8 اسلاید امتیازی توسط: Marinate♡ انتشار: 2 سال پیش 123 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
بلاکید💎💎💎
ببخشید یک مدت پارات نذاشتم سرم شلوغ بود من مریم کلاس نقاشی و زبان اینگلیسی بعد خیلی درس دارم
100
مرینت: بعد حرف زدن با ادرین رفتیم بیرون که دیدم مارتین و ماریان دارن ایلدا و سوئیتی و اسکوتلو و اپل بلوم بدبخت را دنبال میکنن😑😐ایلدا: من پای نخوردم قسم میخورم مارتین: الان پای را نشونت میدم مرینت: ایلدا سریع امد بغل من مارتینم تا منو دید که ایلدا را گرفتم بغل ترسید مارتین: چ.....چ....چی......چیز....چیزه ماما فقط گرگ به هوا بازی میکردین😅😁😱😨
مرینت: اهممممم و داخل گرگ به هوا به یک بچه ۱۱ ساله میگی(ب.م.ی.ر)😠🤨
ماریان: نه ما گفتیم بنین یک کلمه افریقایی هست مگهنه بچها اپل بلوم: هههههه اره😁😱 سوئیتی: ا.....ا.......ار....اره😨 اسکوتالو: (داد)نههههههه اونا چون مارو تو اشپز خونه دیدن فکر میکنن ما پای هارو خوردیم 😠 و بهمون گفتن بمیر و بهمون چاقو پرت کردن مرینت:😡😡😡ادرین:😕😑😐 مارتین و ماریان:😱😨😰😵😵 مرینت:میکشمتون مارتین : الفرار😵 ماریان: از ملاقات باهات خوشبخت شدم بای😁
مرینت: وایسید بینم
مرینت: داشتم با شمشیر دنبالشون میکردم از اون طرف هم ادرین قش از خنده بود😑
ادرین:🤣🤣🤣🤣ایلدا: ممنون ابچی😚 مرینت: دیدم دارن از در سالن فرار میکنن سریع شمشیرم را زدم زمین و از روی شمشیر پاریدم رو لوستر و جلوشون فرود امدم😏(من:بابا دست مریزاد)و یکی از شمشیر هارو گذاشتم لای دستگیره ها تا در باز نشه مرینت: خب خب پس خواستید فرار کنید اره😏 ماریانا: اب...اب.....ابجیبیی....تو....تو...تورو خدا......بهمون .....رح....رحم .....ک...ک...کن😱😱😱مارتین:😨😨😨
مرینت: دیگه دیر شده😑😠 اپل جک: هوی مری این بدبخت ها رو ول کن ررتی: اره خون بپا نکن رینبود: اره مثلا خواهر برادرتن مرینت: اهان انگار خبر ندارید (هر ۳ نفر):از چی.... مرینت: اینکه به خواهران کوچکمان گفتم ب.م.ی.ر و طرفشون چاقو پرت کردن😏😁😐 ررتی: جانممممممم اپل جک: واتتتتتتتت رینبو: چه قلطی کردننننننن مرینت: همون که شنیدی😏 رررتی: (داد)مادر نزایده که کسی روی سوئیتی دست بلند کنه😡😡🤬🤬 اپل جک: تا وقطی من زندم کسی روی شکوفه من دست پلند نمیکنه😡😡😡 رینبود: میخواستی اسکوت منو بکشی حالا من تورو میکشم(و حمله کردن سمت پسرا)
سابین داد: بسهههههههههههههههههههههههههه
(و همه خشکشون زد) سابین: ۱ ساعت مونده به چشن همه برن حاضر شن همه: وایییییییییی(و هرکی حمله کردن سمت اتاق خود )مرینت: رفتم اتاقم که ررتی امد ررتی: بیا مری این لباسا رو امتحان کن مرینت:اینا که هزارتان منو چطوری انتخاب کنم ررتی اونو بسوار به من این چطوره(بچها عکس اسلاید عکس لباسایی که امتحان کرد روشون شماره گذاری کردم که نشون بده کدوم اول اورده)مرینت: نچ خیلی ابیه😑 ررتی: این چی؟؟ مرینت: به درد سفید برفی میخوره😑 ررتی: این چی مرینت: نه ررتی: این چی مرینت: خیلی پفپفیه ررتی: باااااشههههه...... این چی مرینت: این لباس خوابه ررتی: اره درست میگی....... خوب..... این چی مرینت: خیلی لوسه😑😑😑😑 ررتی: مرینت تورو خدا باید یک چیزی باشه مرینت: همه ایما خیلی لوسن ررتی: ولی این نه(عکس اسلاید بعد لباس مرینت)مرینت قشنگه ررتی: خوبه برو بپوش تا بریم سراغ موهات که به این لباس میاد😊 مری: باشه....
عکس لباس مرینت
ببخشید بچها من درس اینا دارم تا اینجا تونستم بنویستم
شرایط نتیجه هست
بای
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالی آجی 😍❤💜
پس فکر نکنین من کپی کارم
من روشنک هستم
سلام بچه ها من از این اکانتم حذف شدم از این به بعد اینو دنبال کنید من این تو داستانم را ادامه میدم
مهم مهم
اگه داری اینو میخونی گوش کن کاربر مرینت یا همون روشنک سازنده این داستان اکانتش پریده و داره ی اکانت جدید میسازه
عالی فقط اول شرایط رو کم بده بعد زیاد کن داستان حرف نداره
اخه اگه شرایط زیاد بشه بچها نا امید میشن من زیاد شزایط برام مهم نیست
ممنون
راستی آجی میشی
عالییییییی
ممنون
عالییییی♥💕 پارت بعد رو کی میدی؟✨
وقتی شرایط کامل شد
خب اگ شرایطتت درست شد هرچی سریعتر بده وگرنه من کله خودمو میکنم😂😊
عالی
ممنون
عالییییییییییییییییی
ممنون