ناظر منتشر کن
ادرین: مرینت میشه حرف بزنیم مرینت: ام....... البته😄 دخترا:همممممم😏😏😏
مرینت:😡😡😡 دخترا:😱😨(میرن تو باغ قصر)مرینت: خوب چی میخواستی بگی ادرین: راستش میخواستم بگم خیلی خوشحالم که باهات اشنا شدن مرینت:🙄ام....... باشه منم خوشحالم😊 ادرین:" داشتیم راه میرفتیم که چشمم به یک گل قشنگ افتاد" وای این چقدر قشنگه مرینت: اره..... وایسا... چی .... نه نزدیک اون گل نشو😨😱 ادرین : چرا مگه چیه (گل وحشی بود زهرش باعث مبشه به خواب بریم البته تا ۵ ساعت )( گل حرک میکرد و میخواست به طرف ادرین زهر بپاشه مرینت ادرین هل داد که زهر به مرینت خورد) ادرین: مرینت افتاد سریع دویدم سمتش "مرینت حالت خوبه مرینت:...... ادرین: مرینت خوبی مرینت:...... ادرین: نگاهی به تابلویی که کنار گل بود نگاه کردم نوشته بود گل خواب اور اهان بس خوابش برده بلندش کردم و به سمت قصر رفتم خدمتکارا به سمتم هجوم بردن (خدمت کار€) € حال پرنسس خوبه ادرین: اره فقط زهر گیاه خواب اور بهش خورده €باشه شما ببریدش اتاقش تا من با پاد زهر بیام ادرین: چشم
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالی بود😁
۲۰
۱۹
۱۸
۱۷
۱۶
۱۵
۱۴
۱۳
۱۲