما نمیتونستم بهش از بیماریم بگم چون بیشتر نگران میشد و بدتر غصه میخورد پس اینجوری بهتره 🌼🕊. دلم میخواست یکم برم بیرون تا هوا عوض کنم ساعت ۶ بود لباس هامو عوض کردم و پیاده قدم زنان رسیدم به یه پارک که نزدیک خونه بود روی یه صندلی نشستم به آسمون نگاه کردم هوا ابری بود☁☁ یهو یه قطره بارون ریخت رو صورتم💧 انگار آسمون هم داشت برام گریه میکرد بارون کمکم شدید تر میشد و موهام همه خیس بود به اطرافم نگاه کردم یه نفر برام خیلی آشنا بود اونم روی یه صندلی نشسته بود ولی خیلی ازم دور بود یکم بیشتر دقت کردم اون کوک بود داشت گریه میکرد با دیدن اون صحنه قلبم بیشتر درد گرفت🔥 زود از اونجا دور شدم تا من رو نبینه رسیدم خونه رفتم حموم و موهام رو خشک کردم ساعت ۹ شب بود تصمیم گرفتم بخوابم چون حالم اصلا خوب نبود. فردا صبح از زبون ا/ت: با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم. بعد صبحانه به دکترم زنگ زد امروز باید بهم میگفت که نوبت شیمی درمانی و عمل کی هستش پس بهش زنگ زدم📞.
مکالمه ا/ت و دکتر💟💚🌱: ا/ت:سلام آقای دکتر خوب هستید؟ دکتر: سلام ممنون🙂. ا/ت: کیم ا/ت هستم♡♧🙂. دکتر:آها بله، خب باید بگم شما واسه ی عمل و شیمی درمانی باید برید اسپانیا. ا/ت: چی؟ وای آقای دکتر نمیشه همین جا عمل کنم؟ دکتر: نه متاسفانه تنها راه درمانتون اینکه اونجا عمل کنید💔. ا/ت: باشه ممنون،خدانگهدار☻💔 دکتر: خدانگهدار💟. از زبون ا/ت: باید به میا بگم که دارم میرم اسپانیا پس بهش پیام دادم. مکالمه ا/ت و میا🔥☁: ا/ت: سلام میا خوبی؟ میا: سلام ا/ت مرسی تو خوبی؟ ا/ت: خوبم فقط میتونی بیای خونه پیشم من یه چیز مهم باید بهت بگم😥. میا: چی شده؟ ا/ت: حالا تو بیا. میا: باشه اومدم🕸. از زبون ا/ت: تلویزیون رو روشن کردم تا میا بیاد🙂. ۱ ساعت بعد از زبون ا/ت: آیفون به صدا در اومد میا بود در رو باز کردم🔥و میا اومد داخل.
ا/ت: میا بیا بشین🤗. میا: ا/ت جون به لبم کردی بگو چیشده؟ ا/ت: صبح زنگ زدم به دکتر میا: خب چیشد؟ ا/ت: گفت واسه عمل و شیمی درمانی باید بری اسپانیا.....:) میا: وااااا😐 ا/ت: دارم دیوونه میشم. میا: منم دارم دیوونه میشم. ا/ت: یعنی دیگه نمیتونم اینجا باشم؟ بازم میتونم برگردم سئول؟ میتونم دوباره کوک رو ببینم؟ میتونم دوباره بیام سئول پیش کوک؟میتونم دوباره ببینمش؟ اصلا زنده میمونم؟😢😭( با گریه این ها رو میگه) میا: برمیگردی عمرم....:) ا/ت: کاش....خسته شدم از خودم☻💔. میا: برمیگردی پیش جونگ کوک مثل همون روزا🐞🌼🕊🕸. ا/ت: چرا همچی بهم ریخت یهو؟ همچی خراب شد. میا: همچی درست میشه بهت قول میدم عزیزم ناراحت نباش. ا/ت: مرسی که بهم دلداری میدی😥😥. میا: خواهش میکنم....:)! حالا این ها رو ولش کن. چند وقت طول میکشه تا خوب بشی😪؟ ا/ت: نمیدونم ، یه سال، دوسال، سه سال،..... بستگی داره دلم واسه کوک تنگ میشه🙁😢. میا: من که بدون تو نمیتونم دلم برات تنگ میشه🌲🌱. ا/ت: منم بدون تو میمیرم دوست خوشگلم💐🌸🌺🌹. میا: من مطمئنم جونگ کوک هم دلش واسه تو خیلی تنگ میشه!!🙁 ا/ت: کاش همچی خواب بود.
اسلاید اضافه🌸🌺🐞🌼🕊🌲🌱
خب بچه ها من این پارت رو گذاشتم چون خیلی مشتاق بودین و از داستان قبلی حمایت کردین اگه از این پارت هم حمایت کنین پارت بعد رو میزارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد لطفا
عالی
واییی عالییی خیلییی عر زدم 🥺🥲💕
خواهش میکنم عزیزم
عالییییی
عالی بود ♡ ولی حداقل میذاشتی وسطای داستان اینجوری بشه نه اول داستان
سلام عزیزم درست میگی باید وسطای داطتان اینجوری میشد اما سعی میکنم که خیلی بهتر بنویسم
ممنون ادمین جان